کتابخانه روایات شیعه

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام

[مقدمه‏] [فهرست‏] شماره‏هاى: فرهنگ إسلام‏ شعر و شاعرى‏ بى‏شعورى‏ شعر و محمّد صلّى اللّه عليه و آله‏ طبع شعر اسلام و انقلاب شعرى‏ مبارزه عملى‏ تمثيل و تضمين‏ حديث نفس‏ خودستائى امام عليه السّلام‏ خودستائى جنگى‏ ميبد و ميبدى‏ صاحبنظران و ديوان‏ چند تذكر [حرف الألف‏] تحذير از مجالست جاهلان و تنفير از مؤانست غافلان‏ شكايت روزگار غدار و حكايت دوستان بى اعتبار شكوه از زنان بى وفا كه نه صدق دارند و نه صفا امر به جستن روزى به اميد فتح و فيروزى‏ منع از مبالغة در جمع مال و شكايت از دهر پريشان حال‏ حصر موت در مشقت دنيا كه محل عناست و منزل بلا امر بطلاق دنيا كه عروسى است نازيبا اشارت به ندامت اخروى در محبت اسباب دنيوى‏ امر به اجتناب از اين جهان خراب‏ اظهار يد عليا در تحمل شدائد دنيا بيان اختيارات ايام أسبوع به طرزى مقبول و مطبوع‏ دعاء و مناجات با قاضى الحاجات‏ مرثيه حضرت خاتم ص‏ بيان شجاعت خود در بدر و مدح صحابه عاليقدر [حرف الباء] نصيحت قرة العين امام حسين ع‏ نصيحت امام حسين ع و تنبيه او بر شهادت خود و أولاد كرام‏ نصيحت سيد البرية امام حسن عليه التحية نصيحت أمير المؤمنين حسن أثابه الله بمقاساة المحن‏ نهى از اضطراب در وقت فتنه و انقلاب‏ اظهار اصطبار بر سختى روزگار بيان آنكه فرح لازم ترح است و يسر تابع عسر نهى از عجز و فروتنى پيش مرد دنا اظهار صبر بر حوادث زمان براى دفع شماتت دشمنان‏ امر به سخا و كرم با جميع طوائف و امم‏ بيان آنكه كثرت مال عيوب را بپوشاند شكايت از فقر و احتياج‏ بيان آنكه دنيا به فطانت و عقل حاصل نشود ستايش دانش و خرد كه سبب نجاتست و سعادت ابد مدح علم و ادب و حمد عقل و حسب‏ امر به تحصيل آداب و منع از تفاخر به انساب‏ نفى عوارض جسمانى و اثبات فضائل نفسانى‏ تحسين سكوت و ستايش خاموشى‏ تنبيه بر ترك جواب اراذل‏ اظهار آثار حلم از كمال كياست و علم‏ امر به ستر عيوب و عفو ذنوب‏ شكايت از دوستان منافق‏ شكايت از فقدان احبا و اصدقا مناجات و دعا بدرگاه الهى‏ مناجات با حضرت قاضى الحاجات‏ منع از مداومت در مصاحبت‏ در ترتيب چيدن اظفار در تقريب نفس به موت‏ تبيين مصائب زمان و تعيين نوائب جهان‏ ارشاد ارباب صلاح به اسباب فلاح‏ بيان زوال جاه و مال و مذمت حرص بر جمع مال‏ توبيخ بر متابعت نفس و هوا شكايت از پيرى و سفيد شدن مو شكايت از حوادث روزگار تأسف بر ايام جوانى و دوستان جانى‏ اظهار ملال از مصائب ايام در وقت وفات فاطمة ع‏ اظهار ملال در وفات فاطمه زهرا ع‏ خطاب به فاطمه بعد از وفات‏ جواب از زبان آن مخدره‏ مرثيه در وقت زيارت خاتم الأنبياء تعيير وليد بن مغيره‏ خطاب به ابى لهب و تعيير او به ترك ادب‏ خطاب به وليد در وقت قتل او به غزاى بدر رجز ابى سعيد بن ابى طلحه در احد جواب او به احسن عبارات‏ خطاب به احزاب كه قيام نمودند به محاصره مدينه‏ مفاخرت شفيع محشر در غزوه خيبر رجز مرحب در غزاى خيبر جواب او به احسن عبارات‏ خطاب به ياسر و خيبريان‏ خطاب به عنتر بن صامت مرادى و عساكر خيبر خطاب به ربيع بن ابى الحقيق خيبرى‏ خطاب به جماهر خيبرى و اظهار شجاعت و دلاورى‏ رجز مرة بن مروان دارمى در خيبر جواب او به وجهى لايق و طرزى فائق‏ خطاب به معاوية بن أبي سفيان در غزاى صفين‏ تعريض به معاوية بن أبي سفيان‏ خطاب به حريث مولى معاويه در وقت كشتن او به صفين‏ جواب يكى از اعداى دين در حرب صفين‏ خطاب به حريث بن صباح حميرى در صفين‏ خطاب به معاوية و جنود او در ليلة الهرير مدح اصحاب ظفر آئين در صفين‏ ستايش عساكر نصرت مآثر مدح قبيله‏اى چند از عرب‏ خطاب به عثمان بن عفان‏ [حرف التاء] تنبيه بر زوال و فناى دنيا در فناء دنيا و تشبيه أو به خانه عنكبوت‏ بيان تغيير احوال زمان‏ ترغيب نفس به دار عقبى‏ ارشاد به قناعت و تذكار موت‏ ارشاد به قناعت و فراغت از سؤال‏ تحريص بر نفى حرص و قناعت به لقمه مقرر ارشاد به مخالفت نفس و ترك لذات و شهوات‏ ارشاد به صبر در حوادث روزگار در مذمت كثرت كلام و مدح خاموشى‏ در مدح از مكارم اخلاق‏ مرثيه حضرت خاتم النبيين ص‏ استجازه محاربه از سيد عالم ص‏ تهديد دشمنى كه متوجه حرب شده‏ نصيحت اصحاب سعادت انتساب در صفين‏ [حرف الجيم‏] بيان آنكه فرح لازم اندوه است و فرج تابع مكروه‏ در احتياج به جهل در بعض اوقات‏ خطاب به فاطمه زهرا وقت توجه به محاربه اعدا شكايت از دوستان منافق‏ بيان آئين مخالطت و مصاحبت‏ ستايش رفق و تأنى و مدارا [حرف الحاء] نهى از افشاء اسرار امر به عبادت و نهى از بيهوده گفتن‏ شرح مقاتله ليلة الهرير [حرف الخاء] تحسين فراغت به احسن وجوه بلاغت‏ [حرف الدال‏] نصيحت قرة العين امام حسين ع‏ تهيج نفس ناطقه به كسب فضائل‏ ارشاد به توقف اكتساب معالى به مشقت أيام و سهر ليالي‏ امر به مسافرت و بيان فوائد و ثمرات آن‏ بيان توقف جميع امور به امر خداوند غفور بيان آنكه امور بر وفق تقدير الهى است‏ مذمت جمعى كه به صورت انسانند تنبيه بر احتراز از ياران منافق‏ تفصيل مراسم محبت و مودت‏ بيان آنكه دوست دشمن دشمن است‏ اثبات ثبات در محبت و وفا آرزوى رفيق جانى و شفيق روحانى‏ ترغيب نفس به قناعت‏ تنبيه بر تسكين دلهاى پريشان‏ خطاب به مرديكه طمع خلود در دار دنيا دارد ارشاد به ابن الوقت بودن‏ بيان يكسان شدن خلائق بعد از موت‏ بيان فناى عالم و زوال بنى آدم‏ اظهار انديشه موت كردن‏ تأسف بر گذشتن ايام شباب‏ ذكر جمعى كه تمناى موت آن حضرت را داشته‏اند بيان احاطه موت به هر كه تولد مى‏يابد در مرثيه پدر بزرگوار و ذم قريش‏ مرثيه فاطمه زهرا در وقت حمى‏ خطاب به فاطمه زهرا براى اطعام اسيرى‏ جواب فاطمه زهرا آن حضرت را رجز وقت بناى مسجد مدينه‏ اقرار بر حقيقت دين اسلام‏ رجز بعد قتل زيد بن طلحه در احد منع شماتت هند زوجه ابى سفيان‏ بيان حوادث كه در غزوه احد رو نمود معذرت از قتل خويشان‏ بيان شكست قريش در غزاى خندق‏ خطاب به سيد بن سلمة مخزومي‏ مفاخرت به قرابت حضرت خاتم النبيين ص‏ شكايت از ياغيان وقت نزول نزديكى بصره و توجه به حرب عايشه‏ خطاب به محمد بن حنفيه در حرب جمل‏ تعريض به عبد الرحمن بن ملجم مرادى‏ توبيخ ابن ملجم و اشاره به وعده قطام‏ رجز كه در بين راه مسجد فرموده‏ [حرف الذال‏] ارشاد به تحمل اندوه و صبر بر مكروه‏ [حرف الراء] مناجات با قاضى الحاجات‏ بيان جامعيت حقيقت انسانى‏ تحسين علم و تقبيح جهل‏ اظهار صفاى طبع و جلاء ذهن‏ بيان آنكه مرد جاهل مرده است‏ مذمت بعضى مردم كه به معنى بهائمند امر به تحصيل آداب در صغر سن‏ بيان آنكه حصول مقاصد موقوف به محنت كشيدنست‏ خطاب به اشعث بن قيس در صفين‏ امر به صبر و تحمل و تفويض و توكل‏ بيان آنكه رنج و راحت قرين همند بيان آنكه صفاى دنيا به كدورت آميخته است‏ اميدوار ساختن فقيران‏ بيان تغير و تبدل روزگار غدار اظهار صبر در زمان عسر ستايش نفس مطمئنه به استغنا تنبيه بر تمكن در مقام رضا بيان آنكه گريختن از مرگ ممكن نيست‏ تمهيد عذر از قبل اهل تقصير بيان آنكه سعادت و شقاوت به تقدير الهى است‏ تسبيح و تنزيه و تقديس الهى‏ بيان اختلاف روزگار تنبيه بر فنا و زوال دنيا شكايت از اقبال و ادبار دنيا خطاب به دنيا و شكايت از او قطع رشته امل به تذكار اجل‏ منع اعتماد به مساعدت روزگار منع از نكوهش ايام ماضيه‏ در بيان اقسام مردمان‏ در بيان اصناف بشر مدح غنا و ترجيح او بر فقر بيان آنكه دولت ساتر عيوب است‏ تنبيه به آنكه فقر موجب ذلت است‏ در مذمت غنا كه اسباب عصيان است‏ در مذمت شهوات نفسانيه‏ در مدح عار و بيان انواع آن‏ تأسف بر فوت ائمه دين‏ اظهار رسيدن اندوه به كمال‏ ستايش كسى كه در مقام صبر ثابت قدم بوده‏ تبيين يمن انبساط و تحسين حسن اختلاط ترغيب به تحصيل دوست حقيقى‏ خطاب به شخصى كه از حليه خير عارى بوده‏ خطاب به يكى از ازواج كه به ملامت آن حضرت زبان گشاده‏ در ستايش قناعت‏ ارشاد به كسب حلال‏ ترغيب نفس به پرهيزگارى‏ اظهار ترحم بر طفلان يتيم‏ تخويف نفس از شيب‏ مرثيه حضرت خاتم الأنبياء ص‏ بيان آنكه تعزيت دافع مرارت فراق است‏ حكايت خوابيدن به جاى رسول الله ص‏ خطاب به اسامه بن زيد اعور جواب أسامة بن زيد خطاب به مرحب بن شاس‏ جواب مرحب بن شاس‏ خطاب به مرحب خيبرى و جواب جواب او رجز ياسر خيبرى‏ جواب رجز ياسر به توفيق خداوند قادر جواب رجز ياسر و تهديد او به تيغ قاهر رجز عنتر در غزاى خيبر جواب رجز عنتر به الهام خالق اكبر سوزانيدن جمعى كه به الوهيت او مقر بودند مدح اهل بيت سيد عالم ص‏ باز نمودن شجاعت و قوت‏ بيان اغماض از قبايح اعمال اقران‏ شكايت از اشخاصى كه نقض بيعت نمودند اظهار ملال از قتل طلحه و زبير شكوه از بودن خلافت او در ايام فتنه و بلا خطاب به عمرو بن عاص در حرب صفين‏ اظهار ملال از قتل احمر غلام عثمان به قصاص غلام خود كيسان‏ خطاب به اصحاب خود در حرب صفين‏ جستن معاويه براى مبارزه در حرب صفين‏ شكوه از حيله ابن عاص با ابو موسى اشعرى‏ [حرف الزاء] اقامه برهان بر فناى افراد انسان‏ رجز عمرو بن عبد ود در خندق‏ جواب عمرو بن عبد ود [حرف السين‏] نصيحت قرة العين امام حسن ع‏ نهى از اعتراض بر قضاى خالق‏ شكايت از باقى نماندن دوستان‏ تقريب نفس به موت كه لازم حياتست‏ عرض سلام بر اهل قبور اظهار شجاعت خود در بدر مفاخرت به آنكه ريحان او شمشير و خنجر است‏ خطاب به طلحة بن أبي طلحه در أحد تخويف أسامة بن زيد اعور در احد حكايت زندان كه در بصره ساخته‏ [حرف الصاد] ترغيب به جستن گنج عافيت‏ پيام به عمرو بن عاص در صفين‏ جواب عمرو بن عاص‏ [حرف الضاد] ترغيب و تحريص به انفاق مال‏ بيان آنكه حصول مقاصد موقوف به قضاست‏ تعيير مخالفان و مدعيان‏ پيام معاوية بن أبي سفيان به مرتضى ع‏ جواب حضرت مرتضى ع او را تهييج عمرو بن عاص معاويه را به حرب على ع‏ خطاب معاويه به عمرو بن عاص‏ [حرف الطاء] بيان توجه خويش به اوساط و اجتناب از تفريط و افراط تنبيه بر رضا و ايمان به قضا [حرف الظاء] ترجيح خواب مرد پريشان بر بيدارى‏ [حرف العين‏] منع از احسان به اراذل‏ امر به حلم و اعتدال در محبت و عداوت‏ بيان لوازم محبت و اخوت‏ هدايت به لوازم و مراسم احسان‏ شكايت از بى‏وفائى مردمان‏ تنبيه بر دفع دشمن در وقت ظفر نهى از جزع و ناله در مصائب‏ نهى از حرص در جمع مال‏ بيان انتهاى هر جمعيتى به پريشانى‏ نفى توغل در هوى و هوس‏ ترغيب به جوع و تنفير از گناهان صغيره‏ اعتراف به كثرت گناهان و معاصى‏ سپاس و ستايش الهى‏ مناجات با قاضى الحاجات‏ ترغيب به قناعت و پرهيزگارى‏ خطاب ابو طالب و نصيحت او به مرتضى‏ جواب حيدر و پذيرفتن نصيحت پدر خطاب عمرو بن معديكرب به على مرتضى‏ جواب مرتضى به افصح عبارات‏ در قتل اغشم به تيغ خون افشان‏ بيان تسلط خويش بر اعداء دين‏ اظهار اندوه از فوت دوستان‏ [حرف الغين‏] در مذمت اشتغال به دنيا [حرف الفاء] اميدوار ساختن گناه‏كاران‏ اميدوار ساختن ارباب مناهى‏ امر به فضل و عفو و احسان‏ نهى از بخل و امر به سخا و كرم‏ اظهار مقام تفويض و رضا بيان اضطرار خلايق و تفويض امر به خالق‏ ستايش موت كه روح را از بدن مى‏رهاند بيان صفات الهى كه بحرى است نامتناهى‏ كشته شدن كعب بن اشرف و بيرون كردن قبيله بنى نضير [حرف القاف‏] خبر گريختن غطريف بن جشم‏ اظهار اشتياق به ارض كوفه‏ ترغيب به توكل و تفويض امر به خداوند بيان ضديت ميانه غنى و خرد اظهار رضا به قضاى الهى‏ ترجيح و تفضيل علم بر مال‏ در بيان فنا و سرعت زوال دنيا مذمت دنيا كه مورث بلاء است‏ شكايت از فقدان ياران موافق‏ شكايت از ياران منافق‏ خطاب به عبيد بن بريده‏ حكايت غزاى بدر خطاب به موسى بن حازم عكى‏ اخبار از غيب بى شائبه ريب‏ اظهار فراست از حدس و كياست‏ تعيير معاويه براى مسجدى كه در دمشق ساخته‏ [حرف الكاف‏] بيان عجز عقول از ادراك حقيقت الهى‏ توحيد ذاتى كه اشرف مطالب اولياء است‏ اشاره به جزاى اعمال و اقوال‏ نهى از اضطراب منتهى به اضطرار مناجات وقت قتل مرة بن مروان به خيبر مدح عساكر ظفر مآثر بازداشتن نفس از حرص و هوى‏ تنبيه نفس خويش به رسيدن اجل‏ [حرف اللام‏] در مذمت دنيا و بيان فناء آن‏ در مذمت اشتغال به دنياى دنا تشبيه دنيا به چيزهاى بى‏حقيقت‏ در بيان فنا و زوال دنيا مذمت جمع مال و حرص و بخل‏ اظهار همت عليا و تجرد از دنيا بيان اشتغال مردم به كارهاى بى‏حاصل‏ بيان زوال جهان و فناى زمان‏ ارشاد نفس به صفات عاليه‏ خطاب به جابر بن عبد الله انصارى‏ بيان حال سلاطين گذشته‏ بيان اشتياق خويش به فاطمه زهرا بيان آمدن پيرى و رفتن جوانى‏ در اظهار حزم عاقلان‏ در مذمت بخل و وعد كاذب‏ ترغيب به تحصيل علم و فطانت‏ مفاخرت به علم و حكمت خويش‏ بيان معناى غنا و كرم و فقاهت‏ امر به صمت و نهى از بسيارگوئى‏ منع جمعى كه عيب مردمان جويند امر به حفظ نفس اماره و شكيبائى‏ نهى از جزع در وقت عسرت‏ در مذمت سؤال و ريختن آبرو در مذمت تكبر و دشمنى و سؤال‏ در مدح كسب و ذم سؤال‏ اظهار استغنا از خلق عالم‏ اظهار مروت و فتوت خويش‏ مذمت سؤال و مدح صبر و قناعت‏ اظهار كمال احسان با فقيران‏ ارشاد به قطع دشمنى به عجز و فروتنى‏ شكايت از مخالفت روزگار خطاب به همام بن اغفل ثقفى‏ اظهار خوف از عقاب الهى‏ بيان اهوال روز قيامت‏ خطاب به حارث اعور همدانى‏ نفى قواعد و احكام نجوم‏ اخبار از ظهور مهدى موعود ع‏ خطاب به ابى بكر اظهار شجاعت و دليرى خويش‏ اظهار دليرى و دعوى شيرى‏ امر به كتمان شجاعت و علم و مال‏ مرثيه خديجه و ابو طالب‏ اظهار اخلاص با نبى ص‏ اظهار محبت خود به رسول خدا ص‏ حكايت غزاى بدر و فتح رسول ص‏ حكايت غزاى احد در حوالى مدينه‏ رجز عثمان بن ابى طلحه در أحد جواب أو به عبارات بليغه‏ رجز ابو الحكم عمرو بن اخنس در أحد جواب او به عبارتى نيكو حكايت غزاى خندق‏ حكايت قتل حي بن أخطب‏ بيان اراجيف منافقان صاحب كينه‏ اظهار اندوه وقت نزديك شدن حرب جمل‏ شكايت از طلحه و زبير پيام به معاوية بن أبي سفيان‏ جواب دادن معاويه به جدال‏ جواب جواب به آئين صواب‏ صفت لشكر ظفر پيكر اظهار خوشنودى از عبد العزيز بن حرث‏ تمناى موت خويش وقت شهادت عمار ياسر حكايت قتل لشكر شام‏ [حرف الميم‏] مناجات با قاضى الحاجات‏ طلسم كه از جهت رفع صداع مجربست‏ بيان عجز عقول از ادراك كنه خالق‏ بيان عجز انسان و ايمان به قضاى يزدان‏ تفويض امور به قضاى الهى‏ مذمت جمعى كه به نفى حشر قائلند تنبيه به زوال زمان و فناى جهان‏ بيان امتزاج شهد دهر به زهر مذمت دنيا كه مردم فريب است‏ امر به شكر نعم ذى الجلال‏ نصيحت قرة العين امام حسين ع‏ بيان نفاست احسان نزد كريم‏ نفى احتياج به سؤال از ارباب كرم‏ نهى از گفتن اسرار با غير كرام و ابرار نهى از ستم در وقت اقتدار نهى از مزاح و هزل فتنه‏انگيز بيان مراسم اخوت و معالم فتوت‏ تأسف بر انهدام اركان مسلمانى‏ شكايت آن زن آزرده از شوهر خود جواب گفتن شوهر او را حكم نمودن امير مؤمنان ع‏ ترغيب نفس به جلادت‏ مرثيه ابى طالب و مدح او به مناقب‏ خطاب به فاطمه براى اطعام يتيمى بينوا جواب فاطمه زهرا حيدر را دم زدن از علو همت به افتخار مباهات به قرابت نبي و منافرت از اجنبى‏ مفاخرت به مناقب خود در مجلس خليفه ثانى‏ شكايت از اهل نفاق و شقاق‏ در مدح حارث بن صمه انصارى‏ مباهات بعد از مراجعت از احد رجز غطريف بن جشم‏ جواب او به عباراتى نيكو خطاب به عمرو بن عبد ود در خندق‏ رجز داود بن قابوس بكرى در خيبر جواب او به احسن كلام‏ خطاب به يهود خيبر رجز در وقت قتل صحيح خيبرى‏ خطاب به زبير در حرب جمل‏ خطاب به معاوية بن أبي سفيان‏ خطاب به معاويه و مفاخرت به مناقب عاليه‏ مذمت اراذل به نافرمانى‏ حكايت مقاتله عرب در صفين‏ حكايت حرب صفين و ذكر قبائل همدان‏ حكايت قتل يكى از مفسدين‏ مرثيه هاشم و يارانى كه در صفين شهيد شدند تحريك سلسله حرب در صفين‏ اظهار اندوه از قتل اعيان اهل شام‏ مذمت بعضى از قبائل عرب‏ [حرف النون‏] مناجات با قاضى الحاجات‏ ابتهال و زارى به درگاه بارى‏ نصيحت قرة العين امام حسين ع‏ در امر به صبر و شكيبائى‏ نهى از كراهت مكروه دنيوى‏ اشاره به رضا و تسهيل امور تنبيه به غنيمت شمردن اقبال‏ شكايت از جفاى روزگار بيان تأديب روزگار انسان را نهى از فروتنى با مردم دنا دمزدن از لوازم تقدير ارشاد به تسليم و منع از عجب‏ امر به حيا و پرهيز از دنيا بيان بى‏اعتبارى جهان‏ شكايت از ياران منافق‏ مبالغه در محافظت زنان از مردان‏ بيان بيوفائى زنان گمراه‏ اظهار حرمان در عين وصال‏ خطاب به خليفه ثانى عمر بن خطاب‏ نهى از اختيار غربت كه مؤدى است به كربت‏ شكايت از فسق و فجور فاسقان‏ نفى تأثير كواكب و نجوم‏ تحسين فال سعادت مال‏ اظهار شرافت حسب خويش‏ معما به اسم محمد ص بر وفق حساب ابجد خطاب به فاطمه براى اطعام مسكينى‏ جواب فاطمه بر وجه طاعت‏ شكايت از مشركان به ايذاى عثمان‏ تهديد كفار در غزوه بدر تخويف يكى از كفار به تيغ آتشبار تهديد يكى از اشرار به تيغ آتشبار توصيف نقش تيغ ظفر اثر خويش‏ خطاب به محمد بن حنفيه در حرب جمل‏ خطاب عمرو بن عاص در صفين به لشكر أمير المؤمنين‏ جواب او به احسن عبارات‏ تخويف معاندان دين در صفين‏ خطاب عبد الله اراسى در نهروان به لشكر مرتضى ع‏ جواب او به عبارتى نيكو [حرف الواو] بيان ابتلاى ارباب كمال‏ خطاب به فرقه باغيه و مذمت معاويه‏ [حرف الهاء] ارشاد به تحمل و شكيبائى‏ منع از انبساط با مرد دنا ارشاد به احسان ياران در وقت دولت‏ اظهار صفا به حضرت مصطفى ص‏ در بيان صفات پسنديده‏ [حرف الياء] ذكر صفات ارباب كمال‏ در مدح فقر و قناعت‏ ترغيب نفس به قناعت‏ منع از صفات ذميمه‏ منع از حرص و ريختن آبرو هدايت نفس به رضا و اطاعت قضاء تنفير نفس از دنيا و ترغيب أو به عقبا تخويف نفس به حشر و تهديد او به نشر آرزو كردن عدم از غايت الم‏ شكايت از روزگار غدار برانگيختن نفس جانب عبادت‏ استدلال از تكلم بر شرافت مردم‏ بيان آنكه حرص تابع حياتست‏ مرثيه حضرت خاتم النبيين ص‏ مفاخرت به علاقه فاطمه و حسنين‏ اظهار شجاعت در وقت قتل يكى از كفار خطاب يكى از اعداء به لشكر مرتضى ع‏ جواب او به عبارتى نيكو ارشاد به تفويض و توكل به خداوند فهرست مطالب‏

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام


صفحه قبل

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 183

حيوان انسان‏نما 614- فرزندم! بسيارى از مردم حيوان‏اند كه به صورت مرد شنوا و بينا جلوه مى‏كنند.

615- از هر ضررى كه به مال او خورد آگاه مى‏گردد و آنگاه كه دين او ضربه خورد درك نمى‏كند.

هستند جماعتى به صورت إنسان‏

و ز روى حقيقت‏اند به آخر يكسان‏

دين است بر اين گروه ابله دشوار

دنياست بر اين مردم نادان آسان‏

تحصيل علم و دانش‏ 616- فرزندانت را در كودكى براى آموختن علم و معرفت بسيج كن تا وقتى بزرگ شدند موجب چشم روشنى شما باشند.

617- زيرا علم و معرفت در آغاز نوجوانى همانند نقشى است كه روى سنگ كشيده شود.

618- علم و معرفت گنج‏هائى هستند كه رشد پيدا مى‏كنند و حوادث روزگار نمى‏تواند به آنها ضربه بزند.

اى جان تنت سرشته با صدق و صفا

در علم و ادب كوش به أيّام شباب‏

آداب جوان چه نقش باشد در سنگ‏

وين نقش نمى‏شود به صد قرن خراب‏

619- آنگاه كه پاى دانشمند لغزيد (شكست)، روى فرش ابريشم و بستر آرام مى‏افتد.

620- مردم دو دسته‏اند: دانشمند و مستمعى كه مطالب را حفظ مى‏كند، باقى‏

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 184

بى‏فائده و رسوب هستند.

اى گشته به عقل و زيركى فرزانه‏

تحصيل كمال خويش كن مردانه‏

صافى است كسى كه علم و حكمت دارد

باقى همه درداند 61 در اين ميخانه‏

رسيدن به هدف زحمت دارد 621- كسى كه كوتاه همتى كند وقتى به هدف خود مى‏رسد كه در راه هدف، خود را به خطر اندازد و بكوشد.

622- وقتى به هدف خود مى‏رسد كه در راه أنواع هدف‏ها، نشيب و فرازها را بپيمايد و عذر مردم را بپذيرد (تا از او خوشحال شوند و به او احترام بگذارند و كمك كنند).

خواهى كه شوى ز فيض حقّ دولتمند

و ز بهر تو سوزند كواكب چو سپند 62

از اوج حضيض رو مگردان كه شود

خورشيد صفت پايه‏ى قدر تو بلند

623- براى رسيدن به هدف، خود را بخطر بيفكن، سست منشين كه از هيچ آزاده‏اى بهانه سستى پذيرفته نيست.

624- اگر در مركزى به آنچه مى‏خواهى دست نيافتى، عذرت را با رفتن شبانه و يا حركت در هواى گرم كنار بزن.

اى خواسته از حضرت تو جاه و جلال‏

زنهار به جائى منشين فارغ بال‏

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 185

در سعى و طلب كوش كه روزى يابى‏

رخساره‏ء مقصود به صد حسن و جمال‏

سخن امام عليه السّلام به اشعث بن قيس در صفّين‏ 625- با زحمت حركت در شب و بيدارى آن و رنج در عصر و صبح براى بدست آوردن نياز بساز.

626- بدست آوردن هدف نه دل تو را تنگ كند و نه عاجزت گرداند، زيرا پيروزى ميان سستى و دل‏تنگ شدن از دست مى‏رود.

اى از تو خدا و خلق عالم خشنود

گاهى كه تو را هست مهمى مقصود

غمناك مباش و عاجزى پيشه مكن‏

كز فضل خدا بر آن ظفر يابى زود

627- من درك كرده‏ام. در حوادث روزگار هم تجربه وجود دارد. كه صبر و حوصله در راه هدف، عاقبتى شايسته و اثرى پسنديده دارد.

628- كم كسى يافت شده كه در راه هدفى كه تعقيب مى‏كند، كوشش نمايد و صبر و حوصله را همراه داشته باشد و پيروز نگردد.

در جستن كام گر تو را باشد صبر

ناگاه بر آن ظفر بيابى چون ببر

من تجربه كرده‏ام كه صابر همه روز

سايد سر اعتبار ناموس به ابر

صبر و تحمل‏ 629- كمى صبر داشته باش، زيرا بعد از هر سختى آسايش است و هر كارى وقت، فكر و نقشه لازم دارد.

630- خداى شاهد و پناه‏دهنده در رفتار ما نظارت دارد، فوق فكر و نقشه ما نظر و خواست خداست.

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 186

إِنِّي وَجَدْتُ وَ فِي الْأَيَّامِ تَجْرِبَةٌ

لِلصَّبْرِ عَاقِبَةً مَحْمُودَةَ الْأَثَرِ

وَ قَلَّ مَنْ جَدَّ فِي أَمْرٍ يُطَالِبُهُ‏

فَاسْتَصْحَبَ الصَّبْرَ إِلَّا فَازَ بِالظَّفَرِ

امر به صبر و تحمل و تفويض و توكل‏

-

اصْبِرْ قَلِيلًا فَبَعْدَ الْعُسْرِ تَيْسِيرٌ

وَ كُلُّ أَمْرٍ لَهُ وَقْتٌ وَ تَدْبِيرٌ

وَ لِلْمُهَيْمِنِ فِي حَالاتِنَا نَظَرٌ

وَ فَوْقَ تَدْبِيرِنَا لِلَّهِ تَقْدِيرٌ

بيان آنكه رنج و راحت قرين همند

-

إِنْ عَضَّكَ الدَّهْرُ فَانْتَظِرْ فَرَجاً

فَإِنَّهُ نَازِلٌ بِمُنْتَظِرِهِ‏

أَوْ مَسَّكَ الضُّرُّ وَ ابْتُلِيتَ بِهِ‏

فَاصْبِرْ فَإِنَّ الرَّخَاءَ فِي أَثَرِهِ‏

رُبَّ مُعَافًى شَكَا بِعِلَّتِهِ‏

وَ مُشْتَكٍ مَا يَنَامُ مِنْ سَهَرِهِ‏

وَ فَارِجٍ فِي عِشَاءِ لَيْلَتِهِ‏

دَبَّ إِلَيْهِ الْبَلَاءُ فِي سَحَرِهِ‏

كَمْ مِنْ مُعَانٍ عَلَى تَهَوُّرِهِ‏

وَ مُبْتَلًى مَا يَنَامُ مِنْ حَذَرِهِ‏

مَنْ صَحِبَ الدَّهْرَ ذَمَّ صُحْبَتَهُ‏

وَ نَالَ مِنْ صَفْوِهِ وَ مِنْ كَدَرِهِ‏

بيان آنكه صفاى دنيا به كدورت آميخته است‏

-

يَا طَالِبَ الصَّفْوِ فِي الدُّنْيَا بِلَا كَدَرٍ

طَلَبْتَ مَعْدُومَةً فَايْأَسْ مِنَ الظَّفَرِ

وَ اعْلَمْ بِأَنَّكَ مَا عُمِّرْتَ مُمْتَحَنٌ‏

بِالْخَيْرِ وَ الشَّرِّ وَ الْمَيْسُورِ وَ الْعُسْرِ

أَنَّى تَنَالُ بِهَا نَفْعاً بِلَا ضَرَرٍ

وَ إِنَّهَا خُلِقَتْ لِلنَّفْعِ وَ الضَّرَرِ

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 187

اى يافته از جام صفا شادى مى‏

و ز رنج خماران فراغت شده طى‏

زنهار مخور غصه كه در علم خدا

دارد شب تيره روز روشن از پى‏

***

رندى‏ 63 كه چه من أهل توكل باشد

هر خار كه پيش او رسد گل باشد

آنگاه شوى أهل توكل كه تو را

در هر غم و محنتى تحمل باشد

سختى و آسايش همراه‏اند 631- اگر روزگار فشارت داد در انتظار پيروزى باش، زيرا پيروزى براى كسى كه منتظرش باشد فرود مى‏آيد.

632- اگر زيانى به تو رسيد و به خسارت گرفتار شدى، صبر كن كه آسايش و جبران را دنبال دارد.

از بخت بد خويش اگر لت‏ 64 يابى‏

و ز دشمن و دوست تاب خجلت يابى‏

آزرده مشو كه گر بر آن صبر كنى‏

ناگاه ز غيب فتح و دولت يابى‏

633- چه بسيار سالمى كه از درد كم مى‏نالد و چه بسيار گلايه‏كننده‏اى كه شب نخوابيده است.

634- و چه افراد زيادى كه شب سالم بودند و سحر به بلاء گرفتار گرديدند.

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 188

اين چرخ فلك كه نيست او را سرو بن‏

گر أهل سعادتى بر آن تكيه مكن‏

جمعى كه به كوى عشق أرباب دلند

دارند هزار داغ از اين چرخ كهن‏

635- چه‏بسا رنج ديده‏اى كه تهور و تحمل دارد و فرد دردمندى كه از ترس مرض خواب بر چشم ندارد.

636- هركس با دنيا دوست گردد، از رفاقت با وى بدگوئى مى‏كند. هم از آسايش آن بهره مى‏برد و هم از ناملايمات آن.

هركس كه شود چه ماه نو شهره دهر

پيوسته رود بى‏سروپا شهربه‏شهر

گاهى خورد از عيش و طرب جرعه مى‏

گاهى كشد از رنج و تعب كاسه زهر

صفاى دنيا همراه كدورت است‏ 637- اى كسى كه در دنيا آسايشى را كه زحمت نداشته باشد مى‏جوئى توجه داشته باش كه چنين موضوعى وجود ندارد و بايد از پيروزى بر آن مأيوس گردى.

638- يقين داشته باش كه سراسر زندگى تو آزمايش است، با خوب و بد (سلامتى و مرض)، آسايش و سختى امتحان مى‏شوى (تا خود را بشناسى).

دنيا كه محل أهل صورت باشد

در نقش صفاى او كدورت باشد

دردى است كه از شراب هستى مانده‏

پس ظلمت دنيا به ضرورت باشد

توضيح: خداى عزيز در قرآن كريم مى‏گويد: «ما شما را به بد و خوب آزمايش مى‏كنيم» 65 سلامتى كه به نظر ما خوب است، مال كه به فكر ما مهم است‏

ديوان أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 189

فِي الْجُبْنِ عَارٌ وَ فِي الْإِقْدَامِ مَكْرُمَةٌ

وَ مَنْ يَفِرُّ فَلَنْ يَنْجُوَ مِنَ الْقَدَرِ

اميدوار ساختن فقيران‏

-

عَسَى مَنْهَلٌ يَصْفُو فَيَرْوِيَ ظَمِيئَةً

أَطَالَ صَدَاهَا الْمَنْهَلُ الْمُتَكَدِّرُ

عَسَى بِالْجُنُوبِ الْعَارِيَاتِ سَتُكْتَسَى‏

وَ بِالْمُسْتَذَلِّ الْمُسْتَضَامِ سَيُنْصَرُ

عَسَى جَابِرُ الْعَظْمِ الَكَسِيرِ بِلُطْفِهِ‏

سَيَرْتَاحُ لِلْعَظْمِ الْكَسِيرِ فَيَجْبُرُ

عَسَى اللَّهُ لَا تَيْأَسْ مِنَ اللَّهِ إِنَّهُ‏

يَسِيرٌ عَلَيْهِ مَا يَعِزُّ وَ يَعْسِرُ

بيان تغير و تبدل روزگار غدار

-

لَئِنْ سَاءَنِي دَهْرٌ عَزَمْتُ تَصَبُّراً

فَكُلُّ بَلَاءٍ لَا يَدُومُ يَسِيرٌ

وَ إِنْ سَرَّنِي لَمْ أَبْتَهِجْ بِسُرُورِهِ‏

فَكُلُّ سُرُورٍ لَا يَدُومُ حَقِيرٌ

اظهار صبر در زمان عسر

-

لَئِنْ سَاءَنِي دَهْرٌ فَقَدْ سَرَّنِي دَهْرٌ

وَ إِنْ مَسَّنِي عُسْرٌ فَقَدْ مَسَّنِي يُسْرٌ

لِكُلٍّ مِنَ الْأَيَّامِ عِنْدِي عَادَةٌ

فَإِنْ سَاءَنِي صَبْرٌ وَ إِنْ سَرَّنِي شُكْرٌ

ستايش نفس مطمئنه به استغنا

-

غِنَى النَّفْسِ يَكْفِي النَّفْسَ حَتَّى يَكُفَّهَا

وَ إِنْ أَعْسَرَتْ حَتَّى يَضُرَّ بِهَا الْفَقْرُ

فَمَا عُسْرَةٌ فَاصْبِرْ لَهَا إِنْ لَقِيتَهَا

بِدَائِمَةٍ حَتَّى يَكُونَ لَهَا يُسْرٌ

صفحه بعد