کتابخانه روایات شیعه

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

شرح فارسى شهاب الأخبار(كلمات قصار پيامبر خاتم ص)


صفحه قبل

شرح فارسى شهاب الأخبار(كلمات قصار پيامبر خاتم ص)، متن، ص: 47

كه در وى آويزد؛ پس هر كسى بتواند كه در معنى دنيا وى بر وى حيلت كند، و اگر كسيش برنجاند يا چيزش ببرد از كرم از سر آن درگذرد و در قفايش نرود و اعتماد بر عوض آخرت كند، و منافق و فاجر بآخرت شكّ كند و انديشه و تفكّر در دنيا كند، و با هر كه بياميزد مكر و حيلت كند، و شوميش بدان كس برسد.

115-

المؤمن للمؤمن كالبنيان يشدّ بعضه بعضا.

(1) مؤمن مؤمن را چون بنا بود كه سخت ميدارد بعضى مر بعضى را؛ يعنى يك ديگر را دعا و نصرت كنند، و با يك ديگر مواسات بكنند، و در دين دست يكى دارند، و يك ديگر را امر بمعروف و نهى از منكر كنند.

116-

المؤمن من أهل الايمان بمنزلة الرّأس من الجسد.

(2)

حكم مؤمن كه ز اهل ايمانست‏

هست در منزلت چو سر از تن‏

مؤمنان زنده خون يك دگرند

سازگار و خوش و چو روح و بدن‏

مؤمن از اهل ايمان بمنزله سرست از تن؛ يعنى چون تن بى‏سر بكارى نيايد مؤمن نيز بى‏شرايط ايمان بكارى نيايد.

117-

المؤمن يوم القيامة في ظلّ صدقته.

(3)

سايه صدقه هست روز قيام‏

بر سر مؤمنان نيكو نام‏

مؤمن روز قيامت در سايه صدقه‏اش باشد.

118-

المؤمن يأكل في معا واحد، و الكافر يأكل في سبعة أمعاء.

(4) مؤمن طعام خورد در يك رودگانى‏ 92 و كافر طعام خورد در هفت رودگانى؛ و اين خبر را چهار معنى گفته‏اند:

اوّل- آنكه سبب گفتن اين خبر آن بود كه مردى بود كه پيش از اسلام بسيار خوردى و چون مسلمان شد اندك خوردى.

شرح فارسى شهاب الأخبار(كلمات قصار پيامبر خاتم ص)، متن، ص: 48

دويّم- آنكه مؤمن باوّل طعام نام خداى تعالى برد و بآخر شكر كند، و با اندك سايه سير شود ببركت ايمان، و از كافران اين نيايد.

سيّم- آنست كه مؤمن از بيم حساب از آنچه بتواند خوردن كمتر خورد و كافر از كفايت درگذرد.

چهارم- آنكه مؤمن بهر آنچه يابد قناعت كند و كافر اگر دنيا بكلّى او را بود طلب ديگرى كند و مصطفى عليه السّلام ميفرمايد كه: از خداى تعالى نگاه داشت خواهيد از بسيار خوردن كه بسيار خوردن سخت دلى بار آورد، و اندك خوردن تندرستى و صافى دلى بود. و مصطفى عليه السّلام فرمود كه: از شهوات و لذّات نفسانى بپرهيزيد و شاه مردان را عليه السّلام بتبرّك پالوده پيش بردندى گفتى: رنگت نيكوست و بويت خوش و ليكن من كار هم نفس را چون خو كنم بچيزى كه پيش خويش خود 93 نبوده است. و يحيى زكريّا عليهما السّلام ابليس را عليه اللّعنه ديد و ميان ايشان از چند گونه سخن برفت پرسيد ويرا كه: در چه حال آدمى را بهتر توانى فريفتن؟- گفت: چون سير بخورد، يحيى عليه السلام نذر كرد كه ديگر سير نخورد، ابليس نيز عهد كرد كه: راز خويش با كس نگويد. و در روزگار مصطفى عليه السّلام قومى خواستند كه از لذّات و شهوات و خورش نيك باز ايستند آن حضرت ايشان را نهى كرد و فرمود كه: اين در دين من نيست قال اللَّه تعالى: و لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ‏ ؛ حرام مكنيد بر خود طعامها و لباسها كه بر شما مباح است و ليكن اسراف مكنيد كه اسراف حرام است اگر چه آب دريا بود.

119-

المؤمنون هيّنون ليّنون.

(1)

مؤمنان نرم خوى و خوش گويند

تازه روى و گشاده ابرويند

مؤمنان سهل و نرم و آسان باشند، و مصطفى عليه السّلام گويد كه: سرشت و سيرت مؤمن آنست كه در دين قوى بود و اگر چه تنگدل بود با مردم نيكو خوى و تازه روى بود، و ايمانش با يقين بود و بر علم حريص بود، و بر دوستان مشفق بود،

شرح فارسى شهاب الأخبار(كلمات قصار پيامبر خاتم ص)، متن، ص: 49

و اگر چه توانگر و دست فراخ بود ميانه زيد، و بدانش كار كند، و بچيز مردم طمع ندارد، و كسب حلال كند، و نيكوئى بسيار كند، و در راه مذهب و حقّ با نشاط و خرّمى بود، و از شهوت دور بود، و بر رنجوران و درماندگان رحمت كند، و بدان چه او را امين كنند و بر وى اعتماد كنند امانت بجا آورد، و حسد نبرد، و كسى را طعن نزند، و بر كسى لعنت نكند، و بحقّ مقرّ بود، و كسى را بلقب نخواند، و در نماز خاضع و ترسكار بود، و بزكاة دادن شتابد، و در بلا و محنت آهسته و صابر بود، و در زحمت و راحت شاكر بود، و بدان چه خداى تعالى داده باشد قانع بود، و بآنچش كه نبود دعوى بزرگى و لاف نزند، و با مردم بياميزد و مناظره كند تا دانا شود، و بخل‏ 94 ويرا از خير كردن باز ندارد، و اگر كسى بر وى ظلم كند يا ظالمش رنجاند صبر كند تا خداى تعالى خود مكافات كند 95 .

و راويان اين خبر از مصطفى عليه السّلام روايت كرده‏اند كه مؤمن را واجب بود كه اين خبر از بر دارد.

120-

الشّتاء ربيع المؤمن.

(1) زمستان بهار مؤمنست.

اين چنين گفت خواجه مختار

كه زمستان مؤمنست بهار

يعنى چنان كه مردم را در سال‏ 96 وقت بهار خوشتر آيد زيرا كه هوا ميانه و معتدل بود و عالم سبز گردد همچنان مؤمن را زمستان خوش آيد كه روزها كوچك بود و روزه داشتن آسان بود، و شبها دراز بود تواند كه طاعت بسيار كند.

121-

الدّعاء سلاح المؤمن.

(2) دعا سلاح مؤمن است.

مؤمنان را سلاح تيغ دعاست‏

ترسد از مؤمن آنكه اهل دغاست‏ 97

يعنى مؤمن در بلا و محنت و مكر شيطان دست بدعا زند چنان كه آنكه دشمن را

شرح فارسى شهاب الأخبار(كلمات قصار پيامبر خاتم ص)، متن، ص: 50

بيند دست بسلاح زند. و مصطفى گويد كه: دعا بسيار كنيد كه با دعا هيچ كس هلاك نشود، و هر چيزى كه از خداى تعالى خواهد اگر آن همه پاره بود كه بر جامه اندازد، و هر دعا كه در آن بزه نبود خداى تعالى در حال اجابت كند، يا ببدل اجابت ناكردن شرّى از وى بگرداند، و يا در آخرت مكافات ناكردنش باز كند چنان كه بنده تمنّا كند كه كاشكى هيچ دعاى من اجابت نبودى. و مصطفى عليه السّلام ميفرمايد كه:

در زحمت و راحت خداى را ياد كنيد و دعا بسيار كنيد تا چون بسختى رسيد و بمحنتى درمانيد زود اجابت شود. و آورده‏اند كه: هر كه چنين كند چون بلائيش پيش آيد خداى را بخواند فرشتگان بنالند و زارى كنند و گويند: ملكا اين بنده شب همه شب بدرگاه تو بوده است و ديرست تا ميشنويم كه ترا ميخواند بزوديش اجابت كن.

در خبرست كه: شب آدينه از اوّل شب تا آخر و شبهاى ديگر در سيك‏ 98 واپسين بفرمان خداى تعالى فرشته با آسمان دنيا آيد و تا صبح ندا مى‏كند كه:

هل من سائل فأعطيه، هل من مستغفر فاعفر له.

يعنى هيچ خواهنده هست تا بدهمش آنچه خواهد، و هيچ آمرزش خواهى هست تا بيامرزم و من أرحم الرّاحمينم. بو ذر غفارى رحمة اللَّه عليه گويد كه: عبادت بى‏دعا چون طعام بى‏نمك بود. و در خبرست كه هر كه را غمى پيش آيد هفت بار بگويد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ ؛ از غمش فرج آيد، و اگر نيايد بهفتاد بار بگويد، و گفته‏اند كه: چون دعا مستجاب نگردد از شومى گناه و از خوردن حرام بود، و مصطفى عليه السّلام گويد كه: هر كه لقمه حرام خورد چهل روز دعايش مستجاب نگردد.

122-

الصّلوة نور المؤمن.

(1)

نور مؤمن نماز او باشد

صدق او در نياز او باشد

نماز نور مؤمنست؛ يعنى بسبب نماز دلش پيوسته منوّر و روشن بود گفته‏اند كه: روز قيامت نماز نور بود؛ قال اللَّه تعالى: يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ‏

شرح فارسى شهاب الأخبار(كلمات قصار پيامبر خاتم ص)، متن، ص: 51

يَسْعى‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ‏ ؛ روز قيامت تو بينى يا محمّد مؤمنان و مؤمنات را كه نور از دست راست و چپ و پيش و پس ايشان ميرود 123-

الدّنيا سجن المؤمن و جنّة الكافر.

(1) دنيا زندان مؤمن است، و بهشت كافر.

مؤمنان راست اين جهان زندان‏

كافران راست روضه رضوان‏

يعنى مؤمن خواهد كه شرايط ايمان بجا آورد ناچار 99 رنجور 100 بود و با مشقّت و از لذّات و شهوات نفس خود را شكسته دارد، و چون در كارى شود ترسان بود كه نبايد كه گناهى بكند كه از آن طاعت باطل شود؛ و كافر از اين جمله خالى بود.

و ديگر اگر چه مؤمن در دنيا در لذّت و راحت و نعمت باشد و با حرمت و حشمت باشد و عيشى بمراد؛ در جنب آنكه خداى تعالى ويرا وعده كرده است ببهشت از حور و قصور و نعيم و ولدان مخلّدون؛ گوئى كه وى در زندانست، و كافر اگر چه در دنيا تنگ روزى و بيمار تن و با محنت باشد؛ در جنب آنكه حق تعالى ويرا وعيد كرده است بدوزخ از نكال و عذاب و سلاسل و أغلال؛ گوئى كه وى اينجا در بهشت است.

سلمان فارسى رحمة اللَّه عليه در نزديك مصطفى عليه السّلام شد ويرا بر حصيرى ديد از برگ خرما بافته كه خفته بود چون پا راست كرد بر پهلوهايش نشان حصير ديد سلمان بگريست و گفت: قيصر رومى و كسرى عجم بر خزّ و حرير و ديبا مى‏خسبند و تو كه رسولى حالت چنين است؟! گفت: يا سلمان راضى نباشى كه ايشان را در 101 دنيا بود و ما را در 102 آخرت. و أمير المؤمنين عليه السّلام گفت كه: هر كه شش چيز بجا آورد بر وى چيزى ديگر نيست. اوّل خداى را بداند و طاعتش دارد. دويم ابليس را بداند و طاعتش نبرد. سيّم حقّ بداند و تابعش باشد. چهارم باطل بداند و از وى دور باشد. پنجم آخرت بداند و برگش كند. ششم دنيا بداند و بر حذر

شرح فارسى شهاب الأخبار(كلمات قصار پيامبر خاتم ص)، متن، ص: 52

باشد. و مصطفى عليه السّلام گويد كه: هر كه بامداد برخيزد و انديشه و اندوه دنياش باشد بشغلى درماند كه از آن نرهد، و درويشى روى بوى نهد، و بر چيزى حريص شود كه از آن سير و بى‏نياز نگردد، و هر كه را بامداد انديشه آخرت بود كارهاى پراكنده‏اش جمع شود، و دنيا بر وى گرد آيد. و مصطفى صلّى اللَّه عليه و آله گويد كه: پيش اندر عقبه‏هاست سنگى‏ 103 كه ياران را دشوار بود بدان گذر كردن گفتند 104 :

يا رسول اللَّه ما از كداميم؟- گفت: پيش شما قوت فردائينه هست؟- گفتند: نه، گفت: شما از سبكبارانيد.

124-

نيّة المؤمن أبلغ من عمله.

(1) نيّت مؤمن بيشتر بود بثواب از كردارش.

هست رمزى كه گفت پيغمبر

نيّت مؤمن از عمل بهتر

يعنى هر چيزى كه كند هر گه از كردارش عاجز شود كه در نيّتش بود بدان نيّت ثواب يابد اگر چه نتواند كه عمل كند. و گفته‏اند كه: ثواب مؤمن اگر بكردارش بودى جاودان نبودى، چون مؤمن را نيّت است بر آنكه اگر هرگز نميرد از اعتقاد پاك برنگردد، و از طاعت مستحقّ ثواب جاودانه مى‏شود، و كافر را نيّت است بر آنكه اگر هرگز نميرد از كفر و معصيت بر نگردد و مستحقّ عذاب جاودانه مى‏شود. و گويند كه: در مدينه رسول عليه السّلام پلى ويران شده بود مؤمنى نيّت كرد كه آن را عمارت كند جهودى پيشدستى كرد مؤمن دلتنگ شد مصطفى عليه السّلام اين خبر بشنيد گفت: اين مؤمن بدان نيّت ثواب يابد و جهود را بدان عمل ثوابى و سودى نباشد.

125-

هديّة اللَّه الى المؤمن السّائل على بابه.

(2) هديه خداى تعالى بمؤمن درويشى است كه بر درش است؛ يعنى چون با وى نيكى كند اگر همه نيم دانه خرما بود بدان ثواب يابد و هيچ هديه بهتر از ثواب نبود.

126-

تحفة المؤمن الموت.

شرح فارسى شهاب الأخبار(كلمات قصار پيامبر خاتم ص)، متن، ص: 53

(1) تبرّك و تحفه مؤمن مرگست؛ يعنى بوقت مرگ از هر بلا و محنتى برهد و روى براحت و آسايش نهد؛ قال اللَّه تعالى: إِنَّ الَّذِينَ قالُوا: رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ ؛ فرود آيند بر ايشان فرشتگان يعنى در وقت مرگ مؤمن را شش چيز بود از خوشدلى.

اوّل- گويند كه: ترا غم گناهست مترس كه كفّاره گناهان تو مرگست؛ أَلَّا تَخافُوا.

دويّم- آنكه گويندش كه: ترا غم اهل و عيالست كه از پس تو زندگانى چون كنند؟ و تيمارشان كه دارد؟ اندوه مخوريد كه خداى تعالى ايشان را بدارد؛ وَ لا تَحْزَنُوا.

سيّم- گويندش: اگر ميترسى كه از بهشت محروم مانى؛ وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ‏ .

چهارم- گويندش؛ اگر ميترسى از تنهائى گور؛ نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ ؛ يعنى مترس كه خداى تعالى در هر مرضى يار و ولىّ شماست.

پنجم- گويندش: شما راست در بهشت آنچه نفسهاى شما آرزو كند، قال اللَّه تعالى:

وَ لَكُمْ فِيها ما تَشْتَهِي أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فِيها ما تَدَّعُونَ‏ .

ششم- گويندش: شما راست آنچه خواهيد و مؤمن را هيچ تحفه بهتر ازين نباشد.

127-

شرف المؤمن قيامه باللّيل و عزّه استغناؤه عن النّاس.

صفحه بعد