کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين


صفحه قبل

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏1، ص: 18

نخواند از ما نباشد و نيز سنتست كه قارى قرآن قراءة را از روى مصحف كند و اگر چه حافظ باشد تا او را هم ثواب قراءة باشد و هم ثواب نظر كردن در آن چنان كه اسحاق بن عمار روايت كند كه من از ابو عبد اللَّه پرسيدم كه يا بن رسول اللَّه من حافظ قرآنم تلاوت از روى مصحف كنم يا از ظهر قلب فرمود كه از روى مصحف قراءة كن نشنيده كه نظر كردن در قرآن عبادتست و هم از صادق عليه السّلام مرويست كه سه چيزند كه شكايت ميكنند بخداى عز و جل يكى مسجد خراب كه اهل آن در آن نماز نگذارند دوم علمى كه در ميان جاهلان باشد و ايشان اطاعت او نكنند سيم مصحفى كه آويخته باشد در خانه و گرد و غبار بر آن نشسته و هيچ كس بر قراءة آن اقدام ننمايد و نيز از آن حضرت روايت است كه هر كه قرآن را از روى مصحف خواند از نور چشم خود برخوردار باشد و هميشه نور آن در تزايد باشد و از پدر و مادر او تخفيف عذاب شود اگر چه كافر بوده باشند و نيز فرموده كه هيچ چيز چنان بر شيطان دشوار نيست كه قراءة كردن از مصحف و نظر كردن در آن و شيطان رانده ميشود از آن خاندان و سنت مؤكد است بر قارى كه مداومت نمايد بر تلاوت آن تا بسبب فراموشى روز قيامت حسرت نخورد و ندامت نكشد عبد اللَّه بن مسكان ار يعقوب احمر روايت كرده كه از ابى عبد اللَّه عليه السّلام پرسيدم كه بواسطه حوادث روزگار غم بيشمار بمن ميرسد و بجهت آن چيزهاى بسيار فراموش ميكنم تا بحيثيتى كه بعضى از قرآن نيز از ياد من ميرود آن حضرت بعد از استماع اين كلام از من بسيار غمگين شده فرمود كه قرآن را فراموش مكن كه هر كه سوره فراموش كند فرداى قيامت آن سوره بخوب‏ترين وجهى خود را بر او عرض كند و بزى درجة عاليه خود را باو نمايد و گويد سلام الهى شامل حال تو باد تو چه كسى كه بابن صورت زيبا و زينت دلربا آراسته سوره گويد كه من فلان سوره‏ام كه در دنيا تلاوت ميكردى و بعد از آن مرا گذاشتى و فراموش كردى اگر متمسك بمن ميشدى و مرا ترك نمى‏كردى اين درجه عالى و مرتبه سامى نامزد تو ميبود او در اين صورت متأسف و متحير شود و آن تأسف و تحير فايده ندهد و بعد از آن آن حضرت فرمود كه بر شما باد كه متوسل بقرآن شويد و او را بياموزيد و پيوسته متذكر آن شويد تا باين درجه رفيعه و مرتبه عاليه برسيد و در آن روز حسرت و ندامت نكشيد و نيز از آن حضرت ماثور است كه قرآن امانت خداست بايد كه بنده مؤمن در امانت خدا نگاه كند و هر روز پنجاه آيه از آن تلاوت كند و هيچ شكى نيست كه مقصود اصلى از قراءة قرآن تذكره معانى آنست تا امر و نهى آن ملكه او شود و پيوسته مطيع امر آن و منزجر از نهى آن باشد چنان كه كريمه‏ كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ‏ دلالت صريح دارد بر آن پس بايد كه لفظ قرآن را با معنى آن جمع كند و اكتفاء بلفظ نكند تا هم ثواب قراءة كردن و هم اجر معنى‏

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏1، ص: 19

آن دانستن داشته باشد و قراى صحابه چون عبد اللَّه مسعود و ابى بن كعب روايت كرده‏اند كه رسول ده آيه تلاوت قرآن نمودى و از آن در نگذشتى تا معانى آن را تعليم ما فرمودى و آنچه در او بودى اعلام ما نمودى و چون قرآن نزد آن حضرت تمام كرديم مستحضر جميع معانى آن بوديم و عبد اللَّه عباس گفت هر كه قرآن خواند و تفسيرش نداند بمنزله كسى باشد كه نداند كه چه مى‏گويد حسن بصرى مى‏گويد كه سوگند مى‏خورم بخداى كه حقتعالى هيچ آيتى نفرستاد مگر كه خواست تا معانى آن را بدانند و بامر و نهى آن معرفت حاصل كنند سفيان ثورى گفته كه حيف از عمر ما كه صرف ظهار و ايلا كرديم و كتاب خدا را با پس پشت انداختيم و بغور معانى آن نرسيديم فالان وقت الشروع فى المقصود بعون اللَّه الملك المعبود

سورة فاتحة الكتاب‏

بدانكه اينسوره نزد عبد اللَّه عباس و قتاده مكى است و مجاهد گفته كه مدنى است و اول اصح است زيرا كه أمير المؤمنين (ع) فرموده كه‏

(نزلت فاتحة الكتاب بمكة من كنز تحت العرش)

يعنى سوره فاتحة الكتاب از گنجهاى زير عرش بمكه نزول اجلال يافته و ابن عباس روايت كرده كه چون حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله در مكه باداى رسالت بر خواست سخن اول او اين بود كه‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ تا آخر و نيز بصحة پيوسته كه آن حضرت بعد از بعثت ده سال در مكه اقامت نمود و مردمان را بنماز امر فرمود و ايشان منقاد امر آن حضرت شده بنماز اقدام مينمودند و بنا بر حديث مشهور از موافق و مخالف كه رسول صلّى اللَّه عليه و آله فرموده كه‏

(لا صلاة الا بفاتحة الكتاب)

فاتحه جزء نماز است و شرط صحت آن پس مكى باشد و بعضى گفته‏اند كه اينسوره دو بار نازل شده يك بار در مكه در وقت فرض صلاة يوميه و بار ديگر در مدينه در حين تحويل قبله و عدد آيات آن هفت است باتفاق جميع علما و خلاف در أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ‏ است كه نزد بعضى از اهل خلاف چون مالكى و اوزاعى و ابو حنيفه از جمله هفت آيه است و بسمله جزء فاتحه نيست و صحيح آنست كه بسمله جزء سوره است و آيتى از او و أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ‏ جزء آيه است نه آيه و حديث صحيح مشهور از حضرت رسالت پناه (ص) كه‏

(فاتحة الكتاب سبع آيات احديهن‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

و اجماع اهل البيت (ع) مثبت اينقولست و مبطل قول اول و همه اهل كوفه كه در عدد مستندند بامير المؤمنين (ع) و قراء مكه و فقهاى ايشان و ابن مبارك و شافعى نيز بر اينقولند و زيادتى تبيين اثبات در اينقول و ابطال قول اول در تفسير بسمله سمت تحرير خواهد يافت انشاء اللَّه و اينسوره را نامهاى متعدد است فاتحة الكتاب و سوره حمد و شكر و دعا و ام القرآن و ام الكتاب و سبع مثانى و وافى و كافى و اساس و شفا و صلاة و كنز و تعليم مسئله و سوره مناجات و تفويض و رقيه اما تسميه آن بفاتحة الكتاب بجهة آنكه افتتاح كتاب‏

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏1، ص: 20

باو شده و پيش از جميع قرآن نازل گشته و اما حمد و شكر بجهة اشتمال آن بر حمد الهى و شكر نعم پادشاهى و اما دعا بجهة آنكه متضمن رفع دعوات است بقاضى الحاجات و امام القرآن و ام الكتاب بواسطه آنكه ام بمعنى اصل و جمع است و اينسوره اصل قرآن است و جامع مقاصد آن زيرا كه محتويست بر اصول اسلام كه آن طريق معرفت خداست و تعبد بامر و نهى او و مشتمل است بر اظهار ربوبية و كيفيت عبوديت و بيان وعد و وعيد و حكم نظريه و احكام عمليه كه آن سلوك طريق مستقيم است و منطوى است بر مراتب سعدا و منازل اشقيا و گفته‏اند كه ام بمعنى امام است و چون اينسوره مقدمه قرآنست از اينجهت باين اسم مسمى شده و اما سبع مثانى زيرا كه هفت آيتست و اكثر الفاظش مكرر و مثنى چون اللَّه و رب و الرحمن و الرحيم اياك و اياك الصراط و صراط عليهم و عليهم غير و لا المغضوب عليهم و الضالين و يا آنكه مثنى است باعتبار آنكه نصفى در صفات خالق است و نصفى در صفات مخلوق و يا باعتبار تضمن وى دو نوع متقابل را چون ربوبية و عبوديت و خالقيت و مخلوقيت و علم و عمل و توفيق و هدايت و ضلالت و دوست و دشمن و يا باعتبار آنكه در نماز دو بار خوانده ميشود و يا بجهت آنكه دو بار نازل گشته و اما وافى بسبب آن كه خواندن همه آن در نماز واجبست و تنصيف آن اصلا جايز نيست بخلاف سورهاى ديگر در نماز مسنونه باجماع و مفروضه على الخلاف و يا باعتبار آنكه حقتعالى در او ايفاء تمام معانى قرآن نموده از علم اصول و امر و نهى و وعد و وعيد و كيفيت عبوديت و غير آن و اما كافى زيرا كه كافى و مستغنى است از سورهاى ديگر و غير آن از سور قرآن محتاجند بآن چنان كه حضرت رسالت (ص) فرموده كه‏

(ام القرآن عوض عن غيرها و ليس غيرها عوضا عنها)

يعنى ام قرآن كه فاتحه است عوض غير خود است و غير آن عوض آن نيست و لهذا در نماز اكتفاء بفاتحه ميتوان كرد و بسوره ديگر كه غير فاتحه باشد اكتفاء نميتوان كرد و اما اساس جهت اينكه بمعنى اصل است و او اصل قرآن است بجهة جامعيت كيفيت عبادت چنان كه گذشت و عبد اللَّه عباس فرموده كه هر چيزى را اساسى است و اصلى اساس دنيا مكه است و اساس آسمانها آسمان هفتم و اساس زمينها زمين هفتم و اساس بهشتها بهشت عدن و اساس دوزخ دركه هفتم و اساس خلق آدم و اساس پيغمبران نوح و اساس بنى اسرائيل يعقوب و اساس كتابها قرآن و اساس قرآن فاتحه و اساس فاتحه بسم اللَّه الرحمن الرحيم و اما شفاء زيرا كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فرموده كه‏

(فاتحة الكتاب شفاء من كل داء)

فاتحه شفاى جميع دردها و مرضها است ابو سليمان روايت كرده كه با رسول خداى بغزاى كفار رفته بوديم مردى در ميان ما مصروع شد يكى از صحابه سوره فاتحه در گوش او خواند بر خواست و شفاى تمام يافت اين قصه بعرض سيد كاينات رسانديم فرمود

هى ام الكتاب و هى شفاء من كل داء

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏1، ص: 21

اينسوره اصل قرآن است و شفاى جميع آلام و امراض مردمان و اما صلاة زيرا كه نماز بدون آن صحيح نيست چنان كه حديث‏

لا صلاة الا بفاتحة الكتاب‏

مشعر است بر اين پس گوئيا كه عين صلاة است و مسلم بن حجاج در صحيح خود روايت كرده از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله كه حقتعالى فرمود

قسمت الصلاة بينى و بين عبدى نصفين‏

صلاة را قسمت نمودم يعنى نماز را منقسم ساختم ميان خود و ميان بنده خود بدو نصف نصف از براى خود و نصف از براى بندگان خود هر گاه بنده بگويد كه بسم اللَّه الرحمن الرحيم حقتعالى گويد بنده من ابتدا بنام من ميكند بر من واجب شد كه جميع امور دنيويه و اخرويه او را بر او تمام گردانم و در احوال و اموال او بركت كنم و چون گويد الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ او سبحانه گويد بنده من بثنا و ستايش من اقدام مينمايد و چون گويد الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ از جانب الهى خطاب آيد كه بنده من بستايش من اشتغال مينمايد و ثناى مرا ورد زبان خود ميسازد و چون گويد مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ‏ حقتعالى فرمايد كه بنده من مجد و بزرگوارى من مى‏گويد و چون گويد كه‏ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ‏ خداى تعالى فرمايد كه اينست ميان من و بنده من و اين عهدى است كه روز ميثاق از او اخذ نموده‏ام و اين اوصاف مذكور مخصوصست بمن و غير مرا در او راه نيست و چون گويد اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ‏ تا آخر حق سبحانه فرمايد كه اين سمات بنده من است و بر من واجبست كه او را براه راست رسانم و انجاح جميع حوايج او نمايم و اما كنز زيرا كه آن از گنجهاى عرش است چنانچه حديث‏

نزلت فاتحة الكتاب بمكة من كنز تحت العرش‏

مشعر است بر آن و اما تعليم مسئله زيرا كه حقتعالى در اينسوره بندگان را تعليم آداب سؤال كرده كه آن ابتداست بثنا و بعد از آن باخلاص و آن گاه دعا و اما سوره مناجات زيرا كه مصلى در نماز به اين سوره با خداى خود راز ميگويد و عرض نياز و مناجات مينمايد كه المصلى يناجى ربه و اما سوره تفويض زيرا كه آن مشتملست بر استعانت عبد در جميع امور باو سبحانه و تفويض كل امور باو و اما رقيه زيرا كه افسون جميع گزندگان و درندگانست سلمة بن محرز از امام جعفر صادق (ع) روايت كرده كه آن حضرت فرموده كه هر كه فاتحه او را به نسازد هيچ شربتى و دارويى و عوذه او را به نخواهد ساخت و ابو سعيد خدرى روايت كند كه من با جمعى مسافران بقبيله از قبايل عرب گذر كرديم اتفاقا يكى از ايشان را مار گزيده بود و از علاج آن متعذر بودند يكى از آنها نزد ما آمد و استعلاج نمود و گله گوسفند قبول كرد كه بما دهد تا معالجه آن نمائيم يكى از ياران ما فاتحه را بر آن مار گزيده خواند و دست بر آن عضو نهاد فى الحال شفا يافت پس گله گوسفند را بما دادند و اينسوره را ثواب بسيار است و اجر بيشمار ابى بن كعب روايت كرده كه حضرت رسالت (ص) فرمود كه هر بنده مسلمان كه‏

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏1، ص: 22

قرائت فاتحه نمايد ثواب قرائت دو ثلث قرآن از براى او بنويسند و در روايت ديگر واقع شده كه ثواب قرائت جميع قرآن باو دهند و ثواب كسى كه بر جميع مؤمنين و مؤمنات تصدق نموده باشد و نيز از ابى منقولست كه فاتحه را نزد رسول خدا (ص) ميخواندم آن حضرت فرمود بحق آن كسى كه نفس من بيد فرمان اوست كه خداى تعالى مثل اينسوره را در تورية و انجيل و زبور و فرقان فرو نفرستاده و اينسوره اصل قرآن است و جامع معانى فرقان و مقسوم است ميان بنده و خداى عز و جل و بنده راست آنچه طلب نمايد از خداى تعالى از مقاصد دنيا و عقبى و محمد بن مسعود عياشى باسناد خود نقل نموده كه رسول اللَّه (ص) جابر بن عبد اللَّه انصارى را گفت كه اى جابر تو را تعليم كنم ببهترين سوره كه حقتعالى در كتاب خود فرو فرستاده جابر گفت بلى يا رسول اللَّه آن حضرت فرمود كه آن فاتحة الكتاب است كه شفاى جميع دردها و دافع همه مرضها و بلاهاست مگر موت و رافع درجات قارى خود در جنات، على و روضات عليا و از أمير المؤمنين عليه السّلام مرويست كه رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله فرمود كه حقتعالى بمن گفت كه اى محمد وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ‏ يعنى سوره فاتحة الكتاب و قرآن عظيم بتو عطا فرموديم آن گاه فرمود كه حق سبحانه تخصيص ذكر فاتحه نمود و آن را در فضل از جميع قرآن ممتاز ساخت و بر من منت نهاد بجهت آنكه اينسوره از شريفترين گنجهاى عرش است و نيز از أمير المؤمنين عليه السلام روايتست كه حق سبحانه حضرت رسالة (ص) را از ميان بندگان مخصوص گردانيد بخود و او را مشرف و مكرم ساخت بارسال فاتحة الكتاب و هيچ پيغمبرى را در اين تشريف با او شريك نساخت مگر سليمان پيغمبر را كه او را از جمله اينسوره‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ عطا نمود و چنانچه بزبانحال بلقيس از تعظيم و تكريم اين آيه شريفه خبر ميدهد كه‏ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتابٌ كَرِيمٌ إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ پس هر بنده مؤمن كه قرائت فاتحه نمايد حقتعالى بهر حرفى از آن حسنه باو كرامت فرمايد كه افضل از دنيا و ما فيها باشد و از ابن عباس نقلست كه من روزى نزد پيغمبر (ص) بودم ناگاه ملكى از ملائكه مقربين نزد آن حضرت ظاهر شد و گفت ابشر بنورين او بيتهما لم يؤتهما نبى قبلك فاتحة الكتاب و خواتيم سورة البقرة لن تقرء حرفا منهما الا اعطيته يعنى بشارت باد تو را اى محمد كه دو چيز را بتو داده‏اند كه بهيچ پيغمبر پيش از تو نداده اندر آن فاتحة الكتاب و خواتيم سورة البقره است كه آيه‏ آمَنَ الرَّسُولُ‏ است تا آخر هيچ حرفى از اين در نخوانى يعنى از خداى مسئلت ننمايى مگر كه داده شوى آنچه طلبيده آن را و حذيفه يمانى روايت كرده كه پيغمبر (ص) فرمود كه قومى باشند كه حقتعالى نزول عذاب را برايشان واجب گردانيده باشد پس طفلى از

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏1، ص: 23

اطفال ايشان در مكتب‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ را قرائت نمايد حقتعالى آن را بشنود و آن عذاب را از ايشان مدت چهل سال بر دارد و در خبر آمده كه خداى تعالى صد و چهار كتاب را از آسمان فرو فرستاد و از آن جمله تورية و انجيل و زبور و قرآن را برگزيد و علوم جميع اين كتابها در آن درج فرمود و بعد از آن از اين چهار كتاب قرآن را اختيار نمود و بركات و ثواب خواندن و دانستن آن را در آن مندرج ساخت و آن گاه جميع علوم و ثواب و بركات قرآن را جمع كرده و در سوره‏هاى مفصل وضع نمود و بعد از آن فاتحه را انتخاب كرد و همه آن علوم و بركات و مثوبات تلاوت و دانستن آن را در او جمع فرمود پس هر كه فاتحه بخواند چنان باشد كه صد و چهار كتاب خداى را خوانده و هر كه بمعنى آن وارسد هم چنان بود كه معانى جميع آن كتابها را دانسته و از اينجا است كه ابن عباس از أمير المؤمنين صلوات اللَّه عليه روايت نموده كه آن حضرت فرمود كه يا عبد اللَّه‏

(او كتبت معانى الفاتحة لا وقرت سبعين بعيرا)

يعنى اگر بنويسم جميع معانى و حقايق فاتحة الكتاب را هفتاد شتر از آن پر بار كنم و نيز از ابن عباس روايت است كه أمير المؤمنين صلوات اللَّه عليه از اول شب تا وقت نماز صبح از براى من تفسير فاتحة الكتاب مى‏فرمود و هنوز از تفسير باء بسم اللَّه در نگذشته بود و بعد از آن فرمود

(انا نقطة تحت الباء)

من نقطه‏ام كه در زير باء است يعنى نقطه مركز علم اولين و آخرينم و از شرايف و فضايل اينسوره است كه حروف ثخجر شظف در او نيست زيرا كه اين حروف اشارتند به ثبور و خزى و جحيم و زفير و شهيق و لظى و فراق و اين هفت حرف بعدد ابواب جهنم است پس هر كه اينسوره بخواند حقتعالى او را از طرق‏ لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ‏ نجات داده به هشت در بهشت رساند و لهذا ابليس نزد نزول اينسوره بناله و فرياد درآمد و مضطرب شد چنان كه در آثار وارد شده كه ابليس لعين در جميع عمر خود چهار نوبت مضطرب و بى‏تاب گشته و ناله و افغان نموده اول وقتى كه طوق لعنت بگردن او فرود آمد دوم زمانى كه او را از بهشت اخراج كردند سيم ساعتى كه حضرت رسالت صلّى اللَّه عليه و آله مبعوث گشت چهارم هنگامى كه فاتحة الكتاب نزول اجلال يافت و چون كه از جمله حقوق قرآن اينست كه قارى در حينى كه قدم در حريم حرم قرآن نهد آيه كريمه‏ فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ‏ را منظور نظر خود ساخته ابتدا باستعاذه نمايد تا از وساوس شيطانى ايمن باشد از اينجهة پيش از شروع در تفسير فاتحه ابتدا باستعاذه نموده در معنى آن اشعارى ميرود (اعوذ) پناه مى‏گيرم و النجا ميكنم (باللّه) بمعبود يكتا و خداوند بى‏همتا (من الشّيطان) از شر وسوسه ديو متمرد سركش كه ابليس پر تلبيس است و فى الصحاح (كل عات و متمرد من الانس و الجن و الدواب شيطان) پس الف لام مى‏

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏1، ص: 24

تواند بود كه از براى جنس باشد و شامل ابليس و جميع شياطين و يا براى عهد و مراد از آن ابليس كه رأس الشياطين است باشد و بدانكه نزد بعضى شيطان بر وزن فعلان است مأخوذ از شاط يشيط بمعنى بطل يعنى ديوى باطل و مخالف حق و اكثر بر آنند كه بر وزن فيعال است بمعنى بعيد كما يقال (شطنت الدار اذا بعدت و اشطنه اذا ابعده) و اين قول اصح است و يؤيده قول الشاعر:

( ايما شاء عصاه عكاه‏

ثم يلقى فى السجن و الاغلال )

پس معنى آنست كه ديوى دور مانده از رحمت يا از انواع خير (لرحيم) مرجوم و رانده شد از رياض جنت بتير لعنت يا مطرود از طبقات سماوات بشهب ثاقبه كه آن ستاره‏هاى ريزانند و درخشان چه هر شيطان هر گاه قصد آسمان ميكند بجهة استماع كلام فرشتگان ستاره‏ها بر او ريزان ميشوند و او را از آن منع ميكنند و ببايد دانست كه لفظ اللَّه چون كه مستجمع جميع صفات كماليه است بخلاف اسامى و صفات ديگر پس اينكه او مستعاذ به واقع شود نه غير آن از بواقى اسماء و صفات حسنات دلالتى تمام دارد بر آنكه شيطان عدو غالبست و دفع شر او به هيچ وجه ممكن نيست مگر باستعاذه نه بكسى كه غالب مطلق باشد و حكمت در عدول از باللَّه اعوذ باعوذ باللَّه با آنكه اول مفيد حصر است اهتمام است بذكر تعوذ چنان كه در اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ‏ كه عدم تقديم بسمله بسبب اهتمام قراءة قرآنست و عدول از فعل ماضى كه (عذت) است بفعل مضارع كه اعوذ است بجهة اعتبار تجدد است و استمرار و نيز بدانكه اعوذ اگر چه خبر است اما بمعنى دعا است و در اين تقدير است كه (اللهم اعذونى) و نكته در عدول از انشا بخبر آنست كه تا بنده اظهار فعلى كند كه مقدور ويست و در گفتار لفظ اعوذ با خداى خود چنين مناجات كند كه بار خدايا من با وجود قصور و فتور بشرية از عهده عبوديت بيرون آمدم و گفتم (اعوذ باللَّه) تو با وجود جود و نهايت كرم و غاية فضل و رحمت سزاوارترى كه بعهد ربوبية وفا كنى و بگويى (اعيذك من الشيطان الرجيم) و مخفى نيست كه استعاذه سبب فوز و فلاح است و موجب انجاح مرام و واسطه رفع درجات و قرب مرتبه نزد قاضى الحاجات و لهذا جميع انبياء بوسيله استعاذه بمقام قرب و نجاح رسيده‏اند و بر همه كفار غالب گشته‏اند چنان كه نوح نجى على نبينا و عليه السّلام وقتى كه گفت‏ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ‏ حق تعالى خلعت سلامت و بركت در او پوشانيد و فرمود يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَكاتٍ عَلَيْكَ‏ و ابراهيم خليل در وقتى كه نمرود او را در آتش ميانداخت استعاذه نمود بر اين وجه كه‏

(اعوذ باللَّه خلقنى فهدانى من شر ما عصاه فآذانى)

صفحه بعد