کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين


صفحه قبل

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏3، ص: 2

جلد سوم‏

از تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

[ادامه تفسير سوره نساء]

وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ‏ و هر كه استطاعت ندارد از شما طَوْلًا از روى غنا و اعتلا طول در اصل بمعنى فضل و زياده است و استعمال آن در غنا بجهت آنست كه غنى قادر است بر فاضل قوت خود و نصب آن بر مفعوليت است و قوله‏ أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ‏ منصوب المحل است بر آنكه مفعول به طول است و تقدير اينكه (من لم يستطع منكم ان يعتلى نكاح المحصنات) يعنى كسى كه نتواند كه دست يابد بنكاح زنان عفيفه آزاد كه گرونده باشد و يا صفت فعل محذوف است اى (من لم يستطع غنى يبلغ به نكاح المحصنات) يعنى هر كه مستطيع نباشد و توانايى نداشته باشد كه برسد بوسيله آن بنكاح محصنات مؤمنات‏ فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ‏ پس بخواهيد از آنچه مالك شده است دست‏هاى شما مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ‏ از كنيزان شما كه گروندگانند مراد نكاح امه غير است زيرا كه با جماع تزوج بامه خود جايز نيست و در كنز آورده من در آيه شرطيه است و يستطع مجزوم بلم لفظا و بمن محلا و معكوس نيست بجهت قرب لم و قرب اولى است بلفظ از بعيد و من در منكم از براى تبعيض است و تركيب طول بهر وجه كه‏

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏3، ص: 3

مستعمل شود براى زيادتى است لكن با استعمال آن در مقادير مصدر آن طولست بضم طا و صفت آن طويل است و در غير مقادير مصدر آن طولست بفتح طاء و صفت آن طايل و مراد از آن آنست كه هر كه او را زيادتى مال نباشد براى نكاح حراير پس بايد نكاح امه غير كند چه مؤمنه ايشان اخف است از حراير و فتيات بمعنى مملوكاتند (يقول العرب للامة فتاة و للعبد فتى) و مراد بمحصنات اينجا عفيفاتند يعنى زنانى كه نگاهداشته‏اند نفسهاى خود را از منهيات بعقل تمام و همچنين مراد بقوله محصنات غير مسافحات عفايفند وَ اللَّهُ أَعْلَمُ‏ و خدا داناتر است‏ بِإِيمانِكُمْ‏ بگرويدن شما يعنى اكتفاء كنيد بظاهر ايمان چه اوست كه عالمست بجميع سراير نه شما پس نظر در ايمان يكديگر كنيد نه در فضل نسبت و دنائت آن‏ بَعْضُكُمْ‏ برخى از شما اى آزادان و بندگان حاصل شده‏ايد مِنْ بَعْضٍ‏ از برخى يعنى مناسب يكديگر در نسب و از يك اصل و نسليد چه پدر همه شما آدم است چه در حريت مزيت فضلى نباشد بر رقية باين اعتبار و يا همه شريكيد در ايمان‏ فَانْكِحُوهُنَ‏ پس بخواهيد كنيزان را بِإِذْنِ أَهْلِهِنَ‏ بدستورى خداوند ايشان چه ايشان مملوك ديگرى‏اند وَ آتُوهُنَ‏ و بدهيد بكنيزان نكاح كرده شده‏ أُجُورَهُنَ‏ مزدهاى ايشان يعنى مهرهاى ايشان را باذن اهل ايشان بآنها رسانيد و حذف اذن اهل بجهت تعدد ذكر آنست و يا بدهيد بموالى ايشان مهور ايشان را بحذف مضاف و قرينه حذف آن علم است بآنكه مهر از آن سيد است زيرا كه عوض آن حق او است پس واجب باشد اداء آن باو بِالْمَعْرُوفِ‏ بنيكويى يعنى بدون مطل و ضرار و نقصان‏ الْمُحْصَناتِ‏ حالست از مفعول فانكحوهن يعنى نكاح كنيد كنيزان را در حالتى كه اين كنيزان نگاهدارنده فروج خودند غَيْرَ مُسافِحاتٍ‏ نه زنا كنندگان بآشكارا وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ‏ و نه فرا گيرندگان دوستان بپنهانى گويند فرق ميان مسافحات و متخذات اخدان عموم و خصوص است چه مسافحات در سر و جهر است و اتخاذ اخدان در سر فقط از ابن عباس مرويست كه در جاهليت زناى علانيه را حرام ميدانستند و زناى سر را حلال حقتعالى باين آيه نهى زنا كرد بس‏ فَإِذا أُحْصِنَ‏ پس آن هنگامى كه ايشان نگاهدارنده‏اند فروج خود را از حرام بسبب تزويج و احصن بصيغه مجهول خوانده يعنى هنگامى كه جوارى شوهر

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏3، ص: 4

كرده شده‏اند فَإِنْ أَتَيْنَ بِفاحِشَةٍ پس اگر بيايند بزنا فَعَلَيْهِنَ‏ پس بر ايشان لازم است‏ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ‏ نيمه آنچه لازم است بر زنان آزاد بى شوهر مِنَ الْعَذابِ‏ از حدى كه خدا مقرر كرده حد زن آزاد بى‏شوهر صد تازيانه است پس از آن كنيزان پنجاه تازيانه باشد و زمخشرى و بيضاوى اول را بمعنى حراير تفسير كرده‏اند زيرا كه اثبات نكاح اماء كرده‏اند نزد تعذر نكاح محصنات پس مراد از ايشان ضد اماء باشد و تسميه ايشان بمحصنات جهت احصان ايشان است از احوال اماء كه آن ابتذال و امتهانست و در اين نظر است زيرا كه اين عدولست از ظاهر لفظ و قائل شدن بحذف موصوف اولى است اى الحراير المحصنات‏ ذلِكَ‏ آن نكاح كنيزان‏ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ‏ براى كسى است كه ترسد از رنج سخت يعنى از مشقت آنكه در زنا افتد مِنْكُمْ‏ از شما و عنت در اصل بمعنى انكسار عظم است بعد از جبر پس مستعار است از براى هر مشقت و ضرر عظيم و هيچ ضررى اعظم از موافقت اثم نيست با فحش قبايح و گويند كه مراد بعنت خداست و بر هر تقدير اين شرطى ديگر است از براى نكاح اماء وَ أَنْ تَصْبِرُوا و اگر صبر كنيد از نكاح كنيزان‏ خَيْرٌ لَكُمْ‏ بهتر است مر شما را و باحتياط نزديكتر در صيانت ولد خود از بندگى و در حديث آمده كه‏

الحراير صلاح البيت و الاماء هلاكه‏

و از انس روايتست كه آن حضرت فرمود كه هر كه خواهد كه نزد خدا رود پاك و پاكيزه باشد بايد كه زن آزاد را بخواهد كه زن آزاد صلاح خانه بود چه برده خرابى خانه است‏ وَ اللَّهُ غَفُورٌ و خدا آمرزنده است مر چيزى را كه قبل از اين از بندگان صادر شده از خلاف اين احكام و مر كسى را كه صبر نتواند كرد از نكاح اماء رَحِيمٌ‏ مهربانست بر خصت دادن نكاح بندگان در كنز آورده كه در اين آيه چند حكم مستفاد ميشود اول ظاهر آيه دلالت است بر آنكه اباحه نكاح بعقد مشروط است بعدم طول و خشيت عنت و شافعى باين احتجاج آورده بر تحريم نكاح بدون اين دو شرط و ابو حنيفه مخالفت نموده و شرطين را بر افضل حمل كرده نه آنكه نكاح آنها بدون اين دو شرط محرم باشد و تجويز نكاح ايشان كرده براى غنى و بعض اصحاب ما بر قول اول‏اند و احتجاج ايشان بشرطيه است و بقول باقر عليه السّلام در حينى كه از او پرسيدند كه حر متزوج ميتواند شد بمملوكه فرمود اذا اضطر اليها فلا بأس و حق قول ثانى است بجهة كريمه و انكحوا الايامى منكم و الصالحين من عبادكم و اماتكم و

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏3، ص: 5

صفحه بعد