کتابخانه روایات شیعه
آخرين درين شش داخل بود.
اوّل- بنده بايد كه شغل دنيا چندان بر دست گيرد كه در دنيا عمرش باشد 548 .
دوّم- آنكه شغل آخرت چندان كند كه عمرش باشد.
سيّم- طاعت و عبادت چندان كند كه بخدا حاجت دارد.
چهارم- گناه و معصيت چندان كند كه طاقتش باشد در عذاب گور.
پنجم- توبه چنان كند كه ويرا از آتش دوزخ برهاند.
ششم- گناه چنان كند كه خداى تعالى ويرا نبيند.
و بزرگى چهار چيز برين زيادت كرده است:
اوّل- بنده بايد كه خوشخوى بود تا از دشمنى خلق رسته باشد.
دوّم- از همنشين بد دور باشد تا از ملامت رسته باشد.
سيّم- با نيكان نشيند تا رشد و صلاح يابد.
چهارم- رنج برد تا خداى را خشنود گرداند كه بىرنج و مشقت كس رضاى خدا نيابد 549 .
حضرت امام زين العابدين عليه السّلام فرمايد كه: اگر بنده تواند كه چهار چيز بكند اگر گناه همه عالم بكند و هر هوائى كه تواند براند وى را هيچ زيانى ندارد.
اوّل- بايد كه روزى خداى تعالى نخورد.
دوّم- چون ملك الموت قصد وى كند دست بوى ندهد.
سيّم- نافرمانى خداى تعالى نكند تا بدوزخش نفرستد.
چهارم چون معصيتى كند از خداى تعالى پوشيده دارد.
و هر كه نتواند كه اين چيزها كند بايد كه بر معصيت كردن دلير نبود.
و از رضا عليه السّلام روايت كنند كه خداى تعالى ميفرمايد: اى بنده از من بتو همه آن مىآيد كه تو دوست دارى و از تو بمن همه آن مىآيد كه من دشمن ميدارم؛ از من بتو همه رحمت و نعمت مىآيد و از تو بمن همه جفا و معصيت مىآيد،
اين دو فرشته مقرّب معصوم بتو مىآيند و تو رنجانيده و آزرده با من مىفرستى، اى بنده بصفتى آى كه اگر پيش تو وصف تو كنند و تو ندانى كه وصف كه ميكنند تو عجب بمانى و آن را كه صفتش ميكنند عيب و ملامت كنى.
دانم كه مكلّف چون بدينجا رسد و اين كتاب برخواند يا بشنود دلش نرم گردد و بر گناه پشيمان شده باشد پس بايد كه از بهر گوينده و گرد آورنده و نويسنده اين سخنها بتفصيل از خداى تعالى رحمت خواهد 550 و بدترين كس آن باشد كه پند و موعظت در دلش تأثير نكند. و حضرت مصطفى عليه السّلام فرمايد كه: پند و موعظت نعمت خداى تعالى باشد و بنده را واجب باشد كه بر نعمت شكر كند و شكر اين نعمت آن باشد كه بنده پند و موعظت بشنود و بر آن كار كند، و هر كه پندى و يا موعظتى بشنود و در دلش ترسى پديد آيد چنان كه از درخت برگ ريزد گناهان از تن وى فرو ريزد، و چنين گويند كه: اگر يكى مال دنيا بكلّى بر سبيل هديّه بكسى دهد چنان نباشد كه سخن حكمتى ويرا بشنواند و سخن حكمت آن بود كه كسى را بترساند يا از معصيت باز دارد يا با كردار خير و صلاح خواند ان شاء اللَّه تعالى وحده.
تمّت المجلّدة الاولى من كتاب شرح الشّهاب و يتلوها المجلّدة الثّانية و هي مبدوّة بالباب الثالث المصدّر بحديث:
«حفّت الجنّة بالمكاره و حفّت النّار بالشّهوات» الحمد للَّه ربّ العالمين و صلّى اللَّه على محمّد و آله الطّيّبين الطّاهرين و سلّم تسليما كثيرا كثيرا
(المجلّد الثّانى من شرح الشّهاب)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ربّ وفّق
الباب الثالث
408-
حفّت الجنّة بالمكاره و حفّت النّار بالشّهوات.
(1) گرد بر گرد بهشت رنج و بليّت است 551 و گرد بر گرد دوزخ راحت و آسايش است.
آوردهاند كه: چون خداى تعالى بهشت بيافريد و دوزخ بيافريد جبرئيل را عليه السّلام فرمود تا بنظاره شود چون در بهشت شد چندان انواع راحت و كرامت ديد گفت: هيچ كس از اينجا باز نايستد و همه كس اختيار اينجا كند 552 و چون در دوزخ شد آن چندان عذاب و نكال ديد گفت: كسى كه وصف اينجا بشنود بدينجا نيايد و هيچ اختيار اينجا نكند، پس خداى تعالى طريق بهشت ببلا و محنت بياراست و طريق دوزخ براحت و لذّات بياراست، جبرئيل عليه السّلام چون چنان ديد گفت: دريغا كه اگر كسى خواهد كه اين راه سپرد تا مردى مرد 553 نباشد نتواند كه اين راه سپرد.
بدان كه اين همه مجاز است كه راه بهشت و دوزخ بر حقيقت افعال بندگانست هر آنچه طاعت و شكستن 554 [نفس] 555 بود راه بهشت باشد و هر آنچه هوى و مراد يافتن بود راه دوزخ بود لا جرم ميل هر كسى 556 بدين باشد. و دانائى گويد كه:
خداى تعالى دنيا با اين همه ناز و نعيم از عاصى و بيگانه دريغ نميدارد و بنزديك خداى تعالى چند 557 پر پشه قيمت نميدارد و بندگان را از آن مىپرهيزد گوئى كه آن بهشت چه چيزست و چه صفت دارد كه آن الّا بآشنايان نمىپسندد و از اينجاست كه حضرت مصطفى عليه السّلام فرمود كه: چندان كه تازيانه بر وى نهند از بهشت بهتر از دنيا و هر آنچه در آنجاست 558 . قال اللَّه 559 تعالى: وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ 560 ؛ يعنى پهناى بهشت چند 561 پهناى هفت آسمان و هفت زمين بود [عاقل داند كه باندك آلايش 562 أضعاف اين بود و روا بود 563 ] كه هر بنده را از بهشت چندانى كه گفته شد برسد 564 و حال بهشتى نه چون حال دنيا دار بود كه دنيا دار اگر چه مال بسيار دارد پيدا باشد كه در روزى ازو چند گونه منفعت بردارد و اگر چه زندگانى دراز يابد زيرا از صد يكى از آنچش باشد منفعت نيابد، و بهشتى در هر ساعتى از جمله آنچش باشد منفعت يابد و برخورد، و آن بهشتى كه هيچ كس را كمتر از وى نباشد ويرا چند 565 دو بار دنيا بود و هر بهشتى را دو بهشت بود قوله تعالى: وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ 566 .
پس فروتر آن را گفت: وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ 567 . بهشت را هشت در بود و هر درى را دو درآويخته؛ فراخى هر درى چهل ساله راه بود، و ديوارهاى بهشت خشتى زرين و خشتى سيمين بود، و گلش مشك أذفر باشد، و خاك بهشت كافور بود و عنبر، و سنگريزهاش درّ 568 و مرواريد باشد، و بنده هر چند طاعت بيشتر كرده باشد و از گناه بيشتر پرهيزيده باشد درجاتش بيشتر باشد و در خبرست كه از درجه تا بديگر درجه صد ساله راه باشد؛ و اندر ميان كوشكها و غرفهها باشد همه از ياقوت و مرواريد چنان كه از صفا و ظريفيش چنان باشد كه از اندرون بيرون 569 بديد 570 باشد و از بيرون اندرون، و سرايهاى بهشت هر سرائى هشت فرسنگ باشد و زير آن كوشكها و غرفهها جويهاى روان باشد و بر كنار جويها درختانى باشند كه اصلشان از زر باشد و ميانشان از سيم، و شاخههايشان از خوشههاى مرواريد.
و حضرت مصطفى عليه السّلام فرمايد كه: در بهشت درختى كه كمتر باشد چندان باشد كه سوارى نيك رو بصد سال از سايه آن درخت بيرون رود، و درخت طوبى را شاخش و برگش بجمله بهشت رسيده باشد، و در تفسير آوردهاند كه: اصل درخت طوبى در حجره حضرت مصطفى عليه السّلام باشد و آن را هفتاد هزار شاخ است و بهر شاخى هفتاد هزار لؤلؤ؛ بر هر لؤلؤى هفتاد هزار قصر، بر هر قصرى هفتاد هزار سراى، و در هر سراى هفتاد هزار خانه، و در هر خانه هفتاد هزار تخت، و بر هر تختى هفتاد هزار جامه بنقش 571 نهاده هر يكى برنگى ديگر و بمرواريد برچيده؛ بر هر جامه هفتاد هزار حور 572 نشسته باشند، و سرير بهشتيان ببالا هر يك سيصد ارش بود و پهنايش در خور قبّه يا غرفه باشد، و اين سريرها جمله از ياقوت و مرواريد بر هم نشانده باشند. و در خبر است كه مرد بهشتى سى و سه ساله