کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

تفسير روان جاويد

جلد اول

مقدمه

سوره بقره

سوره آل عمران

ترجمه مؤلف و مزاياى كتاب بقلم دانشمند تحرير آقاى ميرزا يوسف ايروانى دامت بركاته)
فهرست مطالب جلد دوم

جلد دوم

سوره نساء يكصد و هفتاد و شش آيه مدنيه است

سوره مائده يكصد و بيست آيه مدنيه است

سوره انعام يكصد و شصت و پنج آيه مكيه است

سوره اعراف دويست و شصت و شش آيه مكيه است

سوره انفال هفتاد و پنج آيه مدنيه است

سوره توبه يكصد و بيست و نه آيه مدنيه است

جلد سوم

سوره يونس عليه السلام

سوره هود عليه السلام

سوره يوسف عليه السلام

سوره نحل

سوره بنى اسرائيل

سوره كهف

جلد چهارم

فهرست مطالب كتاب فهرست سور

جلد پنجم

سور مفصل

صورت تقريظى است

تفسير روان جاويد


صفحه قبل

تفسير روان جاويد، ج‏1، ص: 2

جلد اول‏

مقدمه‏

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

حمد و ثنا شايسته خداوند حميد است، و روان جاويد در تفسير قرآن مجيد و درود نامحدود سزاوار محمد محمود است، و اهل بيت اطهارش كشتى نجات هر موجود، و برادر و پسر عم و دامادش على (ع) ولى خدا و وصى پيغمبر (ص) و امير مؤمنان است، و بيانات وافى كافى اين خاندان موجب استبصار فقيه و تهذيب اخلاق شيعيان، و حقائق مكشوفه و مواعظ حسنه مستفاد از ظاهر آيات الهى و اخبار ائمه اطهار هدايت متقيان است، و برهان صافى و تبيان شافى و كشاف حقائق و منهج رياض جنان و مجمع نفحات رحمان است، و اميد اين بنده شرمنده در عفو و اغماض از خطا و لغزش بكرم خداوند و لطف دوستان است، چندى بود عازم بودم كه بقيه عمر با قرآن مأنوس شوم، ولى توفيق رفيق نمى‏شد تا در اواسط ماه رمضان المبارك 1360 هجرى كه شميم رحمت الهى بمشام اين ذرّه رسيد، و بحمد اللّه تعالى موفق شدم، و از جهات قرآن جهتى را در نظر گرفتم كه براى آن نازل شده و آن هدايت متقين است، و از بين تفاسير چون تفسير شريف صافى را يافتم كه مطابق با عقل و نقل است مورد نظر قرار داده، و در تفاسير مطلقه و اخبار منقوله ببيان و نقل ايشان اكتفا و اعتماد نمودم‏ «1» ، و تا توانستم سعى كردم كه مطالب را تنزل دهم و عبارات را ساده بنويسم كه نفعش عام باشد و از خداوند خواهانم كه نفع دهد بمن و عموم اهل ايمان از اين كتاب، و هو الموفق للصواب، و انا العبد الابق الاثم محمد بن ابى الفضل بن ابى القاسم حشرهم اللّه تعالى مع مواليهم بفضله و احسانه انشاء اللّه تعالى.

(1).- براى مزيد اطلاع بر مدارك آن بمقدمه دوازدهم از مقدمات آنكتاب مراجعه شود

تفسير روان جاويد، ج‏1، ص: 3

سوره فاتحه الكتاب‏

هفت آيه مدنيه‏

[سوره الفاتحة (1): آيه 1]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (1)

ترجمه‏

بنام خداوند بخشنده مهربان.

تفسير

در صافى از تفسير امام عليه السلام و توحيد صدوق نقل فرموده كه حضرت امير المؤمنين (ع) فرمود او است خداوندى كه ملتجى ميشود باو هر مخلوقى در وقت حاجت و شدت كه منقطع شده باشد اميد او از هر كسى جز او و قطع شده باشد اسباب از هر كس كه سواى او است ميگويد بسم اللّه يعنى كمك ميجويم در تمام امورم از خداوندى كه سزاوار نيست بندگى مگر براى او، آنخداونديكه دادخواه است چون از او دادخواهى كنند و اجابت كننده است وقتى كه او را بخوانند.

شرح اللّه نام مبارك خداوند است كه جامع صفات كمال و منزه از هر عيب و نقص است و از اين باب است كه از امير المؤمنين (ع) نقل شده كه فرمود اللّه اسم اعظم الهى است: زيرا دلالت بر تمام اسماء و صفات الهى دارد و ساير اسماء هر يك اشاره بمرتبه از مراتب وجود او است، تعالى شأنه و تقدست اسمائه، و در باب فرق بين دو اسم مبارك رحمن و رحيم اخبار و اقوال مفسرين مختلف است بنظر حقير بهترين مبين روايتى است كه از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمود الرحمن اسم خاص است براى صفت عام و الرحيم اسم عام است براى صفت خاص يعنى رحمن اسمى است كه سزاوار نيست اطلاق آن بر غير خداوند زيرا دلالت كند بر معنى عام كه مهربانى بتمام موجودات باشد كه بهر موجودى خلعت هستى پوشيده و بكمال لائق خود رسانده و خوان نعمت خود را در تمام عوالم وجود گسترده، و اين عموم رحمت و كمال رأفت واضح است كه مخصوص بخداوند است، و رحيم اسمى است كه اطلاق آن بر غير خداوند هم سزاوار است، زيرا دلالت دارد بر صفت خاص كه آن صفت در غير خداوند عبارت از حد و مرتبه رحم و مهربانى هر موجودى است و در خداوند عبارت از توفيق در دنيا و دين است كه نتيجه آن آمرزش در آخرت است و اين فضل و كرم اختصاص باهل ايمان دارد.

تفسير روان جاويد، ج‏1، ص: 4

تحقيق بنظر حقير اين دو اسم مبارك هر دو صفت مشبّهه مبنى براى مبالغه است و يك معنى دارد و براى تأكيد ذكر شده است چون يكى از نكات مهمه بلاغتى آنستكه متكلم در اول خطاب مالك قلوب مخاطبين شود و اظهار محبت تام و تمام بانها نمايد بلكه مدعى محبت آنها بخود شود، چنانچه حضرت سجاد (ع) در اول خطبه شام فرمود خداوند بما علم و حلم و فصاحت و شجاعت و سماحت عطا فرمود و محبت ما را در دل‏هاى اهل ايمان جاى داد و در صورتى كه مقام اقتضاء تثبيت و تسجيل امر را دارد تكرار معنى بالفاظ مترادفه مخل بفصاحت نيست بلكه مؤكد است و اينكه در روايات و تفاسير ذكر فرق شده براى رفع توهم تكرار مخل بفصاحت بيان مصداق فرموده‏اند چنانچه متعارف در محاوره با اهل لسان است و معلوم است كه مهربانى پروردگار در دنيا خلعت هستى و روزى دادن است و در آخرت آمرزش و بهشت جاويد و هر دو از لوازم كمال رحمت و رحمانيت است و لهذا رحمت رحمانيّه و رحيميه گويند و قدر مشترك را رحمت گيرند و در اين بيانات تعبير بلازم شده است ولى مفهوم يكى است و اين وجه جمع بين اقوال و اخبار مختلفه اين باب است، نهايت آنكه چون رحمن يك حرف اضافه دارد اشاره برحمت غير متناهيه گرفته‏اند و در غير خداوند استعمال نميشود.

تنبيه در خبر است از مولاى متقيان و امير مؤمنان كه فرمود همانا قرآن تمامى در باء بسم اللّه است و من نقطه زير آن بائم: و اين براى آنستكه اجمال معانى قرآن در سوره مباركه حمد است كه بمنزله فهرست معارف قرآنيّه است و شايد بهمين سبب با آنكه در مدينه نازل شده است در اول قرآن ضبط شده و تمام معانى حمد در اين آيه شريفه بنحو اجمال مندرج است و باين جهت مطلع الشمس كلام الهى گشته بلكه مائز هر سوره از سوره ديگر است چنانچه از امير المؤمنين (ع) نقل شده كه فرمود بسم اللّه الرحمن الرحيم در اول هر سوره آيه است از آن سوره خداوند هيچ سوره را بر نبى اكرم نفرستاد مگر آنكه مصّدر بود باين آيه مباركه و در كافى از امام باقر (ع) نقل فرموده كه بسم اللّه الرحمن الرحيم اول هر كتابى است كه از آسمان نازل شده و چون اين آيه را تلاوت كنى باكى نيست اگر استعاذه ننمائى و محفوظ خواهى بود از آفات ارضى و سماوى انشاء اللّه تعالى، و از حضرت ختمى مرتبت مروى است كه خداوند فرمود هر امر خطيرى كه در ابتداء آن بسم اللّه الرحمن الرحيم ذكر نشود ناتمام خواهد ماند و از

تفسير روان جاويد، ج‏1، ص: 5

حضرت باقر (ع) نقل شده كه فرمود دزديدند يعنى اهل خلاف گرامى‏ترين آيه را از كتاب خداوند كه آن بسم اللّه الرحمن الرحيم است سزاوار است تبرك جسته شود بآن در اول هر امر خواه بزرگ باشد خواه كوچك خلاصه آنكه اين مزيّت براى مقام جامعيت اين آيه شريفه است و تمام معانى اين آيه مباركه در اسم مقدس اللّه بنحو اجمال در عين كشف تفصيلى جمع است و لفظ باء مظهر سببيت مسبب الاسباب است در عالم لفظ و امتياز باء از حروف مشابهه بآن بنقطه زيرين است، و مظهر تام و تمام مسبب الاسباب در تمام عوالم وجود سر سلسله خاندان نبوت و طهارت است بكم فتح اللّه و بكم يختم چنانچه اگر ديده بصيرت شخص باز شود و قرآن را بوجود نورانى مشاهده نمايد تمام حقائق موجودات عالم بآن نور برايش مشهود ميشود و در اين مقام كه قرآن نور محض و بياض خالص است مى‏بيند كه تمام آنحقائق در سوره حمد جمع و تمام آن حقيقت و نورانيت در آيه مباركه مكشوف و امير المؤمنين (ع) نقطه زير باء و امام مبين است و تمامى موجودات در آن نقطه جمعند و از شعاع آن خلعت هستى گرفته و در بارگاه انس جاى گزينند خداوند بما ديده بصيرت عنايت فرمايد انشاء اللّه تعالى.

ايقاظ اى برادر عزيز از فضل و رحمت الهى مأيوس مباش و سعى كن باين مقام برسى چون يأس از رحمت الهى از معاصى كبيره است خداوند بر طبق روايات معصومين، صد جزء رحمت دارد كه يك جزء آنرا بر تمام كائنات از اوّلين و آخرين قسمت نموده و از آن يك جزء است رحمت و مهربانى انبيا و اوليا بر امم و شيعيان خودشان و محبت پدران و مادران و خويشاوندان بر اولاد و نزديكان خود و عطوفت چرندگان و پرندگان بر مواليدشان، اين جوهر قدسى كه در وجود تو جاى گزين شده امانت الهى است هشيار باش و بى‏مصرف خرج مكن در تهذيب اخلاق بكوش و لوح دل را از زنگار معاصى بشوى تا مظهر جلوه رحمانى و مظهر انوار قرآنى شود و باسرار الهى واقف گردد تا مصداق آيه شريفه و لكن جعلناه نورا نهدى به من نشاء من عبادنا باشى و مقام مقدس علوى را مشاهده نمائى تو ملك بودى فردوس برين جايت بود آدم آورد درين دير خراب آبادت.

[سوره الفاتحة (1): آيه 2]

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2)

ترجمه‏

ستايش مر خدايراست كه پروردگار جهانيان است.

تفسير روان جاويد، ج‏1، ص: 6

تفسير

در عيون و تفسير امام (ع) از امير المؤمنين عليه السلام نقل شده كه فرمود تفسير اين آيه آنستكه همانا خداوند شناساند به بندگان خود شمه از نعم خود را بنحو اجمال زيرا قدرت ندارند بندگان بر شناسائى تمام آن نعم بطور تفصيل چون نعم الهى نامتناهى است پس فرمود بگوئيد ستايش مر خدايراست بر آنچه از نعمت عطا فرموده است بما و پروردگار جهانيان يعنى صاحب اختيار و آفريننده هر موجودى و روزى دهنده هر جنبنده از راه‏هائى كه ميداند و نميداند تربيت ميفرمايد حيوانات را بدست قدرت خويش و روزى ميدهد آنانرا از خزانه غيب خويش و جاى ميدهد آنها را در كنف حمايت خود و ميرساند آنانرا بصلاح خودشان و نگاه ميدارد اجسام بى‏روح را از متلاشى شدن مانند سنگ و از متلاصق بودن مانند خاك و حفاظت ميفرمايد آسمانرا از آنكه بزمين افتد و زمين را از آنكه فرو رود مگر بدستور خود، و در كافى از صادق آل محمد (ص) نقل فرموده كه انعام نفرموده است خداوند هيچ نعمتيرا از بزرگ و كوچك بر هيچ بنده مگر آنكه چون الحمد للّه گفت اداء شكر آن نعمت را نمود.

شرح بدانكه حمد ستايش در برابر نيكى اختيارى است و مدح ستايش بر مطلق نيكى است و شكر ستايش در مقابل نعمت است، و از اينجا معلوم ميشود كه مناسب با مقام ربوبى حمد و شكر است زيرا حق فاعل مختار است بلكه ذات مقدسش عين اراده و اختيار و ساير صفات كمال است چنانچه ببراهين قطعيه در علم حكمت الهى ثابت و محقق شده است و در خطبه اول نهج البلاغه امام (ع) كمال توحيد و اخلاص را در تنزيه ذات از صفات قرار داده يعنى صفات حضرتش زائد بر ذات نيست بلكه عين ذات است نه چنانچه بعضى از اهل ظاهر تصور نموده‏اند و قائل بتجرد ذات از صفات شده‏اند زيرا خلو ذات در مرتبه خود از صفات موجب نقص و احتياج است، و ميتوان گفت حمد انسب از شكر است زيرا كه آن در برابر نيكوئى شخصى اختيارى و نيكى بغير است و شكر مخصوص بنيكى بر غير پس حمد اكمل و اتم است و شكر اخص و انقص، لذا بعد از نام خداوند بمزيت ابتداء فائز گشته، و ربّ صفت مشبهه است بمعنى صاحب اختيار و پروردگار، و چگونگى تربيت خداوند در حديث علوى بيان شد، و عالمين اسم جمع است نه جمع عالم مانند لفظ قوم چنانچه ابن مالك آنرا از افراد شبه جمع شمرده و شارح سيوطى تقرير نموده ولى بنظر حقير نه از باب آنكه اختصاص بارباب دانش دارد و عالم عام است و اگر جمع باشد زيادى مدلول‏

تفسير روان جاويد، ج‏1، ص: 7

مفرد بر جمع لازم آيد، بلكه براى آنكه بمعنى اهل عالم است نه عالم‏ها و دلالتش بر افراد بنحو تضمن است نه مطابقه، و اين فارق بين جمع و اسم آنست و فهم عرفى و موارد استعمال شاهد مدعى است و بر تمام عوالم وجود باعتبار آنكه موجبات علم و معرفت بذات احديت ميباشند اطلاق ميشود و از اين بيان اشتباهات بعضى مفسرين از معاصر و غيره مكشوف و تكلفات مذكوره مرفوع خواهد شد انشاء اللّه تعالى.

[سوره الفاتحة (1): آيه 3]

الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (3)

بيان‏

ترجمه و شرح اين دو اسم مبارك گذشت، و بنظر حقير نكته بلاغتى تكرار همان است كه بيان شد، و استحقاق براى حمد نيز گفته‏اند.

[سوره الفاتحة (1): آيه 4]

مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (4)

ترجمه‏

خداوند روز جزا..

تفسير

در صافى از تفسير امام (ع) نقل نموده كه مراد آنستكه خداوند قادر است بر اقامه روز جزا، و حكم كننده است در آنروز بحق، و دين بمعنى حساب است، و نيز نقل فرموده كه پيغمبر فرمود زيرك‏ترين مردم كسى است كه در دنيا بازرسى و حساب كردار خود را بنمايد و توشه آخرت را تهيه كند و احمق‏ترين خلق كسى است كه پيروى كند خواهش نفس خود را و آرزوى خود را در برابر اراده الهى زياد نمايد، و حديث ديگرى نقل نموده كه بازرسى كنيد خود را پيش از آنكه بازرسى شويد و بسنجيد خويش را پيش از آنكه سنجيده شويد، و فرموده در اين دو حديث دلالت است بر آنكه از براى هر انسان عاقلى فرض است آنكه فارغ شود از حساب و سنجيدن عمل خود در دنيا بنحويكه محتاج بحساب و ميزان نشود در آخرت و حق اين است نزد ارباب علم و معرفت خداوند توفيق كرامت فرمايد.

شرح مالك بمعنى صاحب اختيار است، و قرائت عاصم و كسائى است و چهار نفر از قراء سبعه و حضرت صادق (ع) ملك قرائت نموده‏اند كه بمعنى پادشاه است و أنسب بمقام و در خطوط قديمه اين دو لفظ شبيه بيكديگر نوشته ميشده در هر حال چون از طرف ائمه اطهار امر بقرائت بنحو متعارف شده است براى مصالح و حكمى جائز است قرائت مالك اگر چه ملك احسن است، و احوط جمع است چنانچه شيخ محقق حائرى استاد ما قدس سره بر اين رويه سالها مستقر بود، و يوم در لغت بمعنى روز و در عرف از اول طلوع آفتاب‏

تفسير روان جاويد، ج‏1، ص: 8

صفحه بعد