کتابخانه تفاسیر
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن
جلد اول
علم تفسير قرآن
سوره فاتحة الكتاب
[سوره الفاتحة(1): آيات 1 تا 7]
تفسير
سوره بقره
جلد دوم
ادامه سوره بقره
[سوره البقرة(2): آيه 124]
جلد سوم
ادامه سوره بقره
جلد چهارم
ادامه سوره آل عمران
جلد پنجم
سوره نساء
جلد ششم
ادامه سوره نساء
جلد هفتم
جلد هشتم
سوره انعام
جلد نهم
جلد دهم
ادامه سوره اعراف
جلد يازدهم
سوره توبه
جلد دوازدهم
جلد سيزدهم
جلد چهاردهم
جلد پانزدهم
جلد شانزدهم
جلد هفدهم
جلد هيجدهم
جلد نوزدهم
جلد بيستم
سوره احزاب
سوره ملائكه يا فاطر
جلد بيست و يكم
جلد بيست و دوم
سوره حم سجده - 41
جلد بيست و سوم
سوره مباركه محمد(ص)
سوره مباركه فتح
سوره مباركه حجرات
جلد بيست و چهارم
سوره الرحمن
سوره واقعه
سوره حديد مدنى است
جلد بيست و پنجم
جلد بيست و ششم
جلد بيست و هفتم
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 44
(1) خضوع كسى است توأم با عاليترين مرتبه تعظيم و بزرگداشت و شايستگى اين پرستش را ندارد مگر كسى كه اصول نعمتها چون هستى و زندگى و ميل را عطا كرده است و چون جز خداى بزرگ هيچكس توانايى دادن اين نعمتها را ندارد پس پرستش مخصوص او است.
اگر انسانى بديگرى نيكى كند شايستگى تشكّر و سپاسگزارى را دارد و نيز لزوم اطاعت و فرمانبردارى انسانى از انسان ديگر امكان دارد اما عبادت و پرستش منحصراً در برابر خدا بايد باشد نه ديگرى.
عبادت همان اطاعت نيست.
بنا بر اين قول كسانى كه ميگويند عبادت همان اطاعت است صحيح نيست زيرا اطاعت تنها موافقت فرمان و امر است و بس و لذا پسر كه مطيع پدر و بنده كه فرمانبر صاحبش است درست نيست بگوئيم آنها پدر و يا صاحب خود را مىپرستند و بت پرستان عبادت بت ميكردند نه اطاعت، چون بت فرمان و امرى نداشت تا آنان پيروى كنند.
توفيق از تو است
مقصود از «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» اين است كه خدايا فقط از تو توفيق و كمك بر عبادت ميخواهم و معناى توفيق درست كردن همه وسائل و اسباب آن چيزى است كه در پيدايش نياز بدانها دارد و از اين جهت كسى كه ديگرى را بر كارى كمك ميكند نميگويند «باو توفيق داد» زيرا او توانست تنها يك سبب «يك قسمت كار را» درست كند اما جمع همه اسباب و مقدمات از قدرت افراد خارج و منحصر بخدا است لذا توفيق فقط از او است.
تكرار چرا؟
علت اينكه كلمه «اياك» تكرار شده اين است كه اگر فقط يك بار گفته ميشد شايد اين تو هم پيش ميآمد كه راه تقرّب بخدا جمع بين عبادت و استعانت است و اگر يكى از آنها شد مانند كسى كه در عظمت و بزرگى خدا مى انديشد كه خود آن عبادت است ولى از او كمك نميخواهد بايد تقرّب بخدا حاصل نكند.
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 45
(1) بعضى ميگويند تكرار فقط بمنظور تأكيد است مثل اينكه ميگويند اين خانه بين حسن و بين حسين مشترك است كه اگر يكى از آن كلمات «بين» نباشد معنا باز صحيح است. ولى بايد دانست اگر «ايَّاكَ» براى يك فعل تكرار ميشد ممكن بود مفيد تأكيد باشد اما در اينجا براى دو فعل است.
عدهاى ديگر معتقدند تكرار «اياك» از اين نظر است كه بما بياموزد هميشه و براى هر حاجت او را ياد كنيم اگر چه مكرر نشود.
عبادت بدون كمك او ممكن نيست
در اينجا سؤال و اشكالى پيش ميآيد كه چرا جمله «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» بر جمله «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» مقدم شده با اينكه عبادت بدون كمك خدا ممكن نيست؟
در جواب بايد گفت: كه بى شك كمك خدا جلوتر از عبادت است چه اگر قدرت دادن و كمك او نباشد بنده نميتواند كارى انجام دهد ولى چنين نيست كه اگر در خواست كمك از خدا نشود او كمك نكند و نيرو و يارى ندهد پس آنچه جلوتر از عبادت است خود كمك او است و آنچه مؤخر بيان شده طلب و در خواست آن است.
باضافه وقتى دو چيز با هم مربوط باشند جلو و عقب گفتن آنها تفاوتى در مطلب پيش نميآورد مثلًا ميگويند حقم را پرداختى چه كارى صحيح و نيكو كردى يا اينكه دو جمله را عكس كرده بگويند چه كارى صحيح و نيكو كارى كه حقّم را پرداختى.
بعضى از اين سؤال جواب دادهاند كه ممكن است اين در خواست كمك براى عبادتهاى بعدى باشد.
تكليف بدون قدرت نميشود.
سؤال ديگرى در اين آيه ميشود كه تكليف و فرمان دادن خدا نه عبادت حتماً پس از آن است كه نيرو و توانايى بر آنها داده است چه در غير اين صورت تكليف محال است پس كمك و نيرو خواستن چه اثرى دارد؟
در جواب گفتهاند كه خود اين در خواست، عبادت، و انقطاع از همه وسَائل بسوى او است مانند آيه كريمه: «رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ» «1» (خدايا بحق داورى فرما)
(1) آيه 112 از سوره نساء
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 46
(1) با اينكه داورى و حكم خدا جز بحق نيست و نيز ممكن است كمك خواستن از خدا سبب ادامه تكليف و نيرو دادن بر آن باشد.
قدرت همراه يا جلوتر از عبادت است؟
بعضى باين آيه استدلال كردهاند كه قدرت همراه عبادت و هر كارى است چه اگر جلوتر از آن باشد ديگر در خواست آن معنا ندارد چون نخواسته خود، حاصل است.
ولى اين استدلال درست نيست زيرا ممكن است كسى با داشتن قدرت از خدا كمك و توفيق بخواهد بدو منظور:
1- از او ميخواهد كه اراده و خواستش را بر آن عبادت، نيرومند و كار را بر او سهل و ساده كند مثل اينكه پاداش و نتيجههاى عبادت را باو بگويد تا ميل و رغبتش بيشتر گردد.
2- از خدا ميخواهد كه اين قدرت و توانايى را كه هم اكنون دارد برايش نگاه دارد و ادامه دهيد و آن را از او نگيرد تا در آينده نيز هم چنان توفيق عبادت داشته باشد و يا آن، بآن اين قدرت را تجديد كند «1» (بقول كسانى كه معتقد بعدم بقاء قدرتاند).
از خبر بخطاب
آيات اول اين سوره از عظمت خدا و اينكه هر ستايشى شايسته او است و از برخى صفاتش خبر ميداد ولى آيات بعدى به خطاب گرائيده خدا را مخاطب قرار ميدهد.
اين سبك و روش كه باصطلاح: «عدول از خبر بخطاب» است در اشعار عرب
(1) اين قسمت اشاره به بحثى است كه بين فلاسفه و متكلمين معروف است كه آيا قدرت بر هر كارى قبل از آن است و يا همراه آن، نظر بسيارى از محققين اين است كه قدرت، قبل از هر كارى كه انجام ميشود هست زيرا اگر فقط همراه خود كار باشد لازم ميآيد فاسق كه مثلا نماز نميخواند قدرت نداشته باشد و چون قدرت ندارد پس مكلف هم نباشد.
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 47
(1) فراوان ديده ميشود «1» .
كسايى در تفسير اين آيات ميگويد: تقدير آيه چنين است «بگوئيد» يا «بگو اى محمّد» ما فقط تو را مىپرستيم ... مانند آيات كريمه: «وَ لَوْ تَرى إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا» «2» (اگر به بينى وقتى گناهكاران در پيشگاه پروردگارشان سرها بزير افكندهاند (گويند) پروردگارا ديديم) كه تقدير اين است كه «گويند» و «وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَيْكُمْ» (و فرشتگان از هر درى بر آنها در آيند: درود بر شما) كه تقدير اين است «يَقُوْلُوْنَ سَلامٌ» (ميگويند درود بر شما).
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ - با توجه به اينكه خواننده اين آيات و گوينده اين كلمات خود بر دين حق و راه راست است
در معناى «اهْدِنَا» ما را هدايت فرما اين وجوه گفته شده است:
1- پايدارى بر دين حق
ما را بر دين حق ثابت قدم و پايدار كن و اگر چه خداوند با لطف خود همه مردم را هدايت نموده است ولى گاهى انسان دچار لغزش شده و افكار باطلى بر دل و قلبش خطور ميكند بنا بر اين بجا است كه از خدا بخواهد او را بر دين حق استوار بدارد و روشنى بيشترى باو دهد كه سبب استقامت و پايداريش گردد همانطور كه خدا ميفرمايد:
«وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» «3» (كسانى كه هدايت و روشنى يافتهاند هدايتشان را افزون كند) در استعمالات مردم هم نظيرش زياد ديده ميشود مثلًا كسى كه مشغول
(1) لبيد كه از شعراء معروف جاهلى است كه اسلام را درك كرد و بدان گرائيد و شعر را كنار گذارد او صاحب يكى از معلقات سبع است و وقتى به 77 سالگى رسيد گفت: «باتت تشكى الى النفس مجهشة- و قد حملتك سبعاً بعد سبعينا»- نفس من در حالى كه گريان و نالان بود بسويم شكوه كرد. (گفتمش) تو را هفتاد و هفت سال در بر داشتم- كه از خبر به خطاب عدول نموده است.
(2) آيه 12 از سوره سجده
(3) آيه 17 از سوره محمد
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 48
(1) خوردن است و ديگرى باو رسيده ميگويد: بخور يعنى ادامه بده.
2- پاداش و جزاء
بما پاداش راه راست و دين حق را عنايت كن نظير آيه كريمه «يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمانِهِمْ» «1» (خداوند به آنان بسبب ايمانشان پاداش ميدهد) بنا بر اين معناى «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» اين است كه ما را به بهشت كه پاداش ما است هدايت فرما مؤيد اين وجه است آيه كريمه «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا» «2»
3- براى آينده
ما را در آينده عمرمان نيز براه راست هدايت فرما همانطور كه در گذشته هدايت فرمودى
. خواستن آنچه هست!
باضافه- گاهى ممكن است دعا براى چيزى باشد كه حاصل است مانند آيه كريمه «رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ» (خدايا بحق حكم فرما) و معلوم است كه خدا بجز حق حكم نميكند. يا قرآن از زبان ابراهيم ميگويد. «وَ لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ» «3» (روزى كه كسان بر انگيخته ميشوند مرا خوار مگردان) كه بر فرض هم نميخواست خدا او را خوار نميكرد.
و همانطور كه گفتيم خود خواستن و دعا عبادت و انقطاع بسوى خدا از خلق است و احياناً فائده و مصلحت ديگرى نيز ممكن است در همين خواستن نهفته باشد همانطور كه ما با اعتقاد به يگانگى خدا و منزّه بودنش از همه عيوب اذكارى را چون:
لا اله إلّا اْللَّه، الْحَمْدُ لِلَّه، وَ سُبحانَ اْللَّه مىگوييم.
و نيز امكان دارد كه چيزهايى براى ما در صورت سؤال و در خواست داراى مصلحت بوده و بدون آن مصلحت نداشته باشد و خدا ما را براه راست قبلًا هدايت
(1) آيه 9 از سوره يونس
(2) آيه 43 از سوره اعراف
(3) آيه 87 از سوره شعراء
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 49
(1) فرموده زيرا ميدانست كه ما از او در خواست خواهيم كرد.
ادامه تكليف
اثر ديگر اين دعا و در خواست اين است كه براى آينده خداوند اين تكليف را ادامه دهد تا مصلحت و پاداش زيادتر نصيب بنده گردد.
صراط مستقيم چيست؟
صراط مستقيم (راه راست) را باين چند امر معنا كردهاند:
1- «كتاب خدا» قرآن كه از رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و على عليه السلام و از ابن مسعود نيز اين معنا نقل شده است.
2- «اسلام» از جابر و ابن عباس.
3- دينى كه جز آن پذيرفته نيست. محمّد بن حنفيه ميگويد صراط مستقيم آن دينى است كه خدا غير از آن را از بندگان نمىپذيرد.
4- پيامبر و ائمه عليهم السلام- كه در روايات همين معنى وارد شده است.
و حق آن است كه «صراط مستقيم» معنايى عام و وسيع دارد كه همه اينها را شامل ميگردد و دينى كه خدا بدان امر كرده از توحيد و عدل و ولايت كسانى كه اطاعتشان را واجب دانسته مصداق آن است.
صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ - اين آيات بيان و توضيح صراط مستقيم است كه آن راه كسانى است كه تو بر آنان نعمت دادهاى و اين مردمى كه خدا بر آنان نعمت داده آيه كريمه معرفى ميكند وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ» «1» (آنان كه خدا و اين پيامبر را اطاعت كنند همدم آن كسانند كه «خدا بر آنان نعمت داده است» از پيامبران و راستگويان و جانبازان و نيكوكاران) پس نعمت دادگان، اينان هستند.
كلمه نعمت از نظر لغت بمعناى زيادت و مبالغه است و در اين آيات صريحاً صراط مستقيم بعنوان «نعمت» ذكر شده است ولى پس از آنكه آن را براه كسانى كه
(1) آيه 69 از سوره نساء
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص: 50
(1) مورد نعمت قرار گرفتهاند معرفى مينمايد دانسته ميشود كه خود آن، نعمت است.
غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ - از نظر همه مفسران منظور از مردمى كه مورد خشم قرار گرفتهاند همان يهود است و بهمين مطلب دلالت دارد آيه كريمه: «مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِيرَ» «1» (كسانى را كه خدا بر آنان لعن و غضب كرده و آنان را به بوزينه و خوك مسخ نمود) و اينان همان يهود بودند زيرا اين مسخ شدگان همانها هستند كه آيات كريمه خطاب به بنى اسرائيل ميگويد: «وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ» (شما دانستيد كسانى را كه نسبت به قانون و حكم روز شنبه تجاوز كردند و ما گفتيم بوزينگانى مطرود باشيد).
وَ لَا الضَّالِّينَ - و نه گمراهان. مقصود از گمراهان نصارى و مسيحيان است بدليل آيه كريمه «وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثِيراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِيلِ» «2» (هوسهاى گروهى را كه خود گمراه شدند و بسيارى را نيز گمراه كردند و از راه راست دور افتادند پيروى مكنيد)
صفت آشكار هر دسته
حسن بصرى ميگويد: وقتى قرآن يهود را «مغضوب عليهم» و نصارى را «ضالين» ميداند معنايش آن نيست كه يهود گمراه نيستند و يا نصارى مورد خشم قرار نگرفتهاند بلكه هر دو دسته هم مورد خشماند و هم گمراه اما از هر دسته صفت بارز و آشكارشان بيان شده است. تا چون علامتهايى آنان را از هم ممتاز كند.
مصداق هر دو صفت همه كفارند
بعضى ميگويند منظور از دارندگان اين صفتها همه كفّارند نه از هر صفت يك دسته بخصوص مراد باشد پس گفتن هر صفت بخاطر امتياز يافتن صاحب آن نيست بلكه براى دانستن و شناختن حال كفّار است.
مقصود از هر صفت جنس آن است نه يك دسته
عبد القاهر جرجانى در بيان اين آيات نظر ديگرى دارد، او ميگويد: مقصود از
(1) آيه 6 از سوره مائده