کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين


صفحه قبل

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏9، ص: 344

نميرساند با وجود مخالفت ايشان با او و تظاهر بر ايذاى او و موجب محابات و اغناى عذاب ايشان نخواهد شد و ميگويد كه‏ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا بيان كرد خداى مثلى را لِلَّذِينَ كَفَرُوا براى آنان كه نگرويدند امْرَأَتَ نُوحٍ‏ و آن مثل زن نوحست كه واغله نام داشت‏ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ و مثل زن لوط كه نام او و اهله يا والعة بود كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ‏ بودند اين هر دو زن در زير حكم دو بنده يعنى در حباله ايشان كه آن هر دو بنده‏ مِنْ عِبادِنا از بندگان ما بودند صالِحَيْنِ‏ شايستگان جميع امور فَخانَتاهُما پس خيانت كردند بآن دو بنده بنفاق يا كفر يا نميمه نه زنا زيرا كه جميع زوجات انبيا (ع) از اين مبرا بودند چنان كه از ابن عباس مرويست كه ما بغت امراة من نبى قط و در روايت صحيحه آمده كه زن نوح على نبينا (ع) قوم را گفتى كه نوح ديوانه است و احوال او را من بهتر ميدانم كه دايم با اويم و زن لوط (ع) قوم را از مهمانان لوط خبر كردى تا مهمانان را رنجه كردندى و كسى كه بوى ايمان آوردى بجبابره قوم اخبار كردى تا وى را بگرفتندى و بكشتندى‏ فَلَمْ يُغْنِيا پس دفع نكردند نوح و لوط عَنْهُما از اين دو زن‏ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً از عذاب خدا چيزى را يعنى ازدواج و وصال ايشان بآن دو زن فايده بايشان نداد بلكه زن نوح (ع) بطوفان غرق شد و بر سر زن لوط سنگ باريد وَ قِيلَ‏ و گفته شد در حين موت يا گفته خواهد شد روز قيامت و اعله و واهله را ادْخُلَا النَّارَ در آئيد بآتش دوزخ‏ مَعَ الدَّاخِلِينَ‏ با در آيندگان ديگر از كافران كه هيچ وصلتى نباشد ميان ايشان و پيغمبران حاصل مثل آنست كه حال كفار و منافقان در معاقبت بر كفر و عدوات بمؤمنان مانند معاقبه مثل ايشان است از امم ماضيه بدون تفاوت و لحمه نسب يا مواصلت مصاهرت هيچ نفع بايشان نخواهد رسانيد زيرا كه عدوات و كفر ايشان بخدا و رسول قاطع علايق و وصلت ايشان است و اگر چه آن سبب و نسب ايشان با انبيا باشد هم چنان كه مواصلت زن نوح و زن لوط كه هيچ نفع بايشان نرسانيد و در كشاف آورده كه ذكر من عبادنا بجهت آنست كه چون مبناى تمثيل بر وجود صلاحست در انسان و بسبب آن فوز و فلاح و قرب حاصل ميشود نزد حضرت عزت نه غير آن از اينجهت فرمود كه ايندو پيغمبر دو بنده بودند مانند ساير عباد كه هيچ فرق ميان ايشان و عباد نبوده مگر بصلاح ما تا اشعار باشد بر آنكه بنده رجحان ندارد مگر بصلاح و هيچ صفتى ديگر موجب رجحان نميشود مگر صلاحيت و شبهه نيست در آنكه اين تمثيل بعد از ذكر تظاهر حفصه و عايشه در ايذاى پيغمبر (ص) تحذير و تهديد

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏9، ص: 345

ايشانست بر اغلظ وجه و اشد آن چه در اين تمثيل ذكر كفر است و بعد از آن بيان تمثيل ديگر مى فرمايد براى مؤمنان مخلص بقوله‏ وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا و بيان كرد خداى تعالى مثلى‏ لِلَّذِينَ آمَنُوا براى آنان كه گرويده‏اند امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ‏ و آن مثل زن فرعونست يعنى آسيه بنت مزاحم كه بجهة خلوص ايمان فايز شد و وصلت او با فرعون باو ضررى نرسانيد و نقصى در قرب و منزلت او در نزد حضرت عزت پيدا نشد هم چنان كه صلاحيت نوح و لوط نفعى بزنان او نداده ايشان را از عذاب ابدى نرهانيد و گويند آسيه عمه حضرت موسى (ع) بود مرويست وقتى كه ساحران سحر خود را نمودند و موسى (ع) عصا بيانداخت و اژدها شد و آنچه ايشان سحر ساخته بودند از حبال و عصا همه را فرو برد آسيه ايمان آورد و مدتى ايمان خود را از فرعون پنهان مى‏داشت چون فرعون بر آن مطلع گشت وى را گفت كه از دين او برگرد برنگشت و امر كرد تا او را چهار ميخ كرده در آفتاب بينداختند حق سبحانه ملائكه را فرمود تا بگرد وى در آمده ببالهاى خود او را سايه كردند و فرعون گفت تا سنگى بزرگ آوردند و حكم شد تا بر سينه وى نهند آسيه چون آن سنگ بديد و نجات از فرعون و دخول در جنت از حضرت عزت درخواست كما حكاه اللَّه تعالى‏ إِذْ قالَتْ‏ ياد كن چون گفت آسيه‏ رَبِّ ابْنِ لِي‏ اى پروردگار من بنا كن براى من‏ عِنْدَكَ‏ نزديك خود بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ خانه در بهشت يعنى در مقام قرب مرا جاى ده‏ وَ نَجِّنِي‏ و نجات ده مرا مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ‏ از فرعون و كردار ناپسنديده او كه كفر است و طغيان و تعذيب بدون حزم از بندگان‏ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ‏ و برهان مرا از گروه ظالمان كه قبطيانند و ساير تابعان فرعون و كردار او آيه دالست بر آنكه استعاذه بخدا و التجاء باو و سؤال خلاصى از محن و نوازل از او از سير صالحين است القصه حق سبحانه دعاى وى مستجاب كرده حجاب از پيش وى برداشت پيش از آنكه سنگ بر او واقع شود خانه وى بوى نمود كه از يك در سفيد بود وى خوشحال گشت بعد از آن روح وى قبض كرد و آن سنگ بر جسد بيجان آمد و عذاب فرعون نچشيد و در اكثر تفاسير مذكور است كه حق سبحانه وى را بآسمان برد با جسد و حالا در بهشت است و باكل و شرب و ساير تنعم آن مشغولست و جمع ميان عندك و فى دالست بر آنكه آسيه طلب قرب خود نموده از رحمت او سبحانه و بعد از عذاب اعداى خود و تبيين مكان قرب خود كرده بقولها فى الجنة يا اراده كرده ارتفاع درجه خود را در آن و استدعا نموده كه جنت وى از جناتى باشد كه اقرب بعرش‏

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏9، ص: 346

باشد كه ان جنة الماوى است پس بلفظ عندك تعبير كرده از قرب خود بعرش رحمن حاصل كه حق سبحانه تشبييه كرده حال مؤمنانرا در آنكه وصلت كفار ضرر بايشان نمى‏رساند و ناقص عمل ايشان نيست بحال آسيه و منزلت او نزد حق سبحانه با آنكه در تحت دشمن‏ترين خداى بود پس اين آيه دالست بر قطع طمع كسى كه مرتكب معيت شود باميد اينكه صلاح غير نفع باو رساند و اخبار است بر آنكه معصيت غير ضررى بكسى نميرساند كه مطيع باشد و قوله‏ وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ‏ عطف است بر امراة فرعون يعنى بيان كرد حق سبحانه از براى مؤمنان مثلى كه آن مثل مريم است دختر عمران‏ الَّتِي أَحْصَنَتْ‏ آن گه نگه داشت‏ فَرْجَها فرج خود را يعنى دامن خود را از حرام و فاحشه و دنس معصيت باز داشت يا منع خود نمود از ازواج‏ فَنَفَخْنا پس در دميديم‏ فِيهِ‏ در فرج او يا در فم او يا در گريبان جامه او يا در آستين او مِنْ رُوحِنا از روحى كه آفريده بوديم يعنى جبرئيل را امر فرموديم تا نفخ روح نمود در او و مسيح از او آفريده شد و از فرا منقولست كه كل شق فهو فرج پس ميتواند بود كه مراد يكى از بواطن او بوده باشد اما اولى حمل آنست بر معنى ظاهرى و تانيث ضمير در سوره انبيا حيث قال فيها من روحنا باعتبار ارجاع آنست بالتى احصنت فرجها و بعضى گفته‏اند كه ضمير فيه راجع بمسيح است كه در جوف مريم بود و حقيقت معنى آنست كه ما خلق صورت مسيح نموديم در بطن او و نفخ روح خود نموديم در مسيح كه در شكم او بوده تا زنده شد و نظير اينست قول زمار كه نفخت فى بيت فلان اى فى الزمار فى بيته و اضافه روح بخود بجهت آنست كه خلق عيسى از باد دهن جبرئيل بر خرق عادتست و يا بجهت تعظيم و تكريم روحست و ميتواند بود كه مراد بروح جبرئيل باشد و معنى اينكه فعلنا النفخ فى مريم من جهت روحنا نفخ كرديم در مريم از جانب روح خود يعنى جبرئيل‏ وَ صَدَّقَتْ‏ و باور داشت مريم و گرويد بِكَلِماتِ رَبِّها بسخنان پروردگار خود يعنى صحت منزله بر ادريس و غيره قبل از انجيل و تسميه آن بكلمات بجهة قصر آنست يا مراد وعدها است كه جبرئيل از خداى بوى آورد كه لاهب لك غلاما زكيا يا جميع اوامر و نواهى و وعد و وعيد كه بر انبياى سابق نازل شده بود وَ كُتُبِهِ‏ و بكتاب خداى يعنى انجيل با آنچه خداى نوشته بود در لوح محفوظ از قصه وى و پسر وى و غير آن و حفص كتبه ميخواند بصيغه جمع يعنى بجميع كتابهاى او از لوح محفوظ و كتب اربعه‏ وَ كانَتْ‏ و بود مريم‏ مِنَ الْقانِتِينَ‏ از فرمان‏

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏9، ص: 347

برداران يا مداومت‏كنندگان بر وظايف طاعات و عبادات و يا نمازگذارندگان و تذكير ضمير براى تغليب است و اشعار بر آنكه طاعت مريم كم از طاعت مردان كامل نبوده و ميتواند بود كه مراد بقانتين رهط و عشيرة مريم باشد كه از اهل صلاح و طاعت بودند و مريم از ايشان متولد شده چه او از اعقاب هارونست كه برادر موسى (ع) است بنا بر اين من از براى تبيين باشد نه تبعيض يعنى مريم از جماعتى بود كه بصفت صلاحيت و سمت تقوى و طاعت محلى بودند و معاذ ابن جبل روايت كرده كه در وقت نزع خديجه رضى اللَّه عنها حضرت رسالت (ص) نزد وى رفت و گفت يا خديجه من كراهت دارم از اينحادثه كه بر تو نازل شده حقتعالى در ضمن اين كراهت خير بسيار اراده فرموده چون بنزد ضرات خود روى سلام ما بديشان برسان گفت يا رسول اللَّه ضرات من كيستند فرمود مريم بنت عمران و آسيه بنت مزاحم و كليمه يا حليمه خواهر موسى و ابو موسى از پيغمبر (ص) روايت كند كه از مردان بسيارى بكمال رسيدند و از زنان كامل نشدند مگر چهار زن آسيه بنت مزاحم و مريم بنت عمران و خديجه بنت خويلد و فاطمه بنت محمد (ص) بدانكه تمثيل بزن شوهردار و زن بى‏شوهر بجهت تسليه زنان بى‏شوهر است و تطييب نفوس ايشان و از مقاتل منقولست كه حق سبحانه در اين دو تمثيل امر فرموده بحفصه و عايشه كه شما مانند زن نوح و زن لوط نباشيد در معصيت و خيانت و مانند زن فرعون و مريم باشيد در اطاعت و صلاحيت و صاحب كشاف آورده كه در طى اين دو تمثيل تعريض است بحفصه و عايشه كه در صدر سوره مذكور شدند و عتاب بايشان از آنچه صادر شد از فرط تظاهر و تعاون بر ايذاى رسول (ص) و تحذير ايشانست بر اغلظ وجه چه در تمثيل ذكر كفر است و مانند اينست در تغليظ قوله تعالى‏ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ‏ و اشارتست بآنكه بايد كه ايشان در كمال اخلاص باشند مانند زن فرعون و مريم و اتكال و اعتماد ننمايند بر آنكه ازواج رسولند چه اين فضل نفع بايشان نميدهد مگر گاهى كه مخلص باشند و تعريض بحفصه ارجح است زيرا كه زن لوط افشاى سر لوط نموده هم چنان كه حفصه افشاى سر پيغمبر (ص) كرده و اللَّه اعلم‏

سورة الملك‏

و اينسوره را سورة المنجية و سورة المواقية نيز خوانند زيرا كه ناجى و وافى صاحب خود است از عذاب قبر چنان كه مرويست از پيغمبر (ص)

و انها واقية من عذاب القبر

و اينسوره مكى است و عدد آيات آن سى و يكى است نزد مكى و مدنى الاخير سى آيه نزد غير ايشان و اختلاف آن در قد جاءنا نذير است كه مكيست و مدنى الاخير و ابى بن كعب از پيغمبر (ص) روايت كند كه هر كه اينسوره را

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏9، ص: 348

تلاوت نمايد مثل آنست كه ليلة القدر را احيا كرده باشد از ابن عباس مرويست كه پيغمبر (ص) فرمود كه دوست دارم كه اينسوره در دل هر مؤمنى باشد و از ابو هريره منقولست كه رسول (ص) فرمود كه سوره در كتاب خداست كه سى آيه بيش نيست و در روز قيامت شفاعت قارى خود كند و او را از آتش نجات دهد و به بهشتش در آورد و اينسوره تبارك است و از ابن مسعود مرويست كه چون ميت را در قبر نهند فرشتگان عذاب از پائين قبر بيرون آيند فرشتهاى رحمت بايشان گويند كه شما را بر اينمرده هيچ راهى نيست زيرا كه او بر تلاوت سورة الملك مداومت نموده چون بر سر ميت آيند زبان وى بسخن در آيد كه شما را بر اينشخص دستى نيست چه بمن قرائت اينسوره كرده بعد از آن گفت اينسوره در تورية سورة الملك نام دارد و هر كه او را در شب قرائت كند خير و بركت يابد و نزد مردمان عزيز و شيرين گردد و در نظر ايشان موقر و مكرم باشد و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام از پيغمبر (ص) فرموده كه‏

من قراها يجي‏ء يوم القيمة على اجنحة الملائكة و له وجه فى الحسن لوجه يوسف (ع)

يعنى هر كه اين سوره را قرائت كند روز قيامت بر بالاى بالهاى فرشتگان ايستاده باشد و نيكويى روى او چون روى يوسف (ع) باشد و حسن بن محبوب از جميله بن صالح روايت كند و وى از سدير صيرفى كه ابو جعفر صلوات اللَّه عليه فرمود كه‏

سورة الملك سورة المانعه‏

است زيرا كه مانع عذاب قبر است و در تورية بسورة الملك مسمى شده هر كه در شب قرائت كند با بركت گردد و خوشحال و مرفه الحال شود و او را از غافلان ننويسند و من اينسورة را بعد از نماز خفتن ميخوانم و بتحقيق و يقين كه هر كه قرائت اين سورة كند در شب و روز چون او را در قبرش نهند منكر و نكير از پائين قبر بر او ظاهر شوند پايهاى او ناطق شوند و گويند بايشان كه شما را بر ما سبيلى نيست زيرا كه اين بنده بر ما راست ميايستاد و سورة الملك را قرائت ميكرد در هر شب و هر روز و چون نزد جوف او آيند ايشان را گويد كه شما را بر اين بنده دستى نيست زيرا كه مرا رعاء سورة الملك ساخته بود و چون نزد زبان او آيند گويند شما را بر اين بنده راهى نيست زيرا كه او بمن قراءة سورة الملك مينمود و ابو بصير از ابو عبد اللَّه (ع) روايت كند كه هر كه تبارك الذى بيده الملك در فريضه مكتوبه بخواند پيش از آنكه خواب كند هميشه در حفظ خداى تعالى بوده باشد تا صبح روز قيامت در امان الهى باشد تا ببهشت در آيد و بدانكه چون حق سبحانه ختم سورة التحريم نمود بآنكه مثوبت و مزيد مرتبت نزد حضرت عزت متفرعست بر طاعت و تقوى و صلاحيت نه بر غير آن واصل طاعت معرفتست و تصديق بكلمات رب العزة افتتاح اين سوره كرد بدلايل معرفت و آيات ربوبيت و فرمود كه:

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏9، ص: 349

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ تَبارَكَ‏ بزرگوار و متعالى است از صفات مخلوقات در ذات و صفات يا ثابت است بر دوام يا كثير البركات الجزء التاسع و العشرون من الاجزاء الثلاثين‏ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ‏ آن كسى كه بدست قدرت او است پادشاهى در دنيا و عقبى و تصرف در جميع امور ملكى ذكر يد مجاز است از احاطه او بجميع مكونات و استيلاى او بر همه ممكنات يعنى جميع تصرفات و تدبيرات در قبضه اقتدار او است زيرا كه علم و قدرت او محيط است بهمه معلومات و مقدورات و يكسانست نسبت آن بجميع موجودات‏ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ و او بر همه چيزها كه اراده كند قَدِيرٌ تواناست و همه ممكنات در تحت قدرت او است‏ الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ‏ آن خدايى كه بيافريد مرگ را وَ الْحَياةَ و زندگانى را و نزد بعضى خلق بمعنى قدر است يعنى آن خدايى كه تقدير موت و حيات فرمود مراد موت آدميانست در دنيا و حيات ايشان در عقبى يا موت نطفه است و حيات ايلاج روح در آن كقوله تعالى‏ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ‏ و گويند كه مراد موتيت كه بعد از حياتست و بنا بر اين تقديم آن بر حيات بجهة آنست كه بقهر اقربست مانند تقديم بنات بر بنين در قوله سبحانه كه‏ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ إِناثاً وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ الذُّكُورَ و يا بجهة آنكه احياء از او بترسند و بتهيه زاد آخرت اشتغال نمايند چه هر گاه موت نصب العين است ادعى است بعملى كه وسيله زاد آخرتست و در كشاف آورده كه حيات آن چيزيست كه بوجود او صحيح باشد احساس محسوسات يا موجب كون الشي‏ء حيا باشد يعنى صحيح باشد كه شيئى از جهة آن متصف شود بصفت علم و قدرت و موت عدم آنست و معنى خلق موت و حيات ايجاد اين مصح است و اعدام آن و مذهب اشعرى و ابو القاسم بلخى آنست كه مرگ معنى است ضد حيات و معنى خلق موت آنست كه حق سبحانه ايجاد امرى كند كه نزد آن حيات منتفى گردد مثل تخريب بينه و تغيير امورى كه محتاج اليه حيات باشند از حرارت و رطوبت و برودت و يبوست و در بعضى تفاسير آورده‏اند كه ظاهر آنست كه موت كيفيت موجوده است مثل حياء و بينهما تقابل تضاد است و بنا بر مذهب زمخشرى تقابل عدم و ملكه و از ابن عباس رضى اللَّه عنه مرويست كه حق سبحانه موت را بر صورت كيش املح آفريد يعنى گوسفند نر سياه و سفيد و بر هيچ چيز نگذرد و بوى نرسد الا كه بميرد

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏9، ص: 350

و حيات را خلق كرده بر صورت ماديان ابلق و او بر هيچ چيز مرور نكند و رايحه او بهيچ چيز نرسد الا كه زنده شود و اين آن اسبى است كه جبرئيل (ع) بر او نشسته بود در روز غرق شدن فرعون لعين و چون سامرى او را بديد خاك از سم مركب او بر گرفت و در شكم گوساله زرين انداخت زنده شد و بعضى گفته‏اند كه مراد بموة و حيات در آنجا دنيا و آخرتست يعنى حق تعالى دنيا و آخرت را بيافريد لِيَبْلُوَكُمْ‏ تا بيازمايد شما را يعنى با شما معامله از مايندگان كند تا ظاهر شود كه در دار تكليف‏ أَيُّكُمْ‏ كدام از شما أَحْسَنُ عَمَلًا نيكوترند از روى كردار يعنى اخلاص كدام بيشتر است و صواب‏تر نه احدهما چه اگر خالص غير صواب باشد مقبول نخواهد بود و بعكس و همچنين مراد از خالص آنست كه محض قربت باشد و از صواب آنكه بر وفق سنت مطهره باشد و گويند كه معنى آنست كه تا آشكارا گردد كه كدام از شما يادكننده‏ترند مرگ را و ترس‏ناكتر از آن و كار سازنده‏تر براى آن و قتاده گفته كه رسول را از معنى احسن عملا سؤال كردم فرمود أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا يعنى كدام نيكوتريد از روى عقل و تفكر در فايده خلق موت و حيات و غير آن و بعد از آن فرمود كه‏

اتمكم عقلا اشدكم للَّه خوفا و احسنكم فيما امر اللَّه به و نهى عنه نظرا و ان كانوا اقلكم تطوعا

يعنى تمامتر شما در عقل سخت‏تر شماست در ترسكارى از حضرت بارى و نيكوتر شما است از روى نظر و فكر در آنچه خداى امر فرموده و از آن نهى نموده اگر چه كمتر از شما باشد در طاعات متطوعه و عبادات و از ابن عمر نقل است كه پيغمبر (ص) اين سورة را تلاوت نمود تا بقوله احسن عملا فرمود

ايكم احسن عقلا و اوزع من محارم اللَّه و اسرع فى طاعة اللَّه‏

صفحه بعد