کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن

جلد اول

مقدمه مولف

جلد بيستم

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن


صفحه قبل

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏5، ص: 324

گفته‏اند: رابح بى مطلى و عشوه‏اى.

و قوله: مُحْصَناتٍ‏ ، يعنى مزوّجات معقودا عليهنّ، به زنى كرده ايشان را به عقد نكاح. غَيْرَ مُسافِحاتٍ‏ ، نه زنا كننده، يعنى به زنى نه به «زنا، و نصب او بر حال است. وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ‏ ، و نه آن كه ايشان كسى را به دوست گيرند. و «أخدان» جمع خدن باشد، و آن صديق باشد. در جاهليّت پرستاران دوست گرفتندى، و خويشتن را از ديگران منع كردندى مگر از او «1» .

زجّاج گفت: اين فرق است بين المسافحات و المتّخذات أخدانا. فَإِذا أُحْصِنَ‏ ، كوفيان خواندند: «احصنّ» به ضمّ «الف» و كسر «صاد» الّا حفص. و باقى قرّاء «أحصنّ» به فتح «الف» و «صاد»، گفتند: معنى آن است بر قراءت عامّه قرّاء «تزوّجن» چون شوهر بكنند، و بعضى دگر گفتند: أسلمن اسلام آوردند. و احصنّ، أى زوّجن، ايشان را به شوهر دهند، يعنى مالكان و خداوندان ايشان، و قيل:

أحصنّ، أى تعفّفن و حفظن فروجهنّ، پارسا باشند، و اين قول ضعيف است، لقوله:

فَإِنْ أَتَيْنَ بِفاحِشَةٍ ، و تفسير احصان بر تزوّج و اسلام بايد كردن، و اين قول حسن است و عمرو بن مسعود و شعبى و سدّى و نخعى، و اين اوليتر است براى آن كه خلاف نيست كه اگر شوهر ندارد بر او نيمه حد بود- پنجاه تازيانه باشد «2» . و اگر شوهر بكند «3» پنجاه تازيانه‏ «4» ، براى آن كه رجم متجزّى و متبعّض نشود، و مراد «فاحشه» زناست، و مراد به «محصنات» حراير است دون متزوّجات بدلالة قوله في اوّل الاية.

وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ‏ ، اى الحراير، براى آن كه آن كس كه شوهر دارد «5» ، او به زنى نتوان كردن، حق تعالى گفت: چون شوهر كنند اين كنيزكان يا اسلام آرند، آنگه فاحشه كنند- يعنى [305- پ‏] زنا «6»

(1). اساس و وز: از دو، با توجّه به آج و ديگر نسخه بدلها تصحيح شد.

(2). آج، لب، فق، مر، تب: ندارد.

(3). وز+ هم اين، آج، لب، فق+ هم آن، مر، تب+ همان.

(4). همه نسخه بدلها+ باشد.

(5). آج، لب، فق+ و.

(6). اساس و وز: زنان را، با توجّه به آج و ديگر نسخه بدلها تصحيح شد.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏5، ص: 325

بر ايشان نيمه آن بود كه بر زنان آزاد بود از عذاب، و لا محال آن‏ «1» عذاب را تفسير به حد و جلد شايد كردن دون رجم، براى آن كه‏ «2» رجم را نيمه نباشد و بيش از پنجاه تازيانه نبايد زدن او را اگر زن باشد.

و امّا مرد را «3» چون بنده باشد و زنا كند هم اين حكم دارد. و اگر يك بار يا دو بار حد بزنند ايشان را و معاودت مى‏كنند تا هشت بار، به بار نهم‏ «4» بر ايشان قتل باشد. و بنزديك ما بر ايشان موى تراشيدن و از شهر بيرون كردن‏ «5» به جايى كه چندانى مسافت باشد كه در او نماز را قصر بايد كردن. و بنزديك ما نفى و موى تراشيدن بر ايشان نباشد، بر مرد آزاد بكر باشد- و شرح اين به جاى خود بيايد- ان شاء اللّه.

ذلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ‏ ، «ذلك» اشارت است به نكاح الإماء، گفت: و اين نكاح بر پرستاران آن را شايد كه از عنت ترسد، يعنى از زنا براى غلبه شهوت، و اين قول عبد اللّه عبّاس است و سعيد جبير و عطيّة العوفى و ضحّاك و ابن زيد. و بعضى دگر گفتند: مراد ضررى سخت است از غلبه شهوت.

و قوله: وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ‏ ، «أن» مع الفعل در جاى مصدر باشد، يعنى صبركم خير لكم، اگر صبر كنى‏ «6» از نكاح پرستاران شما را بهتر بود. أنس مالك گفت، از رسول- عليه السّلام- شنيدم كه گفت: هر كه او خواهد كه‏ «7» با پيش خداى شود پاك و پاكيزه، بايد تا زن آزاد به زنى كند، كه زن آزاد صلاح خانه بود، و برده خراب خانه يا فساد خانه باشد.

قوله: يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ‏ - الاية، حق تعالى بيان كرد كه: غرض او در اين گفتن اين احكام‏ «8» چيست. گفت: خداى مى‏خواهد تا بيان كند براى شما. و نحويان در اين «لام» چند قول گفتند: يكى آن كه به معنى «أن» است، و اين قضيّه‏

(1). همه نسخه بدلها: اين.

(2). مر+ فاحشه كنند.

(3). آج، لب، فق، مر: ندارد.

(4). آج، لب، فق، مر+ و دهم.

(5). آج، لب، فق، مر+ باشد و بنزديك شافعى ايشان را حد ببايد زدن و از شهر بيرون كردن.

(6). مر، تب: كنيد.

(7). آج، لب، فق، مر+ او.

(8). آج، لب، فق: در اين گفتن احكام.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏5، ص: 326

در اراده و امر باشد براى آن كه‏ «1» او نيز تعلّق به مستقبل دارد، قال الشّاعر «2» :

أحاول اعدائى‏ « «3»» بما قال أم رجا

ليضحك منّي أو ليضحك صاحبه‏

و گفتند: «لام» و «ان» متعاقب باشند، چنان كه حق تعالى گفت: أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ‏ «4» ... ، وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ‏ «5» ... ، و قال تعالى: يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا «6» ... ، و قال:

يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا «7» ... ، و باشد كه جمع كنند ميان «لام‏ «8» كى» براى تأكيد استقبال را، قال الشّاعر «9» :

أردت لكيما لا ترى لى عشرة

و من ذا الّذي يعطى الكمال فيكمل‏

و باشد كه جمع كند ميان «لام» «10» و «كى» و «أن» كما قال الشّاعر « «11»» :

اردت لكيما أن نظير بقربتى‏

فتتركها شنّا ببيداء بلقع‏

زجّاج گفت: روا نباشد كه «لام» به معنى «أن» بود، براى آن كه در «كى» مى‏شود، چنان كه شاعر گفت‏ «12» :

أردت لكيما يعلم النّاس أنّها

سراويل سعد و الوفود «13» شهود

و «أن» در «كى» نشود.

سيبويه گفت: اين «لام» بر تقدير مصدر در فعل شده است، كأنّه قال: ارادة للبيان‏ «14» لكم، چنان كه گفت: إِنْ كُنْتُمْ لِلرُّءْيا تَعْبُرُونَ‏ «15» ، و: رَدِفَ لَكُمْ‏ «16» ... ، قال كثيّر:

أريد لأنسى ذكرها فكأنّما

تمثّل لي ليلى بكلّ سبيل‏

(1). آج، لب، فق، مر+ اين دو فعل طلب فعل مستقبل كنند. و فرّاء گفت به ارجاء هم اين حكم دارد براى آن كه.

(2). تب+ شعر.

(9- 3). آج: ايعادى.

(4). سوره انعام (6) آيه 14.

(5). سوره انعام (6) آيه 71.

(6). سوره صف (61) آيه 8.

(7). سوره توبه (9) آيه 32.

(8). آج، لب، فق، مر+ و.

(10). اساس، آج، لب، فق، مر، تب: لا، با توجّه به وز تصحيح شد.

(12- 11). تب+ شعر.

(13). تب: الوقود.

(14). آج، لب، فق، مر: لبيان.

(15). سوره يوسف (12) آيه 43.

(16). سوره نمل (27) آيه 72.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏5، ص: 327

أى إرادتي لهذا.

و بعضى دگر گفتند تقدير آن است‏ «1» : يريد اللّه ما يريده‏ «2» للبيان لكم، و كذلك قوله: أُمِرْنا لِنُسْلِمَ‏ «3» ... ، [و تقديره امرنا بما امرنا لنسلم‏] « «4»» ، و قول اوّل «أن» و ما بعده در جاى مفعول به باشد، و بر اين قول [مفعول‏] «5» به محذوف باشد و «أن» و ما بعده در جاى مفعول له باشد.

وَ يَهْدِيَكُمْ‏ ، و مى‏خواهد تا شما را راه نمايد و هدايت دهد به راهها و طرايق و سنن از شرع آنان كه پيش‏ «6» شما بودند. «هدى» متعدى بود به دو مفعول، و نيز با حرف جرّ به استعمال كنند «7» ، يقال: هديته الطّريق و هديته لكذا و إلى كذا، قال اللّه تعالى: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ‏ «8» . و قال: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا ... «9» و قال:

وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ‏ «10» ، و نيز مى‏خواهد تا توبه شما قبول كند و شما بر توبه باشيد « «11»» . و در آيت دليل است بر بطلان قول مجبّره كه خداى تعالى گفت:

من بيان مى‏خواهم، و ايشان گفتند: تلبيس ادلّه كند و خواهد، و گفت: من‏ «12» خواهم كه بر توبه باشيد، «13» [و ايشان گفتند: اصرار بر معصيت مى‏خواهد، و گفت: هدايت مى‏خواهم‏] «14» ، و ايشان گفتند: ضلال مى‏خواهد، پس در اين يك آيت مختصر سه دليل است بر بطلان مذهب ايشان. وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ‏ ، و خداى تعالى دانا و محكم كار است.

وَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ‏ ، آن اراده كه لايق حكمت اوست به خود حواله كرد، و آن اراده كه لايق جهل و سفه تو است كه تو به خداى حواله كردى به تو حواله‏

(1). تب+ كه.

(2). لب، فق، مر: يرده.

(3). سوره انعام (6) آيه 71.

(5- 4). اساس: ندارد، با توجّه به وز و ديگر نسخه بدلها افزوده شد.

(6). مر+ از.

(7). آج، تب: جر استعمال كنند، لب، فق: جرّا باستعمال كنند، مر: جرا با استعمال كنند.

(8). سوره فاتحة الكتاب (1) آيه 6.

(9). سوره اعراف (7) آيه 43.

(10). سوره نور (24) آيه 46.

(13- 11). آج، لب، فق: باشى/ باشيد.

(12). لب+ مى.

(14). اساس: ندارد، با توجّه به وز و ديگر نسخه بدلها افزوده شد.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏5، ص: 328

كرد. وَ يُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ‏ ، خداى فعل تو با تو افگند و تو بر خداى افگندى، به وقت جزا پيدا شود، اگر اين جا نمى‏دانى، آن جا كه روز جزا بود بدانى. اگر عقاب خداى را كنند بدانى كه قول قول تو باشد و فعل فعل خداى بود. و اگر عقاب تو را كنند، بدانى كه فعل بد و قول بد و اعتقاد بد تو را بوده است‏ «1» در خداى تعالى حيث لا ينفعك العلم، آن جا كه علمت سود ندارد و پشيمان شوى، آن جا كه پشيمانى در نگيرد و سود ندارد.

اگر گويند: چرا تكرار كرد حديث توبه، و در آيت اوّل‏ «2» گفته بود؟ جواب آن است‏ «3» : در آيت دوم به آن باز گفت تا مطابقه باشد ميان ارادت او و ارادت آنان كه فساد خواهند تا مطابقه به مقارنه پيدا شود، كه هر چيز به عكس خويش پيدا گردد.

مفسّران خلاف كردند در آن كه‏ «4» متّبع شهواتند. مجاهد گفت: مراد زنا كنندگانند كه ايشان چون مفسدند مى‏خواهند تا شما [306- ر] همچو «5» ايشان باشيد، وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَما كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَواءً «6» :

و ودّوا لو كفرنا فاستوينا

و صار النّاس كالشّى‏ء المشوب‏ «7»

سدّي گفت: جهودان و ترسايانند كه نكاح محرّمات روا مى‏دارند. بعضى دگر گفتند: كنيزكانند كه هيچ تحرّج نكنند از اين معانى. قول ديگر اين‏ «8» است كه جمله مبطلانند كه متابعت اهواء «9» و شهوات كنند، و اين اوليتر براى عمومش و ميل، خلاف استقامت بود. خداى تعالى از تو استقامت و راستى مى‏خواهد به دلالت آن كه تو را استقامت فرمود، و به آن دعوت كرد، و بر آن مدح كرد في آيات كثيرة، مثل قوله: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ‏ «10» ، و قوله: إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا «11» ... ، و قوله: لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ‏ «12» ، و قوله: وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقِيماً «13» . و اصحاب‏

(1). آج+ نه.

(2). آج، لب، فق: توبه.

(3). تب+ كه.

(4). آج، لب، فق، مر، تب: آنان كه.

(5). همه نسخه بدلها: همچون.

(6). سوره نساء (4) آيه 89، تب+ شعر.

(7). اساس: و الشّى المثوب، با توجّه به وز و ديگر نسخه بدلها تصحيح شد.

(8). مر، تب: آن.

(9). آج، لب، فق، مر: هوا.

(10). سوره فاتحة الكتاب (1) آيه 6.

(11). سوره فصلّت (41) آيه 30.

(12). سوره تكوير (81) آيه 28.

(13). سوره فتح (48) آيه 2.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏5، ص: 329

شهوات از تو كژى و ناراستى مى‏خواهند، و در آيت دليل نيست بر آن كه اتّباع شهوت به هيچ وجه نشايد، و انّما بر وجه حرام نشايد براى آن كه آيت را مورد ذم است، و ذمّ به آن كس لايق بود كه طالب حرام باشد، نه به آن كه قانع بر حلال بود.

يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ‏ ، حق تعالى يك بار پس از ديگر تقرير فضل و كرم خود مى‏كند با بندگان گفت: خداى تعالى مى‏خواهد تا بار گران از شما تخفيف كند، چنان كه گفت: يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ «1» ... ، و اين آيت نيز بطلان جبر است در تكليف ما لا يطاق، گفتند: مراد به قبول توبه در آيتهاى پيشين آن است كه آنچه در جاهليّت كرده‏اى‏ «2» از نكاح محرّمات، خداى تعالى مى‏خواهد تا عفو كند و توبه از آن قبول كند. و مراد به اين تخفيف در آيت نكاح پرستاران است آن كه‏ «3» طول ندارد و از عنت بترسد او را رخصت دادند كه بر بردگان نكاح بندد تا آنگه باز نمود كه: آدمى ضعيف‏ «4» بر هيچ طاقت ندارد، هوا بر او غالب شود «5» و شهوت بر او غالب باشد.

سعيد بن المسيّب گفت: شيطان چون از بنى آدم آيس شود، از در شما «6» زنان به او راه يابد. آنگه گفت: عمر من هشتاد سال است و يك چشم تباه شده است و ديگر «7» تاريك شده است، و با اين همه از فتنه زنان ايمن نه‏ام.

حسن بصري گفت: ضعف او آن است كه او را از آبى [مهين‏] «8» ضعيف آفريد.

ابن كيسان گفت: لأنّ هواه‏ «9» يستميله و شهوته تغلبه و يستطيشه‏ «10» خوفه و حزنه، گفت: براى آن كه هوا بچسباند «11» او را، و شهوت غلبه كند بر او، و خوف و حزن‏ «12» سبك گرداند او را.

(1). سوره بقره (2) آيه 185.

(2). مر، تب: كرده‏ايد.

(3). آج، لب، فق، مر: آن كس كه، تب: كه آن را كه.

(4). تب: صعيف است.

(5). همه نسخه بدلها: باشد.

(6). اساس: شما، آج، لب، فق، مر، تب: شهوت، با توجّه به وز تصحيح شد.

(7). آج، لب، فق، مر: ديگرى.

(8). اساس: ندارد، با توجّه به وز و ديگر نسخه بدلها افزوده شد.

(9). اساس: هولاء، با توجّه به وز و ديگر نسخه بدلها تصحيح شد.

(10). آج، لب، فق، مر، يستطيه، كه نسخه آج در حاشيه به صورت: تطيشه تصحيح كرده است.

(11). آج، لب، فق، مر، تب: بجنباند.

(12). همه نسخه بدلها: و حزن و خوف.

روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج‏5، ص: 330

عبد اللّه عبّاس گفت: هشت آيت در اين سورت هست كه فرزند آدم را بهتر است از هر چه در دنيا آفتاب بر او آيد، هى: يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ‏ ، وَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ‏ ، يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ‏ ، إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ‏ «1» ، إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ‏ «2» ... ، إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ ... «3» ، وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ... «4» ، ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ‏ «5» .

قوله- عزّ و علا:

[سوره النساء (4): آيات 29 تا 35]

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً (29) وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِيهِ ناراً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً (30) إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَرِيماً (31) وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى‏ بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيماً (32) وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصِيبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيداً (33)

الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبِيراً (34) وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً (35)

[ترجمه‏]

اى آنان كه ايمان آورده‏ايد «6» ، مخوريد مالهايتان ميان شما بنا حق مگر كه باشد بازرگانى از خوشنودى‏ «7» از شما، و مكشيد خود «8» را كه خداى به شما بخشاينده بوده است‏ «9» .

و هر كه كند آن [بى‏] «10» اندازگى و بى‏دادى، بتابيم‏ «11» او را به‏ «12» آتش، و آن بر خداى آسان بود.

اگر بپرخيزيد «13» بزرگها آنچه شما را نهى كردند از آن، بستريم از شما گناهان شما و در بريم شما را در جاى كريم.

و تمنّا مكنيد «14» آنچه تفضيل داد «15» خداى به آن بهرى را بر بهرى، مردان را نصيبى‏ «16» بود از

(1). سوره نساء (4) آيه 31.

(2). سوره نساء (4) آيه 48.

(3). سوره نساء (4) آيه 40.

(4). سوره نساء (4) آيه 110.

(5). سوره نساء (4) آيه 147.

(6). وز: ايمان داريد.

(7). وز، آج، لب، فق، تب: خشنودى.

(8). آج، لب، فق: يكديگر.

(9). تب: كه خداى تعالى به شما مهربان است.

(10). اساس: ندارد، از وز افزوده شد.

(11). آج، لب، فق: پس زود بود كه در آريم.

(12). آج، لب، فق: در.

(13). آج، لب، فق: دورى گزينيد، تب: بپرهيزيد از.

(14). آج، لب، فق: آرزو مبريد.

(15). تب: افزونى نهاد.

صفحه بعد