کتابخانه تفاسیر
تفسير عاملى، ج1، ص: 3
ولى با جملهى حمد ميكنم در حال غفلت غلط است رَبِّ الْعالَمِينَ 1- فخر. اين عبارت بمنزلهى استدلال است بر ستايش خدا يعنى حمد ميكنم چون پروردگار است.
مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ 2 مجمع: عموم قاريها (ملك) بدون الف خواندهاند و عاصم و كسائى و خلف و يعقوب و حضرمى (مالك) با الف خواندهاند.
تفسير فى ظلال القرآن: يوم الدّين يعنى روز پاداش در آخرت و اعتقاد بيوم الدّين از عقايد كلّى ارزندهى اسلام است كه چشم و دل آدمى را بجائى ديگر غير از تنگناى زمين وابسته ميدارد كه خود را محدود بنيازمنديهاى زندگى نميداند و برتر از آن ميشمارد كه نگران باشد و چشم بسود محدود زندگى بر روى زمين بدوزد إِيَّاكَ نَعْبُدُ - فخر رازى. آغاز بكلمهى (إِيَّاكَ) يعنى تو را اشاره باين است كه چون خود را برابر دوست ديد و او را طرف گفتگوى خود قرار داد آماده ميشود براى بقيّهى عبادتها و سختى عبادت بر او آسان ميشود و كلمه (نعبد) كه ميفهماند عبادتش با شركت ديگران است اشاره است بمفاد (الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ) يعنى مردم با ايمان همه برادر يكديگرند و در خداپرستى همه يك دل و يك جهت هستند.
إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ - روح البيان: كلمهى (إِيَّاكَ) مكرر شده است براى اشاره به اين كه پس از اظهار عبوديّت غرور و خودپرستى عبادت باين جمله جبران شود كه اگر بندگى است بكومك تو است باين معنى كه چون تو را ميپرستم غرورى ندارم و در اين هم از تو كومك ميخواهم.
فى ظلال: اينجا است حد فاصلى ميان آنكه خود را ز هر بندى آزاد بداند و آنكه خود را غلام بىاختيار پندارد. اينجا است كه مسلمان خود را از فشار طبيعت آسوده مىبيند چون توان خود و چيرگى طبيعت را دو پديده ز قدرت خداوند داند كه بيك روش و بكومك يكدگر بسوى يك هدف مىجنبند و آنچه در مغرب زمين بنام قهر طبيعت گفته ميشود ميراث نادانيهاى مردم رم قديم است كه ميفهماند اين طبيعت از قدرت خداوند جدا است ولى مسلمان پذيرفته است كه خداوند پديد آورندهى او و ديگر قواى طبيعت است اين
تفسير عاملى، ج1، ص: 4
است كه مسلمان از خدا يارى ميخواهد و از حوادث و قهر طبيعت باك ندارد.
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ - مجمع: كلمهى (صراط) با سين هم قرائت شده است و نيز با اشمام را بزا يعنى با راى شبيه بزا قرائت شده است صراط مستقيم را قرآن معنى كردهاند و دين و دوستى خانوادهى پيغمبر نيز معنى كردهاند.
كشف الاسرار جهودى بعلىّ عليه السّلام عرض كرد: اگر شما خود را بر حق ميدانيد چرا از خدا راه راست مىخواهيد؟ آن حضرت فرمود. گروهى پيش از ما سعادتمند شدهاند و ما مىخواهيم همان سعادت نصيب ما شود.
امام فخر: چون خط مستقيم كوتاهتر فاصله است پس از خدا ميخواهيم ما را بنزديكتر راه سعادت رهبرى كند.
روح البيان: در تأويلات نجميّه است: هدايت عموم موجودات بموجب غريزه است بطرف نيازمنديهاى زندگى چنانكه در قرآن است (أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى) يعنى پس از آفرينش موجودات براه زندگى رهبرىشان كرد. و هدايت ديگر طريقهى مردمان خاصّه است و مؤمنين كه مفاد (يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمانِهِمْ) شامل آنها است. سوّم هدايت راه مردمان اخصّ است كه پيغمبران باشند. همانطور كه در قرآن است (وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى) .
تفسير صافى: از امام صادق ع روايت شده است: يعنى ما را ارشاد فرما بآن راه كه بدوستى تو كشاند و ببهشت جاويد رساند و جلوگير شود از توجّه بهوى و هوس كه موجب گمراهى است و هلاك.
در كشف الاسرار نوشته است: بار خدايا راه خود بنما و آنگه ما را در آن راه بروش دار وانگه از روش بكشش رسان و كشش را گفتهاند (جذبة من الحقّ توازي عمل الثّقلين) يعنى از سوى حق آدمى را بآن جا ميبرند كه خوشى آن برابر است با عمل نيك جن و انس. شعر:
بسا پير مناجاتى كه از مركب فرو ماند
بسا يار خراباتى كه زين بر شير بر بندد
تفسير عاملى، ج1، ص: 5
صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ - روح البيان: ابو العبّاس بن عطا گفت: مشمولين انعام چند دستهاند: 1- عارفين كه از نعمت معرفت برخوردار هستند 2- اوليا كه از يقين و صدق و رضا بهرهمند هستند 3- نيكان كه نعمت بردبارى و مهربانى بآنها عنايت شده است 4- مريدان كه بحلاوت اطاعت بسر ميبرند 5- مؤمنين كه بنعمت استقامت در فكر و كار خود سعادتمند شدهاند. مجمع: مشمولين انعام آنهائى هستند كه بقرآن فرموده (الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ) يعنى مشمولين انعام خدا پيغمبرانند و راستگويان و شهيدان راه حقّ و مردم درستكار.
غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ - مجمع: حمزه (عليهم) با ضمّها خوانده است و بعضى (عليهمو) با واو خواندهاند. حسن بصرى (عليهمى) با يا خوانده است و اعرج با ضمّها و ميم خوانده است و هم با كسرها و ضمّ ميم (عليهم) قرائت كرده است و مقصود از (مغضوب عليهم) يهود هستند و (ضالّين) مسيحيها هستند.
كشف الاسرار: اين سوره را مفتاح الجنّة ناميدهاند چون بهشت هشت در دارد و اين سوره مشتمل بر هشت قسمت است كه وسيلهى باز شدن آنها است: 1- ذكر ذات بوسيلهى (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ) 2- ذكر صفات باين جمله (الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ) 3- ذكر افعال (إِيَّاكَ نَعْبُدُ) 4- ذكر معاد (ب إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ) 5- ذكر تصفيهى نفس بوسيلهى (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ) 6- ذكر تجليهى نفس بخيرات و نيكيها كه از نتيجهى (صراط المستقيم) نصيب سالك ميشود 7- ياد احوال دوستان و رضاى حقّ از ايشان بجمله (أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ) 8- اعراض از بيگانگان كه مفاد (غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ) است.
سخن ما 1: در نزول اين سوره كه گفتهاند دو نوبت بوده است: بمكّه بوده است و مدينه ممكن است بگوئيم چون پيغمبر در مكّه بنماز آن را ميخوانده است و در مدينه بعنوان قرآن قرائت فرموده است از اين جهت گمان كردهاند كه دو نوبت
تفسير عاملى، ج1، ص: 6
نازل شده است. مگر بگوئيم ستايش بر افاضهى وجود است 2- كلمات (رَبِّ الْعالَمِينَ ... مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ) اشاره است كه ستايش و پرستش مختصّ بآن است كه آغاز و انجام آفرينش باو است نه بآن كه خود فرض كنيم و بينديشيم 3- (الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ) شايد اشاره باشد بزشتى عقايد ديگر اديان كه از پيچ و خمهاى فرض شريك و فرزند براى خدا و شفاعت بتها بيزاريم و مىخواهيم راه مستقيم توحيد را بما بنمايانى تا از چنين افكار زشت بر كنار باشيم و بيواسطه تو را بپرستيم چنانكه در آيت ديگر گفته شده است. (أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً) و نيز مفاد اين شعر است:
بر آتش نشانند سجّادهات
اگر جز بحقّ ميرود جادهات
4- (الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ) شايد اشاره باشد بآنهائى كه عقل و فهم خود را بكار نمىبرند و با تعصّب و تقليد حقّ را انكار كردهاند و در نتيجه مغضوب و گمراه شدهاند 5- مفسّرين مثل مجمع و صافى روايت كردهاند كه مقصود از (الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ) يهود است كه در آيت ديگر گفته شده است (مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِيرَ) و مقصود از (الضَّالِّينَ) مسيحيها هستند بدليل اين جملهى قرآن (لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثِيراً) ولى ممكن است بگوئيم: آنها كه مشمول انعام حقّ نيستند و در آيه گفته شده است: ما را براه آنها رهبرى مكن دو دستهاند: اوّل آن كه محروميتش بيشتر است و زشتر است، مردمى هستند كه اثر وجودى آنها منفى است و موجب ضلال و گمراهى مردم مىشوند. و جلوگير مردم ميشوند از وصول بغايت مطلوب كه در حقيقت معارض با خدا و آفرينش هستند از اين جهت توصيف شدهاند به (الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ) . دستهى دوّم آنها هستند كه فقطّ خود گمراه هستند و زيانى بكسى ندارند البتّه آنها در درجهى دوّم هستند و بعد از دستهى اوّل منفور هستند 6- فقهاى شيعه باتّفاق واجب ميدانند در ركعت اوّل و دوم نماز سورهى فاتحه خوانده شود چون روايت مشهور است (لا صلاة الّا بفاتحة الكتاب) يعنى آن نماز كه اين سوره در آن نباشد درست نيست البتّه با توجّه، نه
تفسير عاملى، ج1، ص: 7
در فراموشى.
(سوره بقره)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
[سوره البقرة (2): آيات 1 تا 5]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
أُولئِكَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (5)
معنى لغات: رَيْبَ - شكّ و ترديد، يُوقِنُونَ - از مصدر يقين بمعنى استوار داشتن، الْمُفْلِحُونَ - از مصدر فلاح بمعنى رستگارى جهت نزول: مجمع: مجاهد گفته است. چهار آيه از اوّل اين سوره براى توصيف مؤمنين نازل شده است و دو آيت بعد از آن براى كافرين است و از آن پس سيزده آيت براى منافقين.
ترجمه:/ 5- 1 بنام خداى بخشندهى مهربان
1 [اى مردم خبردار باشيد]:
2 اين قرآن [كه پيمبر براى شما مىخواند] بىشك از سوى خدا است و راه هدايت براى آنها كه پرهيزكارند
3 همان مردم كه مؤمن بعالم غيب هستند [و آنچه ز چشمشان پوشيده است بيارى انديشه و خرد مىپذيرند] نماز مىخوانند و از آنچه نصيبشان كرديم بديگران بهره مىرسانند
4 و بقرآن كه بر تو نازل شد مؤمن هستند و بآنچه پيش از تو بر پيغمبران نازل شد و عالم آخرت و معاد را درست مىدانند.
اين گونه مردم ز سوى پروردگارشان براه حق هستند و رستگارند.
تفسير عاملى، ج1، ص: 8
سخن مفسّرين: مجمع: اين سوره بمدينه نازل شده است. فقط اين آيه (وَ اتَّقُوا يَوْماً تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ) در سفر حجّة الوداع بمنى نازل شد و آخر آيه است از قرآن كه بعد از آن آيتى نازل نشد و بدستور پيغمبر در آن فواصل آيات آخر اين سوره كه اكنون مىنويسند نوشته شده و آيههاى اين سوره دويست و هشتاد و شش است و از على عليه السّلام نيز اين عدد نقل شده است.
كشف الاسرار: نقل كردهاند هر كه در زمان پيغمبر سورهى بقره و آل عمران را ميدانست حبرش ميناميدند يعنى بسيار عالم و مردم او را محترم مىشمردند.
در يكى از جنگها پيغمبر يك جوان را فرمانده لشكر كرد مردم گفتند. اين جوانتر از نفرات لشكر است. فرمود او از ديگران عالمتر است كه سوره بقره ياد دارد.
اقتباس از فى ظلال: چون نظم آيات هر سوره را بدستور خود پيغمبر ميدانند. اين سوره كه آيات آن بمدينه پس از آيات مكّى و تا آخر عمر پيغمبر نازل شده است اين تنظيم آيات از آن رو است كه پيغمبر در اوّل ورود بمدينه با سه دستهى مؤمن و كافر و منافق رو برو شده است بآغاز سوره سخن از اين سه دسته بميان آمده و از آن پس بمناسبت برگذارى روزگار و حوادث، آيات تنظيم شده است، چون نقل روش يهود با پيغمبران پيشين و سرگذشت آدم و شيطان و يا داستان جنك بدر و مانند اينها.
الم 1 روح البيان: در تاويلات نجميّه است: بقرآن براى قيام نماز گفته شده است: (قُومُوا لِلَّهِ)* و براى ركوع (وَ ارْكَعُوا) و براى سجود (وَ اسْجُدُوا)* پس الف اشاره است بقيام در نماز و لام اشاره بركوع و ميم اشاره بسجود است.
تفسير منظوم صفى عليشان:
از الف كرد ابتدا وز لام و ميم
تا ز حادث راه يابى بر قديم
اين اشارت بر سه رتبه است از وجود
گر مراتب را شناسى با شهود
تفسير عاملى، ج1، ص: 9
اوّل اللّه است و ثانى جبرئيل
عقل فعّال او است از روى دليل
منتهى باشد محمّد در نمود
ز آن كه دارد جامعيّت در وجود
فيض هستى جبرئيل ذو العطا
ز ابتدا گيرد دهد بر منتهى
گفت جمع عالم اين است اى وجيه
يا عبادي فاعلموا لا ريب فيه
الم ذلِكَ الْكِتابُ 2- فى ظلال: يعنى اين قرآن از همين حروف ا- ل- م درست شده است ولى بطورى كه معجزه است و ديگرى نمىتواند بمانندش بگويد چون كار خداوند در همه چيز به اين گونه است چنانكه آدمى در خاك آنچه تصرف كند بصورت مجسّمه درمىآورد ولى خداوند از خاك آدم ميسازد بهمين گونه آنچه آدمى در حروف تصرّف كند بصورت شعر يا خطا به در مىآورد ولى خداوند بصورت قرآن ميكند. پس فرق قرآن با سخن مردم همان فرق ايجاد انسان است با ساختن مجسمه و يا ديگر اشكال كه انسان مىسازد فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ - 2 مجمع: ابن كثير خوانده است (فيهي هدى) كه در تلفّظ بهاى ضمير ياء افزوده است.
كشف الاسرار: عمر از كعب الاحبار پرسيد حقيقت تقوى چيست؟ گفت:
هرگز بزمين خاردار راه رفتهاى كه دامن خود جمع كنى و بآهستگى از ميان خارها بيرون روى؟ اين است معنى تقوى. شعر:
خل الذّنوب صغيرها
و كبيرها فهو التّقى
و اصنع كماش فوق ار
ض الشّوك يحذر ما رأى
لا تحقرنّ صغيرة
انّ الجبال من الحصى
يعنى: از گناه كوچك و بزرگ خوددارى كن كه تقوى همين است و مانند كسى باش كه بر زمين خارستان ميرود و از هر چه مىبيند پرهيز ميكند گناه كوچك را سبك مشمار كه بتدريج بزرگ مىشود همانطور كه از سنگريزه كوه درست مىشود.