کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

تفسير خسروى

جلد اول

تقريظ: بقلم آيت الله آقاى حاج شيخ ابو الحسن شعرانى: بسم الله الرحمن الرحيم و له الحمد ديباچه مؤلف

سورة البقرة

سوره آل عمران

جلد دوم

تتمه سوره آل عمران

سورة النساء

سورة المائدة

تذكر

جلد سوم

سورة الانعام

سورة الاعراف

سورة الانفال

جلد چهارم

سورة التوبة

سوره يونس عليه السلام

سوره هود عليه السلام

سوره يوسف عليه السلام

جلد پنجم

سورة النحل

سورة الاسراء(او) سورة بنى اسرائيل

سورة الكهف

سورة مريم

فهرست جلد پنجم تفسير خسروى

جلد ششم

سورة الانبياء

سورة الحج

سورة المؤمنون

سورة النور - مدنيه

سورة القصص

جلد هفتم

سورة الاحزاب

سورة الصافات

سورة المؤمن

سورة الزخرف

فهرست جلد هفتم تفسير خسروى

جلد هشتم

فهرست جلد هشتم تفسير خسروى

تفسير خسروى


صفحه قبل

تفسير خسروى، ج‏3، ص: 153

و دلالت و معجزه‏اى (بر صدق محمّد صلّى اللّه عليه و آله و اينكه او رسول خداست) بيايد گويند:

ما هرگز ايمان نميآوريم و تصديق آنرا نميكنيم تا اينكه براى ما هم مانند آنچه بپيمبران خدا عطا شده است اعطا شود (يعنى بخود ما هم وحى شود و براى ما هم آيه نازل گردد (بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتى‏ صُحُفاً مُنَشَّرَةً) (اينها رسالت را با مظاهر دنياى دروغين مقايسه ميكنند و نميدانند كه:) خداوند داناتر است (از آنها و از تمام خلايق بكسى كه صالح از براى رسالات اوست ميداند كه) رسالت خود را در كجا قرار دهد (و چه كسيرا براى مصالح بندگان خود مبعوث گرداند كه قادر بر اداى رسالت و تحمل هر گونه مشقّت و أذيت براى تبليغ آن باشد، زيرا رسالت تفضّلى از جانب خداست كه بهر كس از بندگان مشيتش تعلّق بگيرد عطا كند و بكسى عطا نميكند مگر اينكه او اهليّت آنرا داشته و صاحب سلامت فطرت و طهارت دل و قوّت روح و مناعت نفس باشد امّا كسى كه خود آن را بطلبد و راغب بآن باشد او را دسترسى بآن نيست يعنى نه او براى رسالت شايسته است و نه رسالت براى او زيبنده است) و در عاقبت هم كسانيكه بزهكارى پيشه كردند و در حق خدا مرتكب جرم گشتند در پيشگاه خداوند دچار ذلّت و خوارى و زبونى خواهند شد و بجزاى مكرى كه در دنيا نمودند (و فسادى كه در روى زمين بپا كردند) عذاب سخت و شكنجه هولناك بآنها خواهد رسيد.

[سوره الأنعام (6): آيات 125 تا 128]

فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ (125) وَ هذا صِراطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيماً قَدْ فَصَّلْنَا الْآياتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ (126) لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ (127) وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً يا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَ قالَ أَوْلِياؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنا قالَ النَّارُ مَثْواكُمْ خالِدِينَ فِيها إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ (128)

تفسير خسروى، ج‏3، ص: 154

تفسير الفاظ-

(يَشْرَحْ صَدْرَهُ) يعنى سينه و دل او را وسعت و گشادگى ميدهد براى قبول خير و ايمان- و بقولى شرح را بمعنى فتح و بيان هم گفته‏اند و نيز گفته‏اند شرح نورى است كه خدا در قلب ميافكند «ضَيِّقاً» ضيّق بمعنى تنگناست‏ «حَرَجاً» منتهاى تنگى و تنگنائى‏ «يَصَّعَّدُ» اى يتصعّد يعنى بالا ميرود «الرِّجْسَ» يعنى پليدى و عذاب و بمعنى شيطان هم گفته‏اند «دارُ السَّلامِ» يعنى خانه سلامت كه خانه خدا و بهشت موعود است‏ «قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ» اى أضللتم خلقا كثيرا من الانس يعنى حقّا كه شما بسيارى از آدميان را گمراه كرده‏ايد «اسْتَمْتَعَ بَعْضُنا بِبَعْضٍ» يعنى آدميان از پريان و پريان از آدميان بهره و انتفاع و تمتّع برده‏اند «وَ بَلَغْنا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنا» يعنى وقتى را كه براى ما توقيت و معين كرده‏اى و آن روز رستاخيز است ما ادراك نموديم‏ «مَثْواكُمْ» اى مقامكم يعنى جايگاه شما و الثواء: الاقامة.

تفسير معانى‏

- (مراتبى كه سبق ذكر يافت مجازات مشركين و عناد و غرور آنها بود و براى تو اى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله امر آنان مهمّ بنظر نيايد و ترا غمين ننمايد زيرا همه كارها با خداست و همه امور بدست اوست چنانكه:)

125- اگر خداوند اراده كند كسيرا رهنمائى بحقّ و هدايت بسوى حقيقت‏

تفسير خسروى، ج‏3، ص: 155

و بهشت سعادت فرمايد و موفق بخير گرداند براى تلاوت و ادراك معانى قرآن باو شرح صدر ميدهد (و بقلب او گشايش و توسعه ميبخشد و بفضل و لطف و كرم و احسانش قبول اسلام و ايمان را براى او سهل و آسان ميگرداند) و در اينحال نور اسلام در دلش تابش ميكند و مستنير بنور معرفت و قرآن ميگردد (و اين احسان نسبت ببنده ايست كه داراى حسن فطرت و طهارت نفسانى و استعداد براى خير و ميل بپيروى حق باشد) و كسيكه (صاحب فطرت فاسد و نفس بدو كاسد باشد) و خداوند اراده كند او را بحال خود گذارد و قابل هدايت نباشد و موجبات گمراهى و اضلال او فراهم باشد (تقاليد باطله و استكبار و نخوت و عناد و حسد و غرور بر قلب او غلبه ميكند) و سينه او را در تنگناى شديد قرار ميدهد (و چون او را دعوت بدين كنند و از او بخواهند كه در دين نظرى كند و داخل در دين شود اجابت دعوت داعى بسيار بر او ناگوار و گران است كه) گوئى او را بآسمان و طبقات بالاى جوّ ميبرند (كه هر چه بالاتر رود فشار هوا سبكتر و نفس تنگى بيشتر و تنگنائى قلب و حرج آن افزونتر ميگردد).

بدينقسم خداوند بر كسانيكه ايمان نمى‏آورند عذاب (دنيا و آخرت) را مقرر داشته است.

بيان 1

- اين نظريّه علمى راجع بفشار هوا و عسر و حرج آن در طبقات بالاى جوّ نظريّه‏ايست كه در قرون أخيره بآن وقوف يافته‏اند و پروردگار ما در چهارده قرن قبل بوسيله قرآن از آن خبر داده است.

بيان 2

- در تأويل آيه مباركه راجع بهدايت و اضلال خدائى وجوهى ذكر كرده‏اند كه بطور اجمال اشاره ميشود:

أوّل- آنكه در بالا تفسير شد كه مقصود رهنمائى بثواب و بهشت براى كسانيكه ايمان آورده و اسلام را پذيرفته‏اند و دچار كردن بعذاب و عقاب و دوزخ و دور شدن از كرامات خداوندى براى كافران چنانكه در جاى ديگر در سوره قتال فرمايد:

«وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بالَهُمْ.» كه اضلال‏

تفسير خسروى، ج‏3، ص: 156

بمعنى ابطال و هدايت بمعنى راهنمائى بثواب است زيرا معلوم است بعد از قتل و شهادت، هدايت جز رهنمائى بثواب بهشت نخواهد بود و معلوم است كه پس از مرگ تكليفى نيست كه بعدا آنها را هدايت كنند.

و در روايت صحيحه آمده است كه چون اين آيه نازل شد از رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله سؤال گرديد كه شرح صدر چيست؟ فرمود: «هو نور يقذفه اللّه في قلب المؤمنين فينشرح له صدره و ينفسح- يعنى آن نورى است كه خدا در دل مؤمن مى‏افكند و براى او سينه‏اش را گشاده و وسيع ميگرداند.» عرض كرد نشانه آن چيست آيا علامتى هست كه بآن شناخته شود؟ فرمود: «نعم، الإنابة إلى دار الخلود و التجافي عن دار الغرور و الاستعداد للموت قبل نزول الموت- يعنى: بلى، روكردن بديار خانه جاويدان و كناره گزيدن از خانه فريبنده و مهيّا گشتن براى مردن پيش از فرا رسيدن آن.» دوّم- معنى آيه چنين تأويل شود: (فمن يرد اللّه أن يثبته على الهدى) يشرح صدره يعنى كسيرا كه خدا بخواهد او را بر هدايت ثابت و پايدار بدارد سينه او را (بجزاى ايمان و اهتداء او) منشرح و گشاده ميسازد) زيرا لفظ هدى غالبا وقتى اطلاق ميشود كه بآن استدامه مقصود است چنانكه در اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ‏ فرمودند مراد آنستكه خداوند ما را براه راست ثابت و پايدار بدارد- و معنى‏ (وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ‏ آنستكه كسيرا كه خدا (بواسطه كفرى كه او اختيار كرده و ترك ايمان نموده است) بخواهد مخذول سازد و او را بحال خود واگذارد سينه او را تنگ و گرفته ميكند و از الطاف خود ممنوعش ميدارد.

سوّم- آنكه معنى آيه چنين باشد (من يرد اللّه أن يهديه زيادة الهدى التى وعد بها المؤمن يشرح صدره لتلك الزيادة و من يرد أن يضلّه عن تلك الزيادة يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً - يعنى كسيرا كه خدا اراده كند علاوه و زياده بر هدايتى كه بمؤمن وعده شده رهنمائى فرمايد سينه او را براى اين زياده منشرح ميسازد و كسى را كه اراده كند از اين زياده (بواسطه كفرش) محروم سازد سينه او را بتنگنا مى‏اندازد

تفسير خسروى، ج‏3، ص: 157

كه حرف حق بر او گران آيد زيرا جائى براى اين زياده در قلب او نيست و آنچه را كه گفتيم چون در مؤمن اقتضا يافت در كافر ضدّ آن وجوب خواهد يافت و فايده اينكار ترغيب در ايمان و انزجار از كفر است.

و ابن عباس- رض- گفته است اينكه خداوند قلب كافر را حرج ناميده است براى اينستكه خير بقلب او راه نمييابد و حكمت بدل او وارد نميشود و مراد باضلال در آيه مباركه دعوت بضلال نيست زيرا اجماع امّت بر اينستكه خداى تعالى نه امر بگمراهى ميكند و نه دعوت بآن ميفرمايد و لذا چگونه مجبور خواهد كرد (از مجمع البيان).

126- و اين (اسلامى كه خداوند از بندگان خود براى قبول و پيروى آن شرح صدر عطا فرموده است) راه مستقيم (راست بدون پيچ و خم) پروردگار تست (كه داناى بحال آفريدگان خود و احتياجات آنهاست و يگانه درمان و تنها داروى مفيد هر دردى و تنها چاره اصلاح هر امرى براى آنان ميباشد و شما اى مسلمانان اگر خواهان نجاح و فلاح دنيا و آخرت هستيد بر شما باد كه متمسّك باسلام و سالك اين طريق شويد) حقّا كه ما آيات (رستگارى) را بتفصيل ذكر كرديم (و بتمامترين وجهى بيان نموديم) تا مردميكه از غفلت دور و متذكّراند از آن منتفع و بهره‏مند شوند و پند گيرند.

127- براى آنها (يعنى براى اين گروه سالكان طرق هدايت و جماعت منتفعان بنور قرآن و آيات آن) خانه سلامت و سلام (و منزل امن و امان) در نزد پروردگارشان ضمانت شده و مهياست (و لا محاله بآن خواهند رسيد) و او يعنى خداى سبحانه و تعالى سر پرست و ولىّ و متولّى امور آنها (يعنى رسانيدن منافع بآنها و دور كردن مضارّ از آنها و ناصر و ياور ايشان بر ضد دشمنان آنهاست) (و اين توفيق در دنيا و سعادت در آخرت و ولايت حق در باره آنها) بجزاى اعمالى است كه بجا مى‏آورند (و فرمانى است كه از مولاى حقيقى خود ميبرند).

128- و (بياد آور) روزى را كه (پروردگارت) تمام (جنّ و انس) را

تفسير خسروى، ج‏3، ص: 158

محشور گرداند (و در يكجا گردهم آورد) و بآنها بگويد:) اى جماعت شياطين جنّى تعداد و شماره شما از آدميانى كه آنها را گمراه و اغواء كرديد و آنها متابعت شما كردند بسيار شد يعنى عدّه شما از آنها فزونى يافت (تا اينكه با شما محشور شدند) و ياوران و پيروان آنها از آدميان كه با طاعت از شياطين بضلالت افتاده‏اند گويند پروردگارا ما از يكديگر بهره‏مند شده و تمتّع برده‏ايم (آدميان از شياطين بهره‏مند شده‏اند به اين كه شياطين آنها را بر انواع شهوات و لذّات سوء دلالت كرده و راه تحصيل و رسيدن بآنها را براى آدميان سهل كرده‏اند و شياطين از آدميان سوء بهره برده‏اند به اين كه فرمانبرى از آنها كرده و كوشش آنها را در پيمودن طريق ناحق و باطل بهدر نداده‏اند و جنّيان باين خشنوداند) و اينك (پروردگارا) ما بوقت و سر آمد مدّتى كه تو براى ما مقرّر داشته‏اى (يعنى روز رستاخيز) رسيده‏ايم- (خداى تعالى هم بپاسخ آنها) فرمايد: اينك آتش جايگاه شماست و در آن بر دوام خواهيد بود مگر آنكه مشيت الهى بر استخلاص شما تعلّق بگيرد زيرا كه پروردگار تو همه كارش بر وفق حكمت و درستكارى است (هر كس را مستحق عقاب است كيفر ميدهد و هر كه را مصلحت بداند ميبخشد) و بحال همه كس داناست (بمقدار استحقاق هر كس ثواب و بمقدار استحقاق هر كس كه مستحق عقاب است عقاب مى‏فرمايد).

[سوره الأنعام (6): آيات 129 تا 132]

وَ كَذلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضاً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (129) يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتِي وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا قالُوا شَهِدْنا عَلى‏ أَنْفُسِنا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ شَهِدُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كانُوا كافِرِينَ (130) ذلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى‏ بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها غافِلُونَ (131) وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ (132)

تفسير خسروى، ج‏3، ص: 159

تفسير الفاظ

«مَعْشَرَ» جماعتى را گويند كه هدف واحدى آنها را جمع كرده و بين آنها معاشرت و مخالطت حاصل آورده است و جمع آن معاشر ميباشد.

و جماعت را از آنجهت معشر ناميده‏اند كه بغايت بسيارى و كثرت رسيده باشد زيرا عشر (يعنى ده) عدد كامل زيادى است كه بعد از آن عددى نيست مگر با تركيب آن با آحاد چنانكه گوئيم (يازده- دوازده) و چون گوئيم معشر چنان است كه جايگاه دهى يعنى عشرى را نام برده‏ايم كه كثرت و بسيارى كاملى است يعنى بعبارة اخرى محل ده‏ها نفر- «يَقُصُّونَ» اى يحكون يعنى حكايت ميكنند: قصّ يقصّ قصّا اى حكى يعنى حكايت كرد ولى در اينجا مراد يتلون و يقرئون مع التوضيح و التبيين ميباشد يعنى ميخوانند با روشن ساختن آن‏ «غافِلُونَ» مصدر آن غفلة است- الغفلة و السّهو و العزوب عن المعنى نظائر- همگى نظير يكديگراند و ضد غفلت يقظه يعنى هوشيارى و بيدارى و ضد سهو ذكر يعنى ياد دارى و ضدّ عزوب حضور است‏ «دَرَجاتٌ» مراتب اعمال مردم و جزاى آن است.

تفسير معانى:

129- و همچنين (مانند آنچه از بهره‏مندى جن و انس در دنيا از يكديگر ذكر شد كه در برابرى و كردار با هم متشابه و متّحدند) پاره‏اى از ستمكاران را نيز متولّى و حاكم و مسلّط بر پاره ديگر ميسازيم تا بسبب (اعمال مشتركه ظالمانه بين آنها) و بسبب ستمهائى كه از آنها بظهور ميرسد بعضى جزاى أعمال بعض ديگر را بدهند.

تنبيه‏

صفحه بعد