کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين


صفحه قبل

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏1، ص: 16

و بر تبهكاران پيغمبرى رسيده الا آنست كه وحى بوى نازل نشده و ابو سعيد خدرى از پيغمبر (ص) روايت كرده كه حاملان قرآن مخصوصند برحمت واسعه او سبحانه و ملتبس‏اند بنور او و آموخته شده‏اند به كلام او و مقربان درگاه اويند و نزديكان بارگاه او در دنيا و مهتران و بهتران بهشت خواهند بود و در تفسيرى كه منسوب است بامام حسن عسگرى عليه السّلام مذكور است از اباء و اجداد بزرگوار خود نقل فرموده كه حضرت پيغمبر (ص) فرمود كه حاملان قرآن مخصوصند هر كه دوستى نمايد بايشان دوستى نموده باو و هر كه دشمنى كند بايشان دشمنى كرده باو سبحانه و او سبحانه دفع ميكند از مستمع قرآن بلا هاى دنيا را و دور ميكند شدايد و بليات آخرت را از او و بحق آن كسى كه نفس محمد بيد فرمان او است كه شنونده آيتى از كتاب الهى وقتى كه اعتقاد داشته باشد كه مورد آن از اجابت خداى محمديست كه صادق است در جميع اقوال و حكيم است در همه افعال و مودع آن چيزيست كه حق سبحانه بر سبيل وديعه باو سپرده از جميع علوم خود نزد حضرت أمير المؤمنين عليه السّلام كه مطيع و منقاد آن حضرت است در همه اوامر و نواهى ثواب قرائت اين كس كه متصف باشد باين صفات بزرگتر است از كوه زر كه آن را صدقه دهد كسى كه معتقد اين چيزها نباشد بلكه آن صدقه در آخرت وزر و وبال او است بجهت آنكه حصول ثواب مشروط بايمانست و كسى كه معتقد امور مذكوره نباشد ايمان از او مسلوب است پس از ثواب اين كردار محروم است خواننده آيتى از كتاب خدا وقتى كه معتقد آن امور باشد بيشتر است از آنچه نزد عرش است تا باسفل تخوم از كسى باشد كه بآن امور اعتقاد نداشته باشد همه را تصدق كند بلكه همه آن نيز بر متصدق آن وبال است بعد از آن فرمود كه آيا ميدانيد در چه وقت اين ثوابهاى عظيم بر مستمع و قارى قرآن مترتب ميشود گفتند نه يا بن رسول اللَّه فرمود كه هر گاه در قرآن خيانت نكند يعنى معانى آن را بر نهجى كه از پيغمبر و اهل البيت او مرويست بخلقان رساند و آن را منحرف نسازد و خوار و بيمقدار نگرداند باين وجه كه امر و نهى آن را سهل نگرفته بآن عمل كند و آن را سرمايه اكل خود نسازد و ريا باو نكند و نيز در آن تفسير مذكور است كه پدر و مادر قارى را در روز قيامت تاجى بر سر نهند كه نور آن ده هزار سال راه رود و دو حله را بر ايشان پوشانند كه بقيمت در نيايد چه كمترين تارى از آن مقابل صد هزار دينار باشد بآنچه در اوست از جميع اشياء نفيسه و زخارف برگزيده و پادشاهى خلد برين را در نامه نوشته و بدست چپ و راست آن قارى دهند و گويند آن را بخوان چون آن نظر كند، در كتابى كه در دست راست او است نوشته باشد كه تو بهترين پادشاهان بهشتى و رفيق سيد ابرار و خير اوصياى اويى و مصاحب ائمه كه بعد از ايشانند و چون نگاه كند در نامه كه در دست چپ او باشد در آنجا مرقوم باشد كه تو ايمنى از زوال آن پادشاهى‏

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏1، ص: 17

و محفوظ از موت و جميع بيمارى و دورى از حسد حاسدان و كيد كايدان بعد از آن او را گويند اقرء و ارق قراءة ميكن و بالا ميرو كه منزل تو نزد آخر آيتى خواهد بود كه آن را ختم كنى و چون پدر و مادر او بهر دو حله خود نظر كنند و تاج عزت خود را ببينند گويند بار خدايا اين شرف و بزرگوارى ما از كجاست كه كردار ما بمرتبة آن نميرسد كه ما را باين درجه رفيعه رساند كرام الكاتبين در جواب ايشان گويند كه اين ثواب آنست كه فرزند خود را تعليم قراءة كرديد و نيز از حضرت رسالت (ص) مرويست كه چون معلم بسمله را تعليم نمايد حق تعالى او را و متعلم را و مادر و پدر متعلم را از همه معاصى مغفور سازد بر وجهى كه هيچ گناه در نامه اعمال ايشان نماند و آن حضرت سؤال كردند كه يا رسول اللَّه افضل اعمالى كه بنده مؤمن كند كدام است فرمود كه‏

الحل و الترحال‏

گفتند حل و ترحال چيست فرمود ختم قرآن كردن و باز از اول ابتدا كردن و بدانكه قارى را مستحبّ است كه در قراءة نخستين لفظ تزمين صوت نمايد و بآواز خوش و صوت دلكش بتلاوت آن مشغول شود چنان كه براء بن غارب از حضرت رسالت روايت كند كه آن حضرت فرموده كه قرآن را مزين سازيد بآوازهاى خوش و آن را بحسن صوت تلاوت كنيد و حذيفه يمانى از آن حضرت روايت كرده كه قرآن را بلهجه عرب تلاوت كنيد و احتراز كنيد از قرائت آن بطريق صداهاى فاسقان نصارى و يهودان يعنى در قراءة ترجيع صوت مكنيد و زود باشد كه بعد از من جماعتى پيدا شوند كه در تلاوت آن آوازهاى خود را در حلق گردانند چون در ترجيع صدا در وقت سرود و غنا مانند زاهدان اهل ذمه كه در حين خواندن تورات و انجيل تكرير صوت ميكنند و مثل نوحه كردن زنان در مصايب و نوايت كه آواز ايشان از حنجرها نميگذرد و مفهوم هيچ سامعى نميشود و كسانى كه باين طريق سلوك ميكنند دلهاى ايشان مفتون است بانواع فتنه و بليه و جمعى كه محظوظ ميشوند بآوازهاى ايشان محرومند از ثواب ابدى در روز قيامت علقمة بن قيس گويد كه من بحسن صوت قرآن ميخواندم عبد اللَّه عباس مرا طلبيد و گفت تلاوت كن من بآواز مليح آيتى چند تلاوت كردم و چون فارغ شدم گفت ديگر قرآن بخوان كه من از رسول خدا شنيدم كه ميفرمود آواز نيكو آرايش قرآن است و انس مالك از پيغمبر (ص) روايت كرده كه هر چيزى را زيوريست و زيور قرآن بآواز نيكو است و عبد اللَّه بن سايب گفته كه سعد بن وقاص نزد من آمد و گفت اى برادر شنيدم كه قرآن با آواز حزين ميخوانى گفتم بلى و الحمد للَّه على ذلك گفت من از رسول (ص) شنيدم كه ميگفت قرآن بجهت حزن بندگان نازل شده تا بيخبران باديه غفلت را محزون ساخته از وادى غوايت بسر حد هدايت رساند پس چون قراءة كنيد گريه كنيد و اگر گريه نيايد خود را بر گريه داريد و بزينت صوت و حزن آواز قراءة كنيد و هر كه بآواز حزين و حسن صوت قرآن‏

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏1، ص: 18

نخواند از ما نباشد و نيز سنتست كه قارى قرآن قراءة را از روى مصحف كند و اگر چه حافظ باشد تا او را هم ثواب قراءة باشد و هم ثواب نظر كردن در آن چنان كه اسحاق بن عمار روايت كند كه من از ابو عبد اللَّه پرسيدم كه يا بن رسول اللَّه من حافظ قرآنم تلاوت از روى مصحف كنم يا از ظهر قلب فرمود كه از روى مصحف قراءة كن نشنيده كه نظر كردن در قرآن عبادتست و هم از صادق عليه السّلام مرويست كه سه چيزند كه شكايت ميكنند بخداى عز و جل يكى مسجد خراب كه اهل آن در آن نماز نگذارند دوم علمى كه در ميان جاهلان باشد و ايشان اطاعت او نكنند سيم مصحفى كه آويخته باشد در خانه و گرد و غبار بر آن نشسته و هيچ كس بر قراءة آن اقدام ننمايد و نيز از آن حضرت روايت است كه هر كه قرآن را از روى مصحف خواند از نور چشم خود برخوردار باشد و هميشه نور آن در تزايد باشد و از پدر و مادر او تخفيف عذاب شود اگر چه كافر بوده باشند و نيز فرموده كه هيچ چيز چنان بر شيطان دشوار نيست كه قراءة كردن از مصحف و نظر كردن در آن و شيطان رانده ميشود از آن خاندان و سنت مؤكد است بر قارى كه مداومت نمايد بر تلاوت آن تا بسبب فراموشى روز قيامت حسرت نخورد و ندامت نكشد عبد اللَّه بن مسكان ار يعقوب احمر روايت كرده كه از ابى عبد اللَّه عليه السّلام پرسيدم كه بواسطه حوادث روزگار غم بيشمار بمن ميرسد و بجهت آن چيزهاى بسيار فراموش ميكنم تا بحيثيتى كه بعضى از قرآن نيز از ياد من ميرود آن حضرت بعد از استماع اين كلام از من بسيار غمگين شده فرمود كه قرآن را فراموش مكن كه هر كه سوره فراموش كند فرداى قيامت آن سوره بخوب‏ترين وجهى خود را بر او عرض كند و بزى درجة عاليه خود را باو نمايد و گويد سلام الهى شامل حال تو باد تو چه كسى كه بابن صورت زيبا و زينت دلربا آراسته سوره گويد كه من فلان سوره‏ام كه در دنيا تلاوت ميكردى و بعد از آن مرا گذاشتى و فراموش كردى اگر متمسك بمن ميشدى و مرا ترك نمى‏كردى اين درجه عالى و مرتبه سامى نامزد تو ميبود او در اين صورت متأسف و متحير شود و آن تأسف و تحير فايده ندهد و بعد از آن آن حضرت فرمود كه بر شما باد كه متوسل بقرآن شويد و او را بياموزيد و پيوسته متذكر آن شويد تا باين درجه رفيعه و مرتبه عاليه برسيد و در آن روز حسرت و ندامت نكشيد و نيز از آن حضرت ماثور است كه قرآن امانت خداست بايد كه بنده مؤمن در امانت خدا نگاه كند و هر روز پنجاه آيه از آن تلاوت كند و هيچ شكى نيست كه مقصود اصلى از قراءة قرآن تذكره معانى آنست تا امر و نهى آن ملكه او شود و پيوسته مطيع امر آن و منزجر از نهى آن باشد چنان كه كريمه‏ كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ‏ دلالت صريح دارد بر آن پس بايد كه لفظ قرآن را با معنى آن جمع كند و اكتفاء بلفظ نكند تا هم ثواب قراءة كردن و هم اجر معنى‏

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏1، ص: 19

آن دانستن داشته باشد و قراى صحابه چون عبد اللَّه مسعود و ابى بن كعب روايت كرده‏اند كه رسول ده آيه تلاوت قرآن نمودى و از آن در نگذشتى تا معانى آن را تعليم ما فرمودى و آنچه در او بودى اعلام ما نمودى و چون قرآن نزد آن حضرت تمام كرديم مستحضر جميع معانى آن بوديم و عبد اللَّه عباس گفت هر كه قرآن خواند و تفسيرش نداند بمنزله كسى باشد كه نداند كه چه مى‏گويد حسن بصرى مى‏گويد كه سوگند مى‏خورم بخداى كه حقتعالى هيچ آيتى نفرستاد مگر كه خواست تا معانى آن را بدانند و بامر و نهى آن معرفت حاصل كنند سفيان ثورى گفته كه حيف از عمر ما كه صرف ظهار و ايلا كرديم و كتاب خدا را با پس پشت انداختيم و بغور معانى آن نرسيديم فالان وقت الشروع فى المقصود بعون اللَّه الملك المعبود

سورة فاتحة الكتاب‏

بدانكه اينسوره نزد عبد اللَّه عباس و قتاده مكى است و مجاهد گفته كه مدنى است و اول اصح است زيرا كه أمير المؤمنين (ع) فرموده كه‏

(نزلت فاتحة الكتاب بمكة من كنز تحت العرش)

يعنى سوره فاتحة الكتاب از گنجهاى زير عرش بمكه نزول اجلال يافته و ابن عباس روايت كرده كه چون حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله در مكه باداى رسالت بر خواست سخن اول او اين بود كه‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ تا آخر و نيز بصحة پيوسته كه آن حضرت بعد از بعثت ده سال در مكه اقامت نمود و مردمان را بنماز امر فرمود و ايشان منقاد امر آن حضرت شده بنماز اقدام مينمودند و بنا بر حديث مشهور از موافق و مخالف كه رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرموده كه‏

(لا صلاة الا بفاتحة الكتاب)

فاتحه جزء نماز است و شرط صحت آن پس مكى باشد و بعضى گفته‏اند كه اينسوره دو بار نازل شده يك بار در مكه در وقت فرض صلاة يوميه و بار ديگر در مدينه در حين تحويل قبله و عدد آيات آن هفت است باتفاق جميع علما و خلاف در أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ‏ است كه نزد بعضى از اهل خلاف چون مالكى و اوزاعى و ابو حنيفه از جمله هفت آيه است و بسمله جزء فاتحه نيست و صحيح آنست كه بسمله جزء سوره است و آيتى از او و أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ‏ جزء آيه است نه آيه و حديث صحيح مشهور از حضرت رسالت پناه (ص) كه‏

(فاتحة الكتاب سبع آيات احديهن‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

و اجماع اهل البيت (ع) مثبت اينقولست و مبطل قول اول و همه اهل كوفه كه در عدد مستندند بامير المؤمنين (ع) و قراء مكه و فقهاى ايشان و ابن مبارك و شافعى نيز بر اينقولند و زيادتى تبيين اثبات در اينقول و ابطال قول اول در تفسير بسمله سمت تحرير خواهد يافت انشاء اللَّه و اينسوره را نامهاى متعدد است فاتحة الكتاب و سوره حمد و شكر و دعا و ام القرآن و ام الكتاب و سبع مثانى و وافى و كافى و اساس و شفا و صلاة و كنز و تعليم مسئله و سوره مناجات و تفويض و رقيه اما تسميه آن بفاتحة الكتاب بجهة آنكه افتتاح كتاب‏

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏1، ص: 20

باو شده و پيش از جميع قرآن نازل گشته و اما حمد و شكر بجهة اشتمال آن بر حمد الهى و شكر نعم پادشاهى و اما دعا بجهة آنكه متضمن رفع دعوات است بقاضى الحاجات و امام القرآن و ام الكتاب بواسطه آنكه ام بمعنى اصل و جمع است و اينسوره اصل قرآن است و جامع مقاصد آن زيرا كه محتويست بر اصول اسلام كه آن طريق معرفت خداست و تعبد بامر و نهى او و مشتمل است بر اظهار ربوبية و كيفيت عبوديت و بيان وعد و وعيد و حكم نظريه و احكام عمليه كه آن سلوك طريق مستقيم است و منطوى است بر مراتب سعدا و منازل اشقيا و گفته‏اند كه ام بمعنى امام است و چون اينسوره مقدمه قرآنست از اينجهت باين اسم مسمى شده و اما سبع مثانى زيرا كه هفت آيتست و اكثر الفاظش مكرر و مثنى چون اللَّه و رب و الرحمن و الرحيم اياك و اياك الصراط و صراط عليهم و عليهم غير و لا المغضوب عليهم و الضالين و يا آنكه مثنى است باعتبار آنكه نصفى در صفات خالق است و نصفى در صفات مخلوق و يا باعتبار تضمن وى دو نوع متقابل را چون ربوبية و عبوديت و خالقيت و مخلوقيت و علم و عمل و توفيق و هدايت و ضلالت و دوست و دشمن و يا باعتبار آنكه در نماز دو بار خوانده ميشود و يا بجهت آنكه دو بار نازل گشته و اما وافى بسبب آن كه خواندن همه آن در نماز واجبست و تنصيف آن اصلا جايز نيست بخلاف سورهاى ديگر در نماز مسنونه باجماع و مفروضه على الخلاف و يا باعتبار آنكه حقتعالى در او ايفاء تمام معانى قرآن نموده از علم اصول و امر و نهى و وعد و وعيد و كيفيت عبوديت و غير آن و اما كافى زيرا كه كافى و مستغنى است از سورهاى ديگر و غير آن از سور قرآن محتاجند بآن چنان كه حضرت رسالت (ص) فرموده كه‏

(ام القرآن عوض عن غيرها و ليس غيرها عوضا عنها)

يعنى ام قرآن كه فاتحه است عوض غير خود است و غير آن عوض آن نيست و لهذا در نماز اكتفاء بفاتحه ميتوان كرد و بسوره ديگر كه غير فاتحه باشد اكتفاء نميتوان كرد و اما اساس جهت اينكه بمعنى اصل است و او اصل قرآن است بجهة جامعيت كيفيت عبادت چنان كه گذشت و عبد اللَّه عباس فرموده كه هر چيزى را اساسى است و اصلى اساس دنيا مكه است و اساس آسمانها آسمان هفتم و اساس زمينها زمين هفتم و اساس بهشتها بهشت عدن و اساس دوزخ دركه هفتم و اساس خلق آدم و اساس پيغمبران نوح و اساس بنى اسرائيل يعقوب و اساس كتابها قرآن و اساس قرآن فاتحه و اساس فاتحه بسم اللَّه الرحمن الرحيم و اما شفاء زيرا كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرموده كه‏

(فاتحة الكتاب شفاء من كل داء)

فاتحه شفاى جميع دردها و مرضها است ابو سليمان روايت كرده كه با رسول خداى بغزاى كفار رفته بوديم مردى در ميان ما مصروع شد يكى از صحابه سوره فاتحه در گوش او خواند بر خواست و شفاى تمام يافت اين قصه بعرض سيد كاينات رسانديم فرمود

هى ام الكتاب و هى شفاء من كل داء

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏1، ص: 21

اينسوره اصل قرآن است و شفاى جميع آلام و امراض مردمان و اما صلاة زيرا كه نماز بدون آن صحيح نيست چنان كه حديث‏

لا صلاة الا بفاتحة الكتاب‏

مشعر است بر اين پس گوئيا كه عين صلاة است و مسلم بن حجاج در صحيح خود روايت كرده از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله كه حقتعالى فرمود

قسمت الصلاة بينى و بين عبدى نصفين‏

صلاة را قسمت نمودم يعنى نماز را منقسم ساختم ميان خود و ميان بنده خود بدو نصف نصف از براى خود و نصف از براى بندگان خود هر گاه بنده بگويد كه بسم اللَّه الرحمن الرحيم حقتعالى گويد بنده من ابتدا بنام من ميكند بر من واجب شد كه جميع امور دنيويه و اخرويه او را بر او تمام گردانم و در احوال و اموال او بركت كنم و چون گويد الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ او سبحانه گويد بنده من بثنا و ستايش من اقدام مينمايد و چون گويد الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ از جانب الهى خطاب آيد كه بنده من بستايش من اشتغال مينمايد و ثناى مرا ورد زبان خود ميسازد و چون گويد مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ‏ حقتعالى فرمايد كه بنده من مجد و بزرگوارى من مى‏گويد و چون گويد كه‏ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ‏ خداى تعالى فرمايد كه اينست ميان من و بنده من و اين عهدى است كه روز ميثاق از او اخذ نموده‏ام و اين اوصاف مذكور مخصوصست بمن و غير مرا در او راه نيست و چون گويد اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ‏ تا آخر حق سبحانه فرمايد كه اين سمات بنده من است و بر من واجبست كه او را براه راست رسانم و انجاح جميع حوايج او نمايم و اما كنز زيرا كه آن از گنجهاى عرش است چنانچه حديث‏

نزلت فاتحة الكتاب بمكة من كنز تحت العرش‏

مشعر است بر آن و اما تعليم مسئله زيرا كه حقتعالى در اينسوره بندگان را تعليم آداب سؤال كرده كه آن ابتداست بثنا و بعد از آن باخلاص و آن گاه دعا و اما سوره مناجات زيرا كه مصلى در نماز به اين سوره با خداى خود راز ميگويد و عرض نياز و مناجات مينمايد كه المصلى يناجى ربه و اما سوره تفويض زيرا كه آن مشتملست بر استعانت عبد در جميع امور باو سبحانه و تفويض كل امور باو و اما رقيه زيرا كه افسون جميع گزندگان و درندگانست سلمة بن محرز از امام جعفر صادق (ع) روايت كرده كه آن حضرت فرموده كه هر كه فاتحه او را به نسازد هيچ شربتى و دارويى و عوذه او را به نخواهد ساخت و ابو سعيد خدرى روايت كند كه من با جمعى مسافران بقبيله از قبايل عرب گذر كرديم اتفاقا يكى از ايشان را مار گزيده بود و از علاج آن متعذر بودند يكى از آنها نزد ما آمد و استعلاج نمود و گله گوسفند قبول كرد كه بما دهد تا معالجه آن نمائيم يكى از ياران ما فاتحه را بر آن مار گزيده خواند و دست بر آن عضو نهاد فى الحال شفا يافت پس گله گوسفند را بما دادند و اينسوره را ثواب بسيار است و اجر بيشمار ابى بن كعب روايت كرده كه حضرت رسالت (ص) فرمود كه هر بنده مسلمان كه‏

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏1، ص: 22

صفحه بعد