کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

تفسير جامع

جلد اول

ديباچه

مقدمه اول در فرق ميان تفسير و تأويل و ترجمه مقدمه دوم در بيان حرام بودن تفسير برأى و اظهار نظر نمودن در قرآن و كتاب خدا: مقدمه سوم در بيان آنكه علم و دانش قرآن منحصرا نزد ائمه معصومين ميباشد و بس و ديگران را خداوند از اين دانش بهره‏اى نداده است مقدمه ششم در بيان فضيلت قرآن و ثواب تلاوت آن مقدمه دهم در بيان آنكه هر حديث و روايتى كه مخالف با قرآن است از ائمه نميباشد و آنها بر خلاف قرآن حديثى نفرموده‏اند

مقدمه دوازدهم در بيان كتابهائيكه ما از آنها روايت ميكنيم و اين تفسير جامع را از آن گرفته‏ايم

چرا تفسير قمى را مستقلات بيان نموديم على بن ابراهيم در مقدمه تفسيرش ميفرمايد: بخش نمودن آيات قرآن ناسخ و منسوخ آيات محكمات آيات متشابهات آياتيكه لفظ آنها عام و معنايشان خاص است آيات تقديم و تأخير آيات منقطع و معطوف «آياتى كه كلمات آنها بجاى كلمه ديگرى بكار رفته» «آياتى كه بر خلاف نزول است» «آياتى كه تحريف شده است» «آياتيكه لفظ آنها مفرد ولى معنى جمع هستند» «آياتيكه بلفظ ماضى و بمعنى مستقبل است» «آيات غير متصل آياتى هستند كه قسمتى از آن آيه در يكسوره»«و قسمت ديگر در سوره بعد واقع شده» (آياتى كه نصف آن نسخ شده و نصفش بقوت خود باقى است) (آياتيكه تأويلشان با تنزيل است) (آياتى كه تأويل آنها با تنزيل نيست) (آياتيكه تأويل آنها پيش از تنزيل است) (آياتيكه تأويل آنها بعد از تنزيل است) (آياتى كه لفظ آنها يكى است لكن معنايشان اختلاف دارد) (آياتى كه رخصت بعد از عزيمت است) «رخصتى كه ظاهر آن خلاف باطنش ميباشد» «آياتى كه لفظ آنها خبر است و معنايشان حكايت» «آياتيكه خطاب به پيغمبر است و لكن مراد امت است» «خطابى كه براى قومى است و معنايش براى قوم ديگر» «آياتى كه رد بر زنادقه است» «رد بر مشركين و معتقدين بدو خدا» «رد بر بت پرستان» «رد بر دهريها و منكرين حشر و قيامت» «رد منكرين ثواب و عذاب» «رد بر منكرين معراج» «رد گفتار معتقدين به جسم بودن خدا» «رد منكرين خلقت بهشت و دوزخ» «رد بر جبرى مسلكان» «رد گفتار معتزله» «رد انكار كنندگان رجعت» «رد گفتار تشبيه كننده‏گان» (دلالت بر ترغيب) (دلالت بر ترس و عذاب) قصص قرآن

(سوره بقره)

[سوره البقرة(2): آيات 110 تا 114] [سوره البقرة(2): آيات 115 تا 120] [سوره البقرة(2): آيات 268 تا 274] [سوره البقرة(2): آيات 280 تا 286]

سوره آل عمران

[سوره آل‏عمران(3): آيات 21 تا 29] [سوره آل‏عمران(3): آيات 84 تا 95] [سوره آل‏عمران(3): آيات 136 تا 148] [سوره آل‏عمران(3): آيات 149 تا 161] [سوره آل‏عمران(3): آيات 162 تا 173] [سوره آل‏عمران(3): آيات 174 تا 185]

جلد دوم

مقدمه

سوره نساء

[سوره النساء(4): آيات 25 تا 31] [سوره النساء(4): آيات 36 تا 42] [سوره النساء(4): آيات 43 تا 50] [سوره النساء(4): آيات 71 تا 77] [سوره النساء(4): آيات 91 تا 97] [سوره النساء(4): آيات 103 تا 113] [سوره النساء(4): آيات 126 تا 134] [سوره النساء(4): آيات 135 تا 145] [سوره النساء(4): آيات 146 تا 154] [سوره النساء(4): آيات 155 تا 162] [سوره النساء(4): آيات 163 تا 173] [سوره النساء(4): آيات 174 تا 176]

سوره مائده

[سوره المائدة(5): آيات 13 تا 19] [سوره المائدة(5): آيات 46 تا 53] [سوره المائدة(5): آيات 60 تا 65] [سوره المائدة(5): آيات 72 تا 81] [سوره المائدة(5): آيات 87 تا 93] [سوره المائدة(5): آيات 101 تا 108] [سوره المائدة(5): آيات 109 تا 115] [سوره المائدة(5): آيات 116 تا 120]

سوره اعراف

[سوره الأعراف(7): آيات 1 تا 9] [سوره الأعراف(7): آيات 10 تا 18] [سوره الأعراف(7): آيات 19 تا 27] [سوره الأعراف(7): آيات 28 تا 32] [سوره الأعراف(7): آيات 33 تا 40] [سوره الأعراف(7): آيات 41 تا 50] [سوره الأعراف(7): آيات 51 تا 56] [سوره الأعراف(7): آيات 94 تا 101] [سوره الأعراف(7): آيات 153 تا 160] [سوره الأعراف(7): آيات 181 تا 190] [سوره الأعراف(7): آيات 191 تا 200] [سوره الأعراف(7): آيات 201 تا 206]

جلد سوم

ديباچه

جلد چهارم

مقدمه

جلد پنجم

مقدمه

جلد ششم

مقدمه

جلد هفتم

مقدمه

تفسير جامع


صفحه قبل

تفسير جامع، ج‏1، ص: 84

بعد از بيان اذكار و دعاى توجه پيش از تكبيرة الاحرام سپس بگو

اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم‏

و بعد قرائت كن سوره حمد را، و نماز اقبال نمودن بسوى پروردگار است پس از چشم پوشيدن از غير خدا و براى مؤمن حالتى نزديكتر از حالت ذكر و نماز بخدا نيست.

و حضرت رضا عليه السّلام فرمود در تورات است كه موسى از خداوند سؤال نمود پروردگارا آيا نزديكى تا آهسته و به نجوا بخوانمت يا دورى تا بصداى بلند طلب نمايمت؟

خطاب رسيد ايموسى من همنشين كسى هستم كه مشغول بذكرم باشد.

و روايات در فوايد استعاذه زياد است اين مقدار كفايت باشد اينك بتوفيق خداوندى شروع بقرآن و تفسير آن مينمائيم.

(سوره حمد)

براى اين سوره ده نام گفته‏اند:

فاتحة الكتاب- ام الكتاب- ام القرآن- سبع المثانى- وافيه- شافيه- اساس- صلاة- الحمد و هر يك از اسامى مذكور را از ائمه روايت نموده‏اند.

اما فاتحة الكتاب ميگويند براى آنكه ابتداى قرآنست چون قرآن را باز كنند اول آنسوره را قرائت كنند و اما ام الكتاب و ام القرآن گويند براى آنكه اصل كتاب است و اصل قرآن چنانكه شهر مكه را ام القرى خوانند چون اصل زمين است و مادر را ام گويند چون اصل فرزندان باشد و جهت ديگر هم گفته‏اند كه ذكر كليه آنها بطول انجامد و عمده‏ترين وجهى كه آنرا ام خوانند آنست كه سوره حمد جامع علوم و فضايل است چنانكه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود خداى تعالى يكصد و چهار كتاب از آسمان نازل فرموده و چهار كتاب از آنها را برگزيد و علوم يكصد كتاب ديگر را در آن چهار كتاب قرار داد و آنها زبور و تورات و انجيل و قرآن ميباشند و بعد از آن بار ديگر از ميان چهار كتاب يكى را اختيار فرمود و آن قرآنست و تمام علوم و بركات و ثواب تورات و انجيل و زبور را در قرآن قرار داد آنگاه تمام علوم قرآن را در سوره‏هاى مفصل و كليه علوم سوره‏هاى مفصل را در سوره حمد قرار داد و هر كس‏

تفسير جامع، ج‏1، ص: 85

سوره حمد را بخواند مانند آنست كه يكصد و چهار كتاب آسمانى را قرائت نموده باشد و سبع المثانى بآن گويند براى آنكه اين سوره داراى هفت آيه است و مثانى خوانند براى آنكه يا الفاظ آن مانند رحمن و رحيم و اياك و صراط و عليهم مكرر شده است يا بجهت آنكه در هر نماز دو بار خوانند و يا براى آنكه دو مرتبه يكى در مكه و مرتبه ديگر در مدينه نازل شده، وافيه گويند چون در مذهب هيچ فرقه از مسلمانان جائز نيست كه آنرا ناقص خوانند در نماز و حال آنكه سوره‏هاى ديگر جايز است اما كافيه‏اش خوانند براى آنكه هر وقت امام جماعت در نماز بخواند از خواندن مأمومين كفايت كند و نيز سوره حمد كافى باشد از هر سوره‏اى، و سوره‏هاى ديگر كفايت آنرا نمينمايد اساس ميخوانند چون سوره حمد بمنزله پايه قرآن است و شافيه مينامند چون كه شفاى هر دردى است و در خواص سوره بيان ميشود.

صلاتش ميگويند چون بدون قرائت حمد هيچ نمازى تمام نباشد چنانكه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود نمازى نيست بدون قرائت سوره حمد.

خواص حمد

عياشى بسند خود از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در تفسيرش روايت نموده كه فرمود سوره ام الكتاب افضل سوره‏هاى قرآن و بجز مرگ شفاى هر دردى است.

و در كافى بسند خود روايت نموده از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود هر كس را سوره حمد شفايش ندهد چيز ديگر او را شفا نميدهد.

و نيز بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود اگر بمرده‏اى هفتاد مرتبه سوره حمد را قرائت كنند و روح آن بازگردد تعجبى ندارد، و فرمود اين سوره از گنج‏هاى عرش پروردگار است (اين فرمايش عظمت اين سوره را ميرساند كه هرگاه با توجه كامل بدرگاه حق بر مرده خوانده شود بخواست خداوند زنده گردد پس چطور ميشود كه از روى خلوص خوانده شود و سختترين دردها را شفا ندهد).

و رازى از ابو سعيد حذرى روايت كرده گفت پيغمبر اكرم فرمود حمد شفاى هر همى است.

و نيز از ابو سليمان روايت نموده گفت با رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در جنگى بوديم‏

تفسير جامع، ج‏1، ص: 86

مردى بمرض صرع غش كرد يكى از اصحاب سوره حمد بگوش او خواند برخاست و تندرست شد ما چگونگى را حضور پيغمبر عرض كرديم فرمود اين سوره شفا دهنده هر دردى است.

و در كافى از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام روايت گرده فرمود هر كس را مرضى عارض شد در گريبان پيراهن او هفت بار سوره حمد را قرائت كنيد اگر درد ساكت نشد هفتاد مرتبه بخوانيد ساكت شود.

و نيز از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه مردى از دوستانش بر آن حضرت وارد شد ديد رنگ چهره‏اش زرد شده فرمود اين چه حالتست كه دارى عرض كرد فدايت شوم مدت يك ماه است كه به تب مبتلا شده و هر چه معالجه نمودم اثرى نبخشيد فرمود گريبان پيراهنت را باز كن و سرت را داخل پيراهن نموده اذان و اقامه بگو و هفت مرتبه سوره حمد بخوان آنمرد چنان كرد و شفا يافت.

خواص اين سوره بيشمار است و اين سوره در مكه نازل شده باتفاق همه هفت آيه مى‏باشد.

نزول قرآن و چگونگى آغاز آن‏

بدانكه خداوند قرآن را شروع فرمود بآن چيزى كه از قلم در لوح جارى شده است و نيز بِسْمِ اللَّهِ‏ اول چيزى است كه نازل فرمود بر حضرت آدم و در كافى بسند خود روايت كرده از حضرت باقر عليه السّلام فرمود هر كتابى را كه خداوند از آسمان نازل فرموده ابتداى آن‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ بود.

و ابو الفتوح رازى در تفسير خود از ابو ميسره عمرو بن شرجيل روايت نموده كه گفت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روزها تنها بكوه حرى رفته و مى‏نشست و در نعمت‏هاى خداوند تفكر مينمود روزى نشسته بود كه سايه‏اى بر آنحضرت افتاد نگاه كرد تا به بيند سايه از كجاست شخصى را مشاهده كرد كه پرها را باز نموده بطوريكه روى آسمانرا پوشيده صدا كرد السلام عليك يا محمد قرائت كن پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود من پيش از اين وقت هم چند دفعه اين صدا را شنيده بودم ولى صاحب صدا را نمى‏ديدم و به خديجه گفتم او نزد عموى خود ورقة بن نوفل رفت و اين حال را باو گفت، نوفل مردى عاقل و متدين‏

تفسير جامع، ج‏1، ص: 87

بود و كتب آسمانى را خوانده بود گفت اى خديجه محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بگو نترس و اگر باز اين آواز را شنيد مقاومت نمايد خديجه سخن نوفل را بمن رسانيد در آن روز كه جبرئيل امين را بچشم خود مشاهده نمودم و گفت بخوان گفتم چه بخوانم منكه خواندن نميدانم و نميتوانم بخوانم گفت بخوان‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ تا آخر سوره رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيد و ياد گرفت برخاسته و از كوه حرى بخانه تشريف آورده تبى بر آن حضرت عارض شد بخديجه فرمود

«زملونى دثرونى»

مرا بپوشان خديجه جامه‏اى بر آنحضرت افكنده و او را بخوابانيد و دست بر پشت آنحضرت گذاشت ديد مانند بچه كبوتر ميلرزد و ساعتى خوابيد و از خواب بيدار شد گفت اى خديجه جبرئيل باز آمد بمن گفت بخوان، خديجه گفت جبرئيل چه گفت؟

فرمود گفت بگو بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ خديجه به تعجيل خود را حضور عمويش ورقة بن نوفل رسانيد و باو خبر داد گفت اى خديجه شوهر تو پيغمبر آخر زمان است كه وصفش را در توراة و انجيل خوانده‏ام آنگاه اشعارى در مدح آنحضرت سروده و حضورش شرفياب شده و عرض كرد بشارت باد ترا همان شخصى هستى كه حضرت عيسى آمدند را بشارت داده بخلايق عالم و شما مانند عيسى پيغمبرى و خداوند شما را امر بجهاد فرمايد اگر من زنده بمانم در ركابت جهاد نمايم پيغمبر فرمود نوفل را مى‏بينم كه در بهشت جامه‏هاى حرير بر تن دارد (تمام شد روايت رازى اين روايت شاهد است كه سوره حمد در مكه نازل شده).

[سوره الفاتحة (1): آيات 1 تا 7]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (1)

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (3) مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (4) إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (5)

اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ (6) صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضَّالِّينَ (7)

معانى‏ بِسْمِ اللَّهِ‏

بدان كه‏ بِسْمِ اللَّهِ‏ آيه است از قرآن چنانكه بيان خواهيم نمود و باى آن تعلق دارد بفعل مقدرى زيرا حرف «ب» متعلق لازم دارد و آن فعل مقدر محذوف يا خبر باشد از خداوند جل عظمته و يا امر است از جانب خدا بما و اگر خبر باشد اينطور ميباشد «ابتدا ميكنيم اين قرآن مجيد را بنام خداوند» و اگر امر باشد چنين باشد «ابتدا كنيد ايمردم كارهاى خود را بنام من» پيغمبر اكرم (ص) فرمود هر كارى كه بنام خدا شروع نشود آن كار بپايان نرسد.

و خداوند در چند موضع مخصوص ما را امر فرموده كه شروع به هر كارى را باين نام كنيم در سوره علق فرموده‏ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ‏ اى پيغمبر قرآن را بنام پروردگارت‏

تفسير جامع، ج‏1، ص: 88

بر خلق قرائت كن و در سوره انعام فرمود فَكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ بِآياتِهِ مُؤْمِنِينَ‏ شما مؤمنان اگر بآيات خدا ايمان داريد از آنچه نام خدا بر آن ياد شده تناول كنيد.

پس انسان هر كارى ميكند بايد بنام خدا شروع نمايد و هر يك از معانى باء در اينجا درست باشد چه الصاق يا استعانت يا مع و عمل آن هميشه جر دادن بمعمول خود باشد زيرا با حرف جراست و بآن اسم مجرور ميشود.

اما علت آنكه اين با را بر خلاف باهاى ديگر دراز و كشيده مينويسند دو علت دارد يكى آنست كه عمر بن عبد العزيز بنويسندگان دستور داد كه با را طولانى و سين را پهن و ميم را مدور كنند از نظر تعظيم كلمات خدا، وجه ديگر آنست كه چون الف را از اسم انداختند با را طولانى كردند تا دليل باشد بر آنكه حرف طولانى اينجا حذف شده و اگر گفته شود چرا در اينجا الف را حذف نمودند و در اقراء باسم نيفكندند با آنكه هر دو جا در تلفظ ساقط شوند گوئيم براى زيادى استعمال اينجا ساقط نمودند.

اما اسم گرفته شده از سمو واو لام الفعل را از آخرش افكندند و حركت واو را بميم دادند و سكون ميم را بسين و چون ابتداء بساكن محال است همزه وصل در اول آن در آوردند و بمعناى رفعت و بلندى باشد.

اشتقاق‏

اما اللّه اصل اين كلمه اله است لام تفخيم در اولش در آوردند الاله شد دو همزه در يك كلمه ثقيل بود همزه فاء الفعل را انداختند دو لام كه از يك جنس بود در يك كلمه جمع گشت لام اول را در لام دوم ادغام كردند اللّه شد و اهل لغت در ماده اشتقاق آن عقايد مختلف دارند بعضى گفتند از تاللّه مشتق است كه بمعناى تعبد باشد پس اله فعال باشد بمعنى مفعول يعنى معبود كه پرستيده شده باشد مانند حساب و كتاب كه بمعناى محسوب و مكتوب است و بعضى ديگر گفتند مشتق است از اله بمعناى اعتماد و فزع پس معناى اللّه آن بود كه خلق باو گريزند و بسوى او فرياد كنند و در كارها باو تكيه و اعتماد نمايند و بعضى هم آنرا مشتق از كلمه و له بمعنى حيران ماندن دانند كه همزه آن بدل از واو است خلاصه ما در صدد ادبيات قرآن نبوديم لكن چون فهم بعضى از روايات موقوف بر اين قبيل تحقيقات بود لذا ما

تفسير جامع، ج‏1، ص: 89

تا اين حدود بيان نموديم.

خواص‏ بِسْمِ اللَّهِ‏ و ثواب آن‏

اما روايات وارده در خواص قرائت‏ بِسْمِ اللَّهِ‏ زياد است ما بجهت تيمن و تبرك چند روايات ذكر مينمائيم در تهذيب بسند خود از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده فرمود بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ باسم اعظم خدا نزديكتر است از سياهى چشم بسفيدى آن.

ابن بابويه بسند خود از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده كه فرمود هر كس بخواهد خداوند او را از زبانه‏هاى آتش جهنم نجات دهد قرائت كند بِسْمِ اللَّهِ‏ را كه نوزده حرف است و خداوند هر حرفى را در مقابل يكى از زبانه‏ها قرار داده است.

و نيز بسند خود از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه فرمود وقتى معلم‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ بياموزد خداوند در نامه عمل طفل و پدر و مادر او و معلم بيزارى از جهنم بنويسد.

و در تفسير امام فرمود حضرت صادق عليه السّلام فرموده اگر شيعيان مادر شروع به كارهاى خود گفتن‏ بِسْمِ اللَّهِ‏ را ترك نمايند خداوند آنها را بمكروهى مبتلا نمايد تا متنبه شده و شكر و ثناى او را بجا آورند.

و فرمود روزى عبد اللّه بن يحيى بر امير المؤمنين عليه السّلام داخل شد و جلوى آن حضرت كرسى گذاشته بودند به عبد اللّه امر فرمودند كه روى آن كرسى بنشيند هنوز بر كرسى قرار نگرفته بود كه بسختى بزمين افتاده استخوان سرش شكست و خون جارى شد و از شدت درد متألم گرديد حضرت آب طلبيده و او را پاكيزه نمود و دست مبارك بر سرش كشيد چنان شد كه اصلا اتفاقى روى نداده بود فرمودند ستايش ميكنم خداى را كه ابتلاآت دنيا را موجب خلاصى و نجات از گناه شيعيان ما قرار داده تا عبادات و طاعات آنها سالم مانده و مستحق ثواب شوند عبد اللّه گفت يا امير المؤمنين آيا كيفر و جزاى گناهان ما فقط در دنيا داده ميشود فرمودند بلى مگر فرمايش پيغمبر را كه ميفرمودند دنيا زندان مؤمنان و بهشت كفار است نشنيدى خداوند شيعيان ما را با ابتلا و محنت دادن آنان از لوث گناه پاك فرمايد و خداوند در سوره شورى مى‏فرمايد وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ يعنى آنچه از رنج و

تفسير جامع، ج‏1، ص: 90

مصيبت بشما ميرسد همه از نتيجه اعمال زشت خود شماست در صورتى كه خدا بسيارى از اعمال زشت شما را عفو ميكند كه در روز قيامت ثواب عبادات شما زياد باشد و دشمنان ما در همين دنيا جزاى عبادات خود را دريابند، چه عبادات آنها چون داراى خلوص نيست وزن و قيمتى ندارد و زمانى كه در قيامت وارد شوند گناهانشان را بر آنها وادارند و بعلت بغض و عداوتى كه بآل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داشته‏اند آنانرا در آتش جهنم بيفكنند.

عبد اللّه گفت يا امير المؤمنين فهميدم لكن ميخواهم گناهى كه در اين مجلس نمودم بدانم تا ديگر مرتكب آن نشوم فرمودند وقتى خواستى بنشينى از گفتن‏ بِسْمِ اللَّهِ‏ خوددارى نمودى آيا نميدانى كه پيغمبر فرموده هر كارى كه خواستى انجام دهى بنام خدا آغاز كن عرض كرد يا امير المؤمنين هرگز ترك نخواهم نمود.

تفسير بِسْمِ اللَّهِ‏

عبد اللّه عرض كرد يا امير المؤمنين تفسير بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ «1» چيست فرمود هرگاه بنده بخواهد قرائت كند يا كارى انجام دهد بگويد بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ يعنى باين اسم خدا اين عمل را انجام ميدهم پس كارى را كه با ذكر اين جمله شروع ميكنيد مبارك باشد.

صدوق بسند خود از ابن سنان روايت كرده گفت از حضرت رضا عليه السّلام سؤال نمودم اسم چيست فرمود صفتى است از براى موصوف.

و نيز بسند خود روايت نموده از محمد بن زياد و محمد بن يسار كه هر دو از بزرگان شيعه هستند گفتند از حضرت عسكرى عليه السّلام تفسير بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ را سؤال نموديم فرمود اللّه كسى است كه مردم پس از نااميد شدن از مخلوق در موقع حاجت و ابتلاى شديد باو توجه كامل مينمايند، چون گوئى‏ بِسْمِ اللَّهِ‏ يعنى يارى و استعانت‏

صفحه بعد