کتابخانه تفاسیر
تفسير عاملى، ج1، ص: 1
جلد اول
سورة الفاتحة
[سوره الفاتحة (1): آيات 1 تا 7]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (1)
/ 7- 1 ترجمه:
پس از آغاز نامه بنام خداوند بخشندهى مهربان
ستايش براى آن خدا است كه پروردگار جهانيان است
و رحمان است و رحيم
و مالك روز جزاء
[اى خدا] تو را مىپرستيم و از تو مدد مىخواهيم
كه ما را براه راست رهبرى كنى
براه آن كسانى كه برخوردارشان كردهاى نه براه گرفتاران خشم و مردم گمراه.
سخن مفسّرين: مجمع. ابن عبّاس و قتاده گفتهاند اين سوره بمكّه نازل شده است.
مجاهد گفته است بمدينه نازل شده است بعضى گفتهاند دو نوبت نازل شده است بمكّه و بمدينه.
بسم اللّه- طبرى. كلمهى (بسم) ادب و آموزشى است از جانب حقّ براى پيغمبر كه در جلو همهى كارهاى خود اوّل اسم خدا را بزبان آورد.
الرّحمن الرّحيم- مجمع: يعنى رحمان دنيا و رحيم آخرت و از بعضى تابعين نقل است: رحمان يعنى مهربان بهمهى آفريدهها و رحيم مهربان بمؤمنين و از امام صادق عليه السّلام روايت شده است: رحمان اسم خاصّ است بصفت عامّ و رحيم اسم عامّ است بصفت خاصّ يعنى كلمهى رحمان مختص بخدا است كه ديگرى باين اسم ناميده نمىشود و صفت عامّ او را ميرساند كه مهربان بهمهگان است و رحيم اسم عمومى است و صفت خاصّ خدا را مىفهماند كه مهر او بمؤمنين و آمرزش آنها باشد.
تفسير عاملى، ج1، ص: 2
در كشف الاسرار نوشته: الرّحمن: جهاندار، دشمنپرور، ببخشندگى.
الرحيم: دوست بخشاى بمهربانى.
فخر- آنكه خود را رحمن و رحيم ناميده است چگونه بديگرى رحم نمىكند و چون كلمهى (اللّه) اشاره بقهر خداوندى است و نشانهى قدرت و علوّ او است با كلمات رحمان و رحيم فهمانده شده است كه رحمت او برتر از خشم او است.
كشف الاسرار: از حضرت رضا (ع) روايت شده است معنى بسم اللّه الرّحمان الرّحيم اين است: خودم را بنشانه و علامت خداوندى نشانهدار ميكنم.
تفسير فى ظلال القرآن: چون باتّفاق اوّلين وحى و نزول قرآن دستور بآغاز قرائت باسم اللّه است كه (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ) است و نيز اوّلين تصوّر اسلامى و تحسين انديشهى مسلمان اين است كه او است آغاز و انجام و نهان و نمودار آفرينش پس آغاز هر كار بنام او است و هر جنبشى بكومك او است.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ» 1- مجمع: عموم قاريها با صداى جلو و ضمّ دال حمد و كسر (صداى زير) لام خواندهاند. و نيز با كسر دال و لام خواندهاند. و هم با فتح (صداى بالاى دال) و كسر لام قرائت شده است.
روح البيان: حمد اظهار كمال محمود است يعنى نماياندن مزاياى شخص مورد ستايش ولى كمال خدا همان افعال و آثار او است. داود قيصرى گفته است. ستايش بزبان همان است كه پيغمبران گفتهاند و هم در قرآن است كه كلمهى (الحمد) باشد و ستايش بعمل انجام افعال نيك است براى خدا، و ستايش باحوال دارا شدن كمالات علمى و عملى است و تخلّق باخلاق حسنه شعر: لقد كنت دهرا قبل أن يكشف الغطا اخالك انّى ذاكر لك شاكر فلمّا اضاء اللّيل أصبحت شاهدا بأنّك مذكورون ذكر و ذاكر فخر: در اين جمله كه گفته: ستايش براى خدا است، و نگفته است خدا را ستايش ميكنم اشاره است به اين كه كسى قادر بر ستايش سزاوار او نيست كه او شايستهى بستايش است در ازل و ابد و علاوه كه با حال غفلت هم اين جمله صحيح است
تفسير عاملى، ج1، ص: 3
ولى با جملهى حمد ميكنم در حال غفلت غلط است رَبِّ الْعالَمِينَ 1- فخر. اين عبارت بمنزلهى استدلال است بر ستايش خدا يعنى حمد ميكنم چون پروردگار است.
مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ 2 مجمع: عموم قاريها (ملك) بدون الف خواندهاند و عاصم و كسائى و خلف و يعقوب و حضرمى (مالك) با الف خواندهاند.
تفسير فى ظلال القرآن: يوم الدّين يعنى روز پاداش در آخرت و اعتقاد بيوم الدّين از عقايد كلّى ارزندهى اسلام است كه چشم و دل آدمى را بجائى ديگر غير از تنگناى زمين وابسته ميدارد كه خود را محدود بنيازمنديهاى زندگى نميداند و برتر از آن ميشمارد كه نگران باشد و چشم بسود محدود زندگى بر روى زمين بدوزد إِيَّاكَ نَعْبُدُ - فخر رازى. آغاز بكلمهى (إِيَّاكَ) يعنى تو را اشاره باين است كه چون خود را برابر دوست ديد و او را طرف گفتگوى خود قرار داد آماده ميشود براى بقيّهى عبادتها و سختى عبادت بر او آسان ميشود و كلمه (نعبد) كه ميفهماند عبادتش با شركت ديگران است اشاره است بمفاد (الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ) يعنى مردم با ايمان همه برادر يكديگرند و در خداپرستى همه يك دل و يك جهت هستند.
إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ - روح البيان: كلمهى (إِيَّاكَ) مكرر شده است براى اشاره به اين كه پس از اظهار عبوديّت غرور و خودپرستى عبادت باين جمله جبران شود كه اگر بندگى است بكومك تو است باين معنى كه چون تو را ميپرستم غرورى ندارم و در اين هم از تو كومك ميخواهم.
فى ظلال: اينجا است حد فاصلى ميان آنكه خود را ز هر بندى آزاد بداند و آنكه خود را غلام بىاختيار پندارد. اينجا است كه مسلمان خود را از فشار طبيعت آسوده مىبيند چون توان خود و چيرگى طبيعت را دو پديده ز قدرت خداوند داند كه بيك روش و بكومك يكدگر بسوى يك هدف مىجنبند و آنچه در مغرب زمين بنام قهر طبيعت گفته ميشود ميراث نادانيهاى مردم رم قديم است كه ميفهماند اين طبيعت از قدرت خداوند جدا است ولى مسلمان پذيرفته است كه خداوند پديد آورندهى او و ديگر قواى طبيعت است اين
تفسير عاملى، ج1، ص: 4
است كه مسلمان از خدا يارى ميخواهد و از حوادث و قهر طبيعت باك ندارد.
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ - مجمع: كلمهى (صراط) با سين هم قرائت شده است و نيز با اشمام را بزا يعنى با راى شبيه بزا قرائت شده است صراط مستقيم را قرآن معنى كردهاند و دين و دوستى خانوادهى پيغمبر نيز معنى كردهاند.
كشف الاسرار جهودى بعلىّ عليه السّلام عرض كرد: اگر شما خود را بر حق ميدانيد چرا از خدا راه راست مىخواهيد؟ آن حضرت فرمود. گروهى پيش از ما سعادتمند شدهاند و ما مىخواهيم همان سعادت نصيب ما شود.
امام فخر: چون خط مستقيم كوتاهتر فاصله است پس از خدا ميخواهيم ما را بنزديكتر راه سعادت رهبرى كند.
روح البيان: در تأويلات نجميّه است: هدايت عموم موجودات بموجب غريزه است بطرف نيازمنديهاى زندگى چنانكه در قرآن است (أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى) يعنى پس از آفرينش موجودات براه زندگى رهبرىشان كرد. و هدايت ديگر طريقهى مردمان خاصّه است و مؤمنين كه مفاد (يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمانِهِمْ) شامل آنها است. سوّم هدايت راه مردمان اخصّ است كه پيغمبران باشند. همانطور كه در قرآن است (وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى) .
تفسير صافى: از امام صادق ع روايت شده است: يعنى ما را ارشاد فرما بآن راه كه بدوستى تو كشاند و ببهشت جاويد رساند و جلوگير شود از توجّه بهوى و هوس كه موجب گمراهى است و هلاك.
در كشف الاسرار نوشته است: بار خدايا راه خود بنما و آنگه ما را در آن راه بروش دار وانگه از روش بكشش رسان و كشش را گفتهاند (جذبة من الحقّ توازي عمل الثّقلين) يعنى از سوى حق آدمى را بآن جا ميبرند كه خوشى آن برابر است با عمل نيك جن و انس. شعر:
بسا پير مناجاتى كه از مركب فرو ماند
بسا يار خراباتى كه زين بر شير بر بندد
تفسير عاملى، ج1، ص: 5
صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ - روح البيان: ابو العبّاس بن عطا گفت: مشمولين انعام چند دستهاند: 1- عارفين كه از نعمت معرفت برخوردار هستند 2- اوليا كه از يقين و صدق و رضا بهرهمند هستند 3- نيكان كه نعمت بردبارى و مهربانى بآنها عنايت شده است 4- مريدان كه بحلاوت اطاعت بسر ميبرند 5- مؤمنين كه بنعمت استقامت در فكر و كار خود سعادتمند شدهاند. مجمع: مشمولين انعام آنهائى هستند كه بقرآن فرموده (الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ) يعنى مشمولين انعام خدا پيغمبرانند و راستگويان و شهيدان راه حقّ و مردم درستكار.
غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ - مجمع: حمزه (عليهم) با ضمّها خوانده است و بعضى (عليهمو) با واو خواندهاند. حسن بصرى (عليهمى) با يا خوانده است و اعرج با ضمّها و ميم خوانده است و هم با كسرها و ضمّ ميم (عليهم) قرائت كرده است و مقصود از (مغضوب عليهم) يهود هستند و (ضالّين) مسيحيها هستند.
كشف الاسرار: اين سوره را مفتاح الجنّة ناميدهاند چون بهشت هشت در دارد و اين سوره مشتمل بر هشت قسمت است كه وسيلهى باز شدن آنها است: 1- ذكر ذات بوسيلهى (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ) 2- ذكر صفات باين جمله (الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ) 3- ذكر افعال (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) 4- ذكر معاد (ب إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) 5- ذكر تصفيهى نفس بوسيلهى (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ) 6- ذكر تجليهى نفس بخيرات و نيكيها كه از نتيجهى (صراط المستقيم) نصيب سالك ميشود 7- ياد احوال دوستان و رضاى حقّ از ايشان بجمله (أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ) 8- اعراض از بيگانگان كه مفاد (غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ) است.
سخن ما 1: در نزول اين سوره كه گفتهاند دو نوبت بوده است: بمكّه بوده است و مدينه ممكن است بگوئيم چون پيغمبر در مكّه بنماز آن را ميخوانده است و در مدينه بعنوان قرآن قرائت فرموده است از اين جهت گمان كردهاند كه دو نوبت
تفسير عاملى، ج1، ص: 6
نازل شده است. مگر بگوئيم ستايش بر افاضهى وجود است 2- كلمات (رَبِّ الْعالَمِينَ ... مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ) اشاره است كه ستايش و پرستش مختصّ بآن است كه آغاز و انجام آفرينش باو است نه بآن كه خود فرض كنيم و بينديشيم 3- (الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ) شايد اشاره باشد بزشتى عقايد ديگر اديان كه از پيچ و خمهاى فرض شريك و فرزند براى خدا و شفاعت بتها بيزاريم و مىخواهيم راه مستقيم توحيد را بما بنمايانى تا از چنين افكار زشت بر كنار باشيم و بيواسطه تو را بپرستيم چنانكه در آيت ديگر گفته شده است. (أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً) و نيز مفاد اين شعر است:
بر آتش نشانند سجّادهات
اگر جز بحقّ ميرود جادهات