کتابخانه تفاسیر
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن
جلد اول
علم تفسير قرآن
سوره فاتحة الكتاب
[سوره الفاتحة(1): آيات 1 تا 7]
تفسير
سوره بقره
جلد دوم
ادامه سوره بقره
[سوره البقرة(2): آيه 124]
جلد سوم
ادامه سوره بقره
جلد چهارم
ادامه سوره آل عمران
جلد پنجم
سوره نساء
جلد ششم
ادامه سوره نساء
جلد هفتم
جلد هشتم
سوره انعام
جلد نهم
جلد دهم
ادامه سوره اعراف
جلد يازدهم
سوره توبه
جلد دوازدهم
جلد سيزدهم
جلد چهاردهم
جلد پانزدهم
جلد شانزدهم
جلد هفدهم
جلد هيجدهم
جلد نوزدهم
جلد بيستم
سوره احزاب
سوره ملائكه يا فاطر
جلد بيست و يكم
جلد بيست و دوم
سوره حم سجده - 41
جلد بيست و سوم
سوره مباركه محمد(ص)
سوره مباركه فتح
سوره مباركه حجرات
جلد بيست و چهارم
سوره الرحمن
سوره واقعه
سوره حديد مدنى است
جلد بيست و پنجم
جلد بيست و ششم
جلد بيست و هفتم
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج8، ص: 262
(1) قريهها كه در آيه پيش به آنها اشاره شد، بزودى نزد خدا دچار خوارى و بدبختى ميشوند. اگر چه در دنيا زورمند و مقتدر و بزرگتر و برتر بودهاند. اين معنى از زجاج است. ممكن است منظور اين باشد كه بزودى آن خوارى و بدبختى كه پيش خدا براى آنها مهيا شده است به آنها مىرسد. يا اينكه بزودى بمرحلهاى مىرسند كه پيش خداوند خوار شوند.
وَ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما كانُوا يَمْكُرُونَ : و بپاداش نيرنگهاى دنيوى دچار عذابى سخت خواهند شد.
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج8، ص: 263
(1)
بيان آيه 125
قرائت
ضيقا: ابن كثر اين كلمه را در اينجا و در سوره فرقان به سكون ياء قرائت كرده است و ديگران به تشديد و كسر ياء «ضيق» به تشديد و كسر ياء مانند «ميت» به سكون ياء و «ميت» به كسر و تشديد ياء است كه بحث آن گذشت.
حرجا: اهل مدينه و ابو بكر و سهل به كسر راء و ديگران بفتح راء خواندهاند.
قرائت اول وصف و قرائت دوم مصدر است كه جانشين وصف شده است.
يصعد: ابن كثير اين كلمه را به سكون صاد خوانده است. ابو بكر «يصاعد» به تشديد صاد خوانده است. ديگران «يصعد» بفتح و تشديد صاد و عين خواندهاند.
قرائت اخير از باب تفعل است كه ادغام شده معناى آن اين است كه آدم گمراه، اسلام بر او سنگين است و اين سنگينى را تدريجاً تحمل مىكند. قرائت دوم نيز از باب تفاعل و بهمين معنى است. اصل اين كلمه به معناى مشقت و دشوارى است. اما قرائت اول از «صعود» به معناى بالا رفتن است.
لغت
حرج: تنگناى سخت، حرمت. مثل «حرجت على المرأة الصلاة» يعنى:
نماز بر زن حرام شد. درباره معانى هدايت و هدى و ضلالت و اضلال و آنچه كه جايز است بخدا نسبت داده شود، در سوره بقره، ذيل آيه: «وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ» (26) گفتگو كردهايم.
مقصود
قبلا درباره مؤمنان و كافران گفتگو كرد. اكنون درباره كيفيت رفتار خود با هر دو دسته، گفتگو كرده، مىفرمايد:
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج8، ص: 264
(1) فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ : درباره تفسير اين آيه چند وجه است: 1- مقصود اين است كه هر كه را خدا بخواهد به سوى ثواب و راه بهشت هدايت كند، تصميم او را نسبت به اسلام قوى مىسازند و براى او انگيزههايى ايجاد ميكند كه به اسلام تمسك جويد و وسوسههاى شيطانى و خاطرههاى فاسد را از دلش مىزدايد. اينها را از راه لطف و منت و بپاس اينكه هدايت خدا را پذيرفته است، انجام مىدهد. چنان كه مىفرمايد: «وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» (محمد 17:
آنان كه هدايت يافتند، خدا بر هدايتشان مىافزايد) و «يَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدىً» (مريم 76: خداوند بر هدايت هدايت يافتگان مىافزايد) وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً : و هر كه را خدا بخواهد از ثواب و كرامت خود گمراه كند، بكيفر بىايمانيش سينهاش را تنگ و سخت مىسازد، بىآنكه مانع ايمانش شود و قدرت را از او سلب كند. بدينترتيب گشايش سينه، پاداشى است كه خداوند به افراد مىدهد. چنان كه به پيامبر گرامى ميفرمايد «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» (انشراح 1: آيا سينهات را گشايش نداديم) و بدنبال آن به او ميفرمايد، بار را از دوش تو برداشتيم و نام ترا بلند كرديم. اينها همه پاداشى است كه خداوند در ازاء تحمل بار رسالت، به پيامبر عطا كرده است. اينكه ما هدايت و راهنمايى را بسوى ثواب، معنى كرديم، بدليل اين آيه است: «وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ» (محمد 5: آنان كه در راه خدا كشته شدند، خدا اعمالشان را گم نميكند. بزودى آنها را به ثواب هدايت و كارشان را اصلاح ميكند) و بديهى است كه هدايت بعد از كشته شدن چيزى جز ثواب نيست، زيرا پس از مرگ تكليفى وجود ندارد. در روايت صحيح وارد شده است كه وقتى اين آيه نازل شد، از پيامبر گرامى پرسيدند: منظور از گشايش سينه چيست؟ فرمود: نورى است كه خدا در دل مؤمن مىافكند و سينهاش را بوسيله آن گشايش و روشنى مىبخشد. پرسيدند:
آيا اين نور نشانهاى دارد، كه شناخته شود؟ فرمود: آرى، توجه به خانه جاودانى و كنارهگيرى از خانه فانى و فريبا و آمادگى براى مرگ پيش از فرا رسيدن آن.
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج8، ص: 265
(1) 2- مقصود اينست كه هر كه را خدا بخواهد بر هدايت استوار بدارد، سينهاش را بپاس ايمان و پذيرش هدايت، مىگشايد. گاهى مقصود از هدايت، پايدار ماندن و و استوارى در آن راه است. چنان كه درباره «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» گفتهايم (فاتحه 5، ما را در راه راست و استوار و پايدار بدار) و هر كه را بر اثر كفر و ترك ايمان، بخواهد بخود واگذارد و ميان او و آنچه ميخواهد، خالى گذارد، سينهاش را تنگ و سخت ميكند و الطاف خود را از او دريغ مىدارد تا سينهاش گشايش نيابد، زيرا بر اثر پايدارى در راه كفر، شايسته قبول الطاف حق نيست.
پرسش ما مىبينيم كه كافر بر كفر خود تنگدل و تنگ سينه نيست. بلكه بر كفر خود خوشدل است. آيا ممكن است در خبر خداوند، خلاف باشد؟
پاسخ خداوند مىفرمايد كه سينهاش را تنگ مىكند و نمىفرمايد كه در همه حال چنين است. پيداست كه اشخاص كافر گاهى بر اثر شبههها و پيدايش شك، چنان تنگدل و ناراحت مىشوند كه حدى ندارد. در اين حالات است كه خداوند، قلب مؤمن را نورانى مىكند و به او دلايلى القاء مىكند كه شك و شبهه از كانون دلش زايل شود و آسوده گردد.
ظاهر آيه، بيشتر از اين اقتضاء نمىكند.
3- مقصود اين است كه هر كه را خدا بخواهد از هدايت بيشترى كه به مؤمن وعده كرده، برخوردار و بهرهمند سازد، سينهاش را براى آن مىگشايد، زيرا فايده آن اين است كه بر بصيرت مؤمن افزوده ميشود. اما كسانى را كه خدا ميخواهد از آن هدايت افزونتر محروم سازد و چنان كه خود بكفر گراييدهاند، آنها را از معرض آن هدايت دور گرداند، سينهشان را تنگ و سخت مىكند كه جايى براى پذيرش آن هدايت باقى نماند بديهى است كه هر گاه گشودن سينه مؤمن مقتضى برخوردارى از هدايت بيشتر باشد، بستن و تنگ كردن سينه كافر، مقتضى محروميت از آن است. نتيجه اين بيان اين است كه مردم براى پذيرش ايمان و اعراض از كفر، ترغيب مىشوند. اين بيان
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج8، ص: 266
(1) با وجه دوم چندان تفاوتى ندارد. از ابن عباس روايت است كه: خداوند دل كافر را تنگ ناميده، زيرا خير به آن نمىرسد. در روايت ديگر است كه: حكمت به قلب او نمىرسد.
ممكن نيست كه مقصود از اضلال، در آيه شريفه، دعوت به گمراهى و گمراه كردن و امر بگمراهى يا اجبار بر گمراهى باشد، زيرا همه مسلمين اتفاق دارند بر اينكه خداوند دعوت بگمراهى نميكند. تا چه رسد به اينكه اجبار كند. خداوند فرعون و سامرى را نكوهش مىكند كه مردم را گمراه ميكردند (سوره طه آيات 79 و 85) ترديدى نيست كه آنها گمراه كردنشان از راه دعوت و اجبار بوده است. آيا ممكن است كارى كه باعث نكوهش ديگران ميشود، باعث ستايش خداوند گردد.
كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ : در اينباره نيز چند وجه است: 1- يعنى: كسى كه سينهاش از پذيرش اسلام تنگ و سخت شده است، هر گاه به اسلام دعوتش مىكنند، مثل اين است كه او را وادار مىكنند كه به آسمان برود. يا اينكه گويى دلش بر اثر دورى از اسلام و حكمت، در آسمان صعود مىكند. اين وجه از زجاج است.
2- مقصود از سماء، آنچه كه بر زمين سايه مىافكند نيست. بلكه مقصود چيزى شبيه بگردنه مخوفى است كه بالا رفتن از آن دشوار است. مىفرمايد: چنان سينهاش براى پذيرش اسلام، تنگ و سخت است كه گويى او را براى بالا رفتن از چنان قلهاى بمشقت مىافكنند. اين معنى از ابو على فارسى است و قريب به آن مطلبى است كه از سعيد بن جبير نقل شده است. وى گويد: يعنى راهى جز به بالا نمىيابد.
3- يعنى: بر اثر اينكه جدا شدن از مذهبى كه دارد، برايش دشوار است، مثل اين است كه دلش را كندهاند و به آسمان مىبرند.
كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ : ابن زيد و گروهى از فرهنگ نويسان «رجس» را به معناى عذاب دانستهاند. مجاهد گويد: يعنى چيزى كه در آن خير نيست. مىفرمايد: خداوند اينطور عذاب و بدبختى را دامنگير مردم بىايمان مىكند.
از اين جمله برمىآيد: كه منظور از هدايت و اضلال، اجبار بر هدايت و گمراهى
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج8، ص: 267
(1) نيست، زيرا خداوند بيان مىكند كه اضلالى كه در آيه ذكر شده، بوجه كيفر بر كفر است و اگر مقصود، اجبار بر كفر بود، مىفرمود: بدينترتيب، آنان كه خدا بر دلشان پليدى نهاده است، ايمان نمىآورند. نه اينكه پليدى را بر دل كسانى مىنهد كه ايمان ندارند (دقت كنيد) منظور از تشبيهى كه از «كذلك» استفاده ميشود اين است كه: همانطورى كه خداوند آنها را تنگدل مىكند، پليدى و عذاب نيز بر آنها مىافكند. اينها همه از راه استحقاق است.
عياشى به اسناد خود از ابى بصير از خيثمه نقل كرده است كه امام باقر ع فرمود:
دل هر گاه به حق نرسد، از جايگاه خود حركت كرده، بگلو مىرسد. اما همين كه بحق رسيد، قرار مىگيرد. سپس همين آيه را قرائت كرد. «1»
(1)- از اين روايت اضطراب و نگرانى و بيقرارى افراد بىايمان و آرامش و قرار و سكون افراد با ايمان استفاده ميشود. چنان كه آيه شريفه نيز همين مطلب را مىرساند.
ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج8، ص: 268
(1)
[سوره الأنعام (6): آيات 126 تا 127]
«1»
ترجمه
اين است راه راست پروردگارت. ما آيات را براى مردمى كه متذكر شوند، تفصيل دادهايم. براى آنهاست نزد پروردگارشان خانه سلامت. خداوند به پاداش كردارشان، ولىّ و سرپرست آنهاست.