کتابخانه تفاسیر
انوار درخشان، ج15، ص: 101
از همه لغتها كه در جامعه بشر دائر بوده بهتر و امتيازاتى دارد و بر حسب استقراء در اجتماعات بشرى چه موحدى و خداپرست و همچنين غير اهل توحيد لغتى رساتر و بر اساس اشتقاق و ارتباط باشد بهتر و رساتر از لغت عربى نيست از نظر اينكه از لحاظ اشتقاق و اصالت و ريشه صرف و نحو امتيازات آنرا از لغات ديگر كه در اجتماعات بشرى دائر و مورد استفاده بوده ميتوان بيان نمود بلكه ميتوان تأسيس لغت عربى و اشتقاق آنرا از چند لغت زنده اجتماعات بشرى مانند لغت عبرى و سريانى و جرهمى امر خارق بر حسب نظام اتم تصديق نمود و بمنظور اين كه در زمين حجاز نيز رشد كند و متخصصانى در فصاحت لغت عربى بوجود بيايد و آشكارتر از لغات ديگر معانى و رموز آنها را بفهماند و بر حسب جريان عادى زمينهاى آماده شده كه آيات قرآنى كه هر يك معجزه آسا است بلغت عربى درآيد و از مقام شامخ حقايق و بطون معانى آنها و معارف الهى و احكام جاودان اسلامى بصورت لغت فصيح عربى نازل شود و چنانچه لغت عربى در جامعه بشر بنا گذارده نشده بود هرگز لغتى صالح نبود كه معارف الهى و حقايق و بطون معانى را كما هو حقه ارائه دهد تا چه رسد به اين كه هر جمله آن بطور اعجاز آميز باشد هم چنانكه معانى و حقايق معارف الهى كه بر حسب رابطه وضعى در الفاظ و عبارات لغت عربى درج و گنجانيده شده هر يك معجزه آسا و بالاتر از سطح افكار بشرى است.
بيان غرض از تنزّل معارف و حقايق آنچه در مقام شامخ ربوبى است و بلغت عربى و جملهها و عبارات در آمده و از مقدمات تصورى و تصديقى تأليف يافته و بهم مرتبط و مترتب گشته و تجزيه باجزاء و فصول شده بمنظور اينكه قابل فهم و درك و در حدود افكار بشرى در آيد و هر كه آشنا بلغت عربى فصيح باشد بمعانى آنها راه يابد و بپارهاى از حقايق آن نائل گردد.
بديهى است كه رجاء در آيات كريمه بلحاظ مقام تخاطب و مقام شنوندگان است
انوار درخشان، ج15، ص: 102
و رجاء و اميد از نظر اينكه در آن شائبه جهل و قصور است ساحت كبريائى منزه از آنست.
وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ :
بيان آنستكه آيات كريمه قرآنى بطور جمعى در موطن ازلى بوده و از نظر جنبه بساطت و عدم تجزيه آن بالاتر از سطح افكار و فوق تعقل بشرى است زيرا نيروى تفكر و تعقل بشر در محور مفاهيم و معانى دور ميزند كه قابل تصور و تصديق است و نسبت به وجودات نورى و حقايق بسيط احاطه نخواهد داشت جز در صورتى كه از آن وجودات نورى و حقايق بسيط مفاهيم بسيار انتزاع شود و بمرحله مفهوم و معنا تنزل نمايند آنگاه تعقل و نيروى تفكر بشر بتواند بآن حقايق راه يابد و چنانچه مفاهيم و معانى بصورت كلام و بهيئت كلمات و جمله تصديقيه درآيد بشر چنانچه با نيروى شنوائى جملهها را بشنود و يا صورت كتبى آنها را به بيند بمعانى آنها پى ميبرد و تا حدى بحقايق راه مىيابد.
و موطن اصلى و ازلى آيات قرآنى ظهورى از صفت ربوبى و مقام تدبير و تعليم و هدايت بشر ميباشد و از آن تعبير بامّ الكتاب و به كتاب مكنون شده و كثرت و تشبث نداشته و فوق عالم امكان و منزّه از كثرت و تشبث است.
بعبارت ديگر قرآن كريم مقام و مرتبهاى در ساحت كبريائى دارد كه بالاتر بغير قياس از سطح افكار و افهام بشرى است و سپس بمنظور تعليم و تربيت بشر تنزل داده شده كه قابل فهم بشر و استفاده او باشد.
و بعبارت ديگر حقايق عاليه و مقاصد ارجمند كه از افق افهام و افكار بشرى بالاتر است تنزل داده شده بمرحله كلام عربى درآمده بمنظور اينكه متناسب با افهام عمومى گردد و مقاصد عاليه آن براى افراد عامى و افهام بسيطة و افهام متفكر و دقيق هر يك بقدر سعه وجودى خود استفاده نمايد.
و مراد اينكه قرآن كريم در امّ الكتاب بوده و بر حسب آيه (بَلْ هُوَ قُرْآنٌ
انوار درخشان، ج15، ص: 103
مَجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ) و در لوح محفوظ است مفاد آنستكه آيات قرآنى يا ام الكتاب و يا آنچه در لوح محفوظ است متحد است مانند ايجاد مثل و ممثل و يا تنزيل با تأويل آنگاه تنزل داده شده و بصورت مفاهيم كه مركب از قضاياى تصورى و تصديقى است ظهور نموده بر اين اساس قابل تفكر و فهم بشر خواهد بود.
در باره تسميه و نام نهادن لوح محفوظ بام الكتاب گفته شده از نظر اينكه قرآن كريم كه در ام الكتاب است بلحاظ اينكه همه كتابهاى آسمانى از آن اخذ شده است هم چنانكهام الكتاب بلوح محفوظ نيز گفته شده بلحاظ اينكه فرشتگان كرام كاتبين كه اعمال مردم را ضبط مينمايند از لوح محفوظ اخذ مىنمايند زيرا فرشتگان هرگز از محسوسات و حوادث بطريق حصولى و انفعالى استفاده نمىنمايند بلكه با ملكوت و نسخهاى كه از لوح محفوظ در حيطه قدرت و آگاهى خود دارند استفاده مينمايند و لازم مقام وجودى آنان است كه با اعمال مردم تطبيق مينمايند در حقيقت صحائف اعمال مردم كه فرشتگان ضبط مينمايند عبارت از توجه بلوح محفوظ است در باره خصوص اعمال و رفتار هر شخصى.
بالاخره فرشتگان كرام كاتبين اعمال تدريجى و حركات مردم را ضبط مينمايند بلكه در ملكوت و خصوص لوح محفوظ در باره همان شخص كه در حيطه علمى و شهودى خود دارند اخذ مينمايند و قبل از عمل افراد بشر فرشتگان بهر يك از اعمال آنان احاطه علمى داشته زيرا استفاده آنان از لوح محفوظ است نه از حركات ارادى بشر و هنگام عمل فرشتگان آنچه از لوح محفوظ در حيطه وجود دارند تطبيق مينمايند با عمل هر يك از مردم.
نتيجه آنكه بلوح محفوظ ام الكتاب گفته شده بلحاظ اينكه اصل همه كتابهاى اعمال و كردار مردم است كه هنگام عمل با آن كتابها تطبيق مىشود و فرشتگان كرام كاتبين قبل از عمل مردم آن كتابها را از لوح محفوظ در باره خصوص هر فردى اخذ نموده و در حيطه علمى و شهودى خود داشتهاند و هنگام عمل مردم كتاب را با اعمال مردم تطبيق مينمايند.
انوار درخشان، ج15، ص: 104
تفسير ام الكتاب است مقام و مرتبهاى در ساحت كبريائى دارد و وجود نورى و بسيط بوده و از حيطه قدرت و احاطه عقول بشرى بالاتر است و محكم و غير قابل تحليل و تجزيه بآيات و عبارات و جملهها بوده و بمنزله احكام و فرامين بوده كه حق و حقيقت و صواب و غير قابل شائبه كذب است و پس از تنزل از آن مقام قدس بمرتبه مفاهيم و الفاظ و جملهها در آمده آنگاه مورد استفاده و ادراك قرار ميگيرد.
بعبارت ديگر قرآن كريم بر حسب آيه (بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ) (بروج- 23) داراى مقام عالى و غير قابل درك و احاطه بوده و عقول بشرى بآن راه نداشته است و از نظر اينكه بمنظور تعليم و تربيت و هدايت بشر مورد استفاده قرار گيرد آنرا تنزل داده و آن بصورت مفاهيم بسيار و جملهها و عبارات درآورده با اينكه مكتب توحيد بنا نهاده آنرا برنامه توحيد خالص معرفى نمايد.
در كتاب معانى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه مراد از دو صفت على و حكيم امير مؤمنان عليه السّلام هم چنانچه گفته شده در سوره فاتحه كه جمله (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ) مراد امير مؤمنان عليه السّلام و معرفت و تصديق ولايت او است.
أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحاً أَنْ كُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِينَ :
استفهام انكار است پروردگار هرگز از نزول وحى و نزول آيات كريمه قرآنى امساك نخواهد فرمود و مردم را از هدايت باز نخواهد داشت و در اثر اسراف در كفر و اصرار در مبارزه و تكذيب آيات قرآنى هرگز كفار گمان ننمايند كه پروردگار از نزول آيات قرآنى و از اجراى مجازات آنان كه در تكذيب آيات قرآنى اصرار مينمايند صرف نظر فرمايد و آنان را عقوبت نفرمايد.
پروردگار هرگز از نزول آيات قرآنى صرف نظر نخواهد فرمود و از
انوار درخشان، ج15، ص: 105
سنت وحى برسول و اعلام هدايت به جامعه بشر خوددارى نخواهد نمود هم چنانكه در باره امتهاى پيشين هر رسولى كه بسوى آنان اعزام مينمود او را تكذيب مىنمودند و دعوت او را بخداپرستى مسخره نموده و بيهوده مىپنداشتند پروردگار نيز هر يك از آنان را بهلاكت افكند و رسولان بدعوت خود ادامه دادهاند.
فَأَهْلَكْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً وَ مَضى مَثَلُ الْأَوَّلِينَ :
آيه برسول صلى اللّه عليه و آله خطاب نموده و مبنى بر تسليت خاطر اوست از مبارزه كه كفار قريش و بتپرستان با دعوت او مينمايند به اين كه از امتهاى پيشين كه بسيار نيرومندتر بودند همه آنها كه با رسولان بمبارزه برخاسته بهلاكت افكنده و سرگذشت اجراى عقوبت و هلاكت آنان را در آيات قرآنى يادآورى نمودهايم همچنين كفار قريش و بتپرستان را بهلاكت خواهيم افكند.
خطاب برسول صلى اللّه عليه و آله نموده كه چنانچه از كفار و بتپرستان سؤال نمايى كه كرات بيكران و بىشمار آسمان و زمين پهناور را از كتم عدم كى آفريده و هر يك را در جو و فضاى زياده بر تصور بحركت درآورده و نظام هر يك را منظم و مشخص نموده و هر يك را در محور خاصى در سير و حركت در آورده كه هرگز اصطكاك پذير نخواهند بود.
لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ :
ناگزير پاسخ خواهند گفت كه آفريدگار قادر توانا آنها را از كتم عدم پديد آورده و آفريده است و با كمال احاطه و آگهى آنان را تدبير نموده و نظام جهان را بر انتظام سير و حركت آنها استوار نموده است.
انوار درخشان، ج15، ص: 106
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً :
از جمله آثار حسن تدبير و احاطه بر چگونگى نظام جهان آنستكه زمين را مهد و مانند گهواره قرار داده كه وسيله ترتيب و رشد بشر گردد و در عين حال كه در سير و حركت است ولى با كمال لطافت بطوريكه احساس سكونت و آرامش مىنمايد در آن سكونت دارد و نيز بطور محسوس مشاهده مينمايد كه هر لحظه زمين در حركت است و هر لحظه آثار حركت از روشنائى و تابش نور خورشيد و تغييرات آن و شب كه تيرهگى فضا را فرا ميگيرد با اين سرعت سير و حركت هرگز احساس حركت و اضطراب و ناآرامشى نمىنمايد.
وَ جَعَلَ لَكُمْ فِيها سُبُلًا :
و نيز سطح زمين را آنچنان گسترده كه بشر بهر نقطه از جهان بخواهد سير و حركت نمايد و بدان محل انتقال بيابد ميتواند از راههاى هموار دشت و بيابان و بلنديها و پستيها عبور نمايد و بمقصد خود را برساند.
از جمله آثار توحيد افعالى پروردگار چگونگى خلقت و آفرينش كرات و زمين و استوار بودن سطح زمين براى زندگى بشر است باشد كه بشر با توجه و تفكّر بطور شهود بيابد كه آفريدگار جهان كه همه پديدهها را آفريده شايسته بپرستش و سپاسگزارى است و از وحدت نظام كه در سرتاسر كرات و زمين و موجودات و روز و شب فرمانروا است همه را بهم پيوسته و ارتباط داده بطور حتم از مدبر واحد سر چشمه گرفته است.
وَ الَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً :
از جمله آثار توحيد افعالى پروردگار آنستكه از فضا و جوّ آب بصورت قطرات باران بتدريج و بقدر حاجت و نياز فرو ميبارد و سرزمين خشك و مرده را
انوار درخشان، ج15، ص: 107
زنده و بحركت در ميآورد و هستهها كه درون خاك پنهان بوده نيروى حركت به آنها ميدمد و محصول و همه گونه نيازهاى بشر را تأمين مينمايد.
مبنى بر پند و جلب توجّه بشر است كه بطور عيان هر سال در فصل بهار در اثر فرو باريدن قطرات باران زمين را زنده نموده و بحركت در ميآورد و صنحهاى از حشر و بار ديگر زنده نمودن زمين و هستههاى درون آنرا ارائه ميدهد و بشر مشاهده مينمايد بهمين قياس پروردگار بشر را از اعماق زمين بخارج و بيرون ميافكند و آنها را بار ديگر زنده نموده و روح بكالبد آنها ميدمد و بصحنه قيامت سوق ميدهد.
وَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها :
از جمله آثار توحيد افعالى پروردگار خلقت و آفرينش همه موجودات مادى جهان است كه از جفت و توأم نمودن دو چيز بيكديگر پديد آورده و آفريده است و نور هستى را از عالم بالا بصحنه جهان افاضه نموده كه با پيوست شده بحد موجودى بخصوص و نوعى خاص بوجود آورده بر اين اساس انواع و اصناف موجودات بىشمار است و همچنين موجودات زنده كه داراى حركت و رشد هستند همه را از دو نيروى ذكورت و انوثت آفريده و از جمله نباتات هر نوعى داراى ذكورت و انوثت است تا چه رسد بحشرات و جنبندگان و حيوانات و پرندگان و قوام بقاء نسل آنها بر اساس تركيب و اختلاط و آميختگى دو نيرو بيكديگر است.
وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْفُلْكِ وَ الْأَنْعامِ ما تَرْكَبُونَ :