کتابخانه روایات شیعه
با توجه بوضع مطبوعات و به هرعلتي بوده، افت هيئتهاى مذهبى ميتوان گفت كه باز هم امام على عليه السّلام غريب است و بيش از پيش بايد تاريخ وجود مباركش را تجزيه و تحليل كرد و مطالب آنحضرت را مورد مطالعه قرار داد تا بخواست خدا حكومت إسلاميمان به حكومت امام على عليه السّلام منتهى گردد و زمينه ظهور حضرت مهدى عليه السّلام فراهم شود كه «كلّهم نور واحد» و اين آرزو نياز به يك انقلاب اخلاقى عميق دارد.
به بيان ديگر، مسائل روز كه خريدار دارد، نويسنده هم دارد، اين مسائل عميق و اصولى است كه هم طرفدار كم دارد و هم نويسنده و طبعا وظيفه أهل اطلاع را سنگينتر مىسازد.
ميدان مطبوعات شاهد زنده است.
قم- حوزه علميه- مصطفى زمانى
پائيز سال 1361 شمسى
[حرف الألف]
هذا كتاب ديوان أشعار مولانا و سيدنا أمير البررة و قاتل الكفرة و الفجرة يعسوب الدين علي بن أبي طالب ع
-
النَّاسُ مِنْ جِهَةِ التِّمْثَالِ أَكْفَاءٌ
أَبُوهُمْ آدَمُ وَ الْأُمُّ حَوَّاءُ
وَ إِنَّمَا أُمَّهَاتُ النَّاسِ أَوْعِيَةٌ
مُسْتَوْدَعَاتٌ وَ لِلْأَحْسَابِ آبَاءٌ
فَإِنْ يَكُنْ لَهُمْ مِنْ أَصِلِهِمْ شَرَفٌ
يُفَاخِرُونَ بِهِ فَالطِّينُ وَ الْمَاءُ
وَ إِنْ أَتَيْتَ بِفَخْرٍ مِنْ ذَوِي نَسَبٍ
فَإِنَّ نِسْبَتَنَا جُودٌ وَ عَلْيَاءُ
لَا فَضْلَ إِلَّا لِأَهْلِ الْعِلْمِ إِنَّهُمْ
عَلَى الْهُدَى لِمَنْ اسْتَهْدَى أَدِلَّاءُ
وَ قِيمَةُ الْمَرْءِ مَا قَدْ كَانَ يُحْسِنُهُ
وَ الْجَاهِلُونَ لِأَهْلِ الْعِلْمِ أَعْدَاءٌ
فَقُمْ بِعِلْمٍ وَ لَا تَبْغِي لَهُ بَدَلًا
فَالنَّاسُ مَوْتَى وَ أَهْلُ الْعِلْمِ أَحْيَاءٌ
تحذير از مجالست جاهلان و تنفير از مؤانست غافلان
-
وَ لَا تَصْحَبْ أَخَا الْجَهْلِ وَ إِيَّاكَ وَ إِيَّاهُ
فَكَمْ مِنْ جَاهِلٍ أَرْدَى حَكِيماً حِينَ آخَاهُ
يُقَاسُ الْمَرْءُ بِالْمَرْءِ إِذَا مَا هُوَ مَاشَاهُ
وَ لِلشَّيْءِ مِنَ الشَّيْءِ مَقَايِيسُ وَ أَشْبَاهٌ
وَ لِلْقَلْبِ عَلَى الْقَلْبِ دَلِيلٌ حِينَ تَلْقَاهُ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* ارزش علم 1- مردم از نظر هيكل مثل يكديگرند. پدر آنان آدم و مادرشان حواست.
انسان كه بصورت همه چون يكديگرند
بايد كه به عين مهر در هم نگرند
نام پدر و مادر صورى نبرند
كين قوم ز يك مادر و از يك پدراند
2- زنان جامعه دستگاه بچهدارى هستند كه نطفه را به وديعه مىگيرند (و فرزند تحويل مىدهند). پدران هم براى اعتبار فرزندانند.
در باب نسب اگر كنى عمر تلف
بارى به پدر كه با شدت فضل و شرف
مادر چه صدف باشد فرزند چه در
هرگز نبود عزت در بهر صدف
3- اگر زن و مرد دنيا از نظر نژاد شرافتى دارند كه بآن مىبالند، اصل آنان آب و گل است. (نطفه هم از آب و خاك به عمل مىآيد.)
اى طبع كجت سرشته با كبر و منى
دانسته تمام خلق را دون و دنى
هرجا كه رسى لاف اصالت چه زنى
چون أصل تو از گل است يا آب منى
4- اگر براى افتخار خود شخصيتى را عنوان كنى، ما از نژاد سخاوت و شرافت هستيم.
اى طبع تو خو كرده به آئين خلاف
تا چند زنى از نسب عالى لاف
در نفس تو گر فضيلتي هست بگوى
باقى همه از قبيل حشو است و گزاف
5- اگر شرافتى باشد فقط مخصوص دانشمندان است زيرا اينان كه هدايت يافتهاند، راهنماى رهنمودطلبانند. (پس افتخار مخصوص دانشمند راهگشائى است كه خود راه يافته باشد.)
أرباب علوم دين كه درويشانند
يا رب چه رفيع قدر و عالىشأنند
پيوسته به حقّ دليل دلريشانند
مقصود ز هستى جهان ايشانند
6- ارزش فرد به عملى است كه خوب انجام مىدهد، نادانان نسبت به دانشمندان دشمن هستند.
دانا كه هميشه علم و حكمت ورزد
در چشم كسان به آنچه ورزد ارزد
نادان كه حسد از دل او سربرزد
پيوسته به كين أهل دانش لرزد
7- بنابراين (اگر دنبال فخر هستى) دنبال دانش باش و چيز ديگرى را عوض آن در نظر مگير، زيرا مردم در حكم مردهاند و دانشمندان زنده هستند.
هستند جماعتى به جانان زنده
و ز ديدن اين قوم شود جان زنده
چون آب حيات در ازل نوشيدند
مردم همه مردهاند و ايشان زنده
پرهيز از رفاقت با غافلان 8- از دوستى با نادان پرهيز كن، از او كنارهگيرى نما و از خود برانش، زيرا چه بسيارى از نادانان كه عاقلان را با دوستى كردن با ايشان به هلاكت انداختهاند.
از مجلس أهل جهل اي دل بگريز
و ز صحبت اين طائفه مىكن پرهيز
جاهل كه تو جان خود فدايش سازى
از جهل كند هلاك جانت انگيز
9- شخص را با همنشين او مىسنجند. براى هر چيزى نمونه و شبيه وجود دارد.
اى گشته ز روى عقل و دانش فاضل
زنهار مكن مصاحبت با جاهل
هركس كه تو را قرين جاهل بيند
گويد كه نبوده است اين كس عاقل
10- براى قلبها به هنگام رابطه راهنما مىيابى (و طرف را درك مىكنى).
دوستان بىوفا 11- دوستى و برادرى تغيير يافته، صدق و صفا كمياب گرديده و نااميدى (از دوستان) فراوان شده است.
آن مهر و وفا كه در ميان بود نماند
وان صدق و صفا كه در جهان بود نماند
شكايت روزگار غدار و حكايت دوستان بى اعتبار
-
تَغَيَّرَتِ الْمَوَدَّةُ وَ الْإِخَاءُ
وَ قَلَّ الصِّدْقُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ
وَ أَسْلَمَنِي الزَّمَانُ إِلَى صَدِيقٍ
كَثِيرِ الْغَدْرِ لَيْسَ لَهُ رِعَاءٌ
سَيُغْنِينِي الَّذِي أَغْنَاهُ عَنِّي
فَلَا فَقْرٌ يَدُومُ وَ لَا ثَرَاءٌ
وَ لَيْسَ بِدَائِمٍ أَبَداً نَعِيمٌ
كَذَاكَ الْبُؤْسُ لَيْسَ لَهُ بَقَاءٌ
وَ كُلُّ مَوَدَّةٍ لِلَّهِ يَصْفُو
وَ لَا يَصْفُو مِنَ الْفِسْقِ الْإِخَاءُ
إِذَا أَنْكَرْتُ عَهْداً مِنْ حَمِيمٍ
فَفِي نَفْسِي التَّكَرُّمُ وَ الْحَيَاءُ
وَ كُلُّ جِرَاحَةٍ فَلَهَا دَوَاءٌ
وَ سُوءُ الْخُلُقِ لَيْسَ لَهُ دَوَاءٌ
وَ رُبَّ أَخٍ وَفَيْتُ لَهُ وَفِيٍ
وَ لَكِنْ لَا يَدُومُ لَهُ الْوَفَاءُ
يُدِيمُونَ الْمَوَدَّةَ مَا رَأَوْنِي
وَ يَبْقَى الْوُدُّ مَا بَقِيَ اللِّقَاءُ
أَخِلَّاءُ إِذَا اسْتَغْنَيْتَ عَنْهُمْ
وَ أَعْدَاءٌ إِذَا نَزَلَ الْبَلَاءُ
وَ إِنْ غُيِّبْتُ عَنْ أَحَدٍ قَلَانِي
وَ عَاقَبَنِي بِمَا فِيهِ اكْتِفَاءٌ
إِذَا مَا رَأْسُ أَهْلِ الْبَيْتِ وَلَّى
بَدَا لَهُمْ مِنَ النَّاسِ الْجَفَاءُ
شكوه از زنان بى وفا كه نه صدق دارند و نه صفا
-
دَعْ ذِكْرَهُنَّ فَمَا لَهُنَّ وَفَاءٌ
رِيحُ الصَّبَا وَ عُهُودُهُنَّ سَوَاءٌ
يَكْسِرْنَ قَلْبَكَ ثُمَّ لَا يَجْبُرْنَهُ