کتابخانه تفاسیر
تفسير جامع، ج6، ص: 231
وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا و بعضى گفتند مراد بروح در آيه مذكور قرآن است و آن را پروردگار نورى قرار داده از براى بندگانى كه بخواهد چه در قرآن معالم دين و طريق نجات است.
و صفار در بصائر الدرجات از جابر جعفى و ابى حمزه روايت كرده گفتند حضرت باقر (ع) فرمود مقصود از نور و صراط مستقيم آيه وجود مقدس امير المؤمنين است پروردگار به پيغمبرش امر فرمود كه خلايق را بسوى ولايت امير المؤمنين (ع) دعوت و رهبرى نمايد و اين ولايت راه راست و طريق مستقيم پروردگاريست كه تمام هستىهاى آسمانها و زمين در تحت حكومت و قدرت اوست و على امير المؤمنين (ع) خازن و مؤمن و حجة خداست بر تمام موجودات آسمانها و زمين و همانا بازگشت تمام كارها بسوى خدا منتهى ميشود.
در كافى از جابر روايت كرده گفت حضرت باقر (ع) ميفرمود قرآنى در دريا افتاد پس از آنكه آن را بيرون آوردند تمام آياتش محو شده بود جز آيه أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ پايان سوره شورى
تفسير جامع، ج6، ص: 232
سوره زخرف
در مكه نازل شده هشتاد و نه آيه و هشتصد و سى كلمه و سه هزار و چهار صد حرف است.
در خواص و ثواب تلاوت آن ابن بابويه از حضرت باقر (ع) روايت كرده فرمود هر كس بر تلاوت اين سوره مداومت نمايد ايمن باشد از فشار قبر تا روز قيامت و داخل بهشت گردد.
در خواص قرآن از پيغمبر اكرم (ص) روايت كرده فرمود هر كه اين سوره را تلاوت كند روز قيامت باو گويند از هول قيامت غم مخور و محزون مباش و هر كس آن را نوشته و بآب بشويد و آن آب را بياشامد در هيچ علة و مرضى محتاج بدوا نشود و چنانچه آن آب را بمصروع بپاشند باذن خداوند شفا يابد.
خلاصه مطالب سوره زخرف عبارت است از آنكه خداوند بشر را بدون پيغمبر
تفسير جامع، ج6، ص: 233
و كتاب يله و رها نسازد و خاطر پيغمبر اكرم (ص) را از جهة تكذيب معاندين و ايمان نياوردن كفار تسلى ميدهد و دلايل توحيد و خداشناسى را بيان فرموده و تقليد كنندگان در اصول دين را توبيخ مينمايد و ثابت ميكند كه اعراض و دورى جستن از ذكر خدا باعث ذلت و خوارى است و بيان مىكند كه پيغمبر اكرم در حال حياة برخى از موارد اختلاف و فتنههائى كه بعد از آنحضرت ميان امت واقع شده و ميشود مشاهده ميفرمايد و شرح و بخشى از احوال حضرت موسى و انتقام كشيدن پروردگار از دشمنان او و فرود آمدن عيسى از آسمان در آخر زمان وارث بردن مؤمن بهشت كافر را وارث بردن كافر دوزخ مؤمن را و بيان آنكه معبودان باطل كفار نميتوانند از آنها شفاعت كنند.
[سوره الزخرف (43): آيات 1 تا 14]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قوله تعالى: حم وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ تفسير حم در سورههاى پيش بيان شده، واو در «و الكتاب» واو قسم است
تفسير جامع، ج6، ص: 234
يعنى قسم بقرآن كه بيان كننده حرام و حلال و شرايع اسلام است.
إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ما اين قرآن را بلغت عرب و بر اصطلاح و نظم و روش ايشان نازل كردهايم تا شما انديشه و فكر كار بسته و مضمون آن را بدانيد و منتفع شويد. با اين وصف اعراب و ساير مردم از آوردن آيهاى نظير قرآن عاجز ماندند چه قرآن در نهايت فصاحت و بلاغت است و تاكنون كسى نتوانسته و نتواند تا روز قيامت آيه و سورهاى مانند قرآن بياورد. و اين آيه دليل است بر حادث بودن قرآن زيرا آنچه مجعول باشد قديم نيست چه پروردگار فرمود ما آن را بر منهاج و طريقه عرب فرستاديم و ديگر آنكه طريقه عرب حادث است نه قديم و عرب بايد مقدم بر قرآن باشد بمضمون آيه و آن حادث است پس چگونه قرآنى كه مؤخر است قديم است؟
وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ همانا اين قرآن در لوح كه نزد ماست بسى بلند مرتبه و با اساس محكم است و لوح محفوظ را به « أُمِ » تعبير فرموده چه اصل هر چيزى ام آن باشد نخست پروردگار قرآن را در لوح محفوظ پديد آورد تا فرشتگان در آن نظر كنند و ياد بگيرند و بدانند كه آن معجزه باقيه و ناسخ كتب آسمانى است و بعد از آن كتابى از جانب پروردگار نازل نشود و تا روز قيامت عمل بر طبق آن و بر مكلفين و بندگان واجب است چه در آن ما يحتاج بشر تا روز حشر موجود است و توصيف فرمود قرآن را بصفت على و حكيم كه از اوصاف حى است اشاره بر آنكه قرآن بمنزله حكيمى است كه سخن نميگويد مگر بحق و پيوسته زنده و باقى است و هرگز از بين نرفته و ضايع نگردد و دور از تناقض باشد.
على بن ابراهيم از حماد روايت كرده گفت از حضرت معناى آيه فوق را سؤال نمودم فرمود مرجع ضمير « إِنَّهُ » امير المؤمنين (ع) است و حضرتش در سوره فاتحه كه موسوم است بام الكتاب در آيه اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ ذكر و بيان شده چه آن حضرت راه راست و صراط مستقيم خداست.
تفسير جامع، ج6، ص: 235
محمد بن عباس از محمد بن على بن جعفر روايت كرده گفت شخصى از حضرت رضا (ع) سؤال نمود اى فرزند رسول خدا در كدام آيه از سوره فاتحه امير المؤمنين ذكر و بيان شده فرمود در آيه اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ چه آن بزرگوار صراط مستقيم و شناسائى حضرتش معرف راه راست پروردگار است. و اينحديث را ديلمى نيز بسند خود از حضرت صادق (ع) روايت كرده.
و از اصبغ بن نباته روايت كرده گفت در حضور امير المؤمنين (ع) بعيادت صعصعة بن صوحان رفتيم چون آنحضرت را مشاهده نمود بسختى از بستر خود حركت كرد امير المؤمنين باو فرمود اين ديدار و عبادتى كه از تو نموديم سبب فخريه خود بر عشيره و طايفهات قرار مده عرض كرد خير لكن ذخيره و اجر آخرت خود قرار ميدهم آنحضرت باو فرمود نمىبينم ترا مگر سبك مؤنه و داراى اعوان و انصار بسيار. صعصعه عرض كرد سوگند بخدا نمىشناسم شما را مگر داراى عاليترين مرتبه دانش چه حضرت ناميده شدهاى در قرآن خدا به على حكيم و در نزد مؤمنين برؤف و رحيم.
و از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود زيد بن صوحان در جنگ جمل شهيد شد هنگام احتضار امير المؤمنين (ع) ببالين او تشريف برده و سرش را بدامن گرفت فرمود اى زيد خداوند ترا رحمت كند چقدر سبك مؤنه هستى زيد سرش را بلند نمود نظرى بجمال منور امير المؤمنين افكند عرض كرد خداوند جزاى خير بشما عطا فرمايد بخدا قسم نشناختم وجود مقدست را مگر آنكه معرفت و دانائى بخدا بسيار دارى و در سوره فاتحه كه ام الكتاب است صراط مستقيم خدا و على حكيم ميباشى پروردگار در قلب حضرتت بسيار بزرگ و عظيم است. در تهذيب از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه در دعاى روز غدير فرمود پروردگارا شاهد و گواه باش امام هادى و مرشد رشيد امير المؤمنين (ع) است همان شخصى كه در قرآنت او را چنين وصف نموده و فرمودهاى وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ .
پس از آن پروردگار كسانى را كه بقرآن پند و عبرت نگرفته و انكار كردهاند آنچه هست در آن از حكمت و بيان، مخاطب قرار داده و ميفرمايد:
تفسير جامع، ج6، ص: 236
أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحاً أَنْ كُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِينَ آيا ما نزول قرآن را رها نموده و از متذكر ساختن شما بآن صرف نظر كنيم چه بانكار آن بر خويش ستم ميكنيد و ما هرگز چنين نكنيم زيرا نزول قرآن براى هدايت مؤمنين و اتمام حجت بر كفار حتم و لازم است.
آنگاه تسليت ميدهد خاطر پيغمبر اكرم (ص) را بآيه:
وَ كَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِيٍّ فِي الْأَوَّلِينَ ...
چه بسيار پيغمبرانى براى هدايت پيشينيان فرستاديم و بسوى مردم هيچ پيغمبرى نيامد مگر آنكه او را سخريه و استهزاء كردند ما هم قويترين سركشان آنها را بعقوبت هلاك كرديم و شرح حال پيشينيان براى عبرت آيندگان بسيار ضرورى است يعنى داستان و طريقه عقوبت گذشتگان پند و مثلى است براى بازماندگان. اگر از اين كفار سؤال كنى آسمانها و زمين را چه كسى آفريد جواب ميدهند خداى مقتدر
تفسير جامع، ج6، ص: 237
دانا آفريده است همانخدائيكه زمين را براى شما بندگان مهد آسايش قرار داده و در آن راهها پديد آورد تا براى تحصيل امر معاش و معاد و بدست آوردن خواستهها و اميال خويش زودتر بمقصد برسيد و هم آنكه در راه دين نظر و انديشه و تفكر كرده و رهبرى و هدايت يابيد.
همانخدائى كه از آسمان آب باران را بقدر كفايت و اندازه بفرستاد و با آن صحرا و دشتهاى مرده و خشك را زنده كرد، همينطور مردگان را زنده كند. و اين آيه دليل است بر اينكه اين كارها بشخص قادر مختار تعلق دارد چه اگر باران بسيار مىباريد جهان ويران ميشد و چنانچه اندك مىبود بكار نميآمد پس بمقدار حاجت نازل ميفرمايد.