کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

تفسير احسن الحديث

جلد اول

سوره بقره در مدينه نازل شده و دويست و هشتاد شش آيه است

نظرى به سوره مباركه

جلد دوم

سوره آل عمران

نظرى بر سوره مباركه

سوره نساء

نظرى به كليات سوره مباركه

جلد سوم

سوره مائده

سوره انعام

نظرى به كليات سوره

جلد چهارم

جلد پنجم

جلد ششم

جلد هفتم

جلد هشتم

جلد نهم

جلد دهم

جلد يازدهم

جلد دوازدهم

تفسير احسن الحديث


صفحه قبل

تفسير احسن الحديث، ج‏3، ص: 322

لِيُرْدُوهُمْ وَ لِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ‏ .

«كذلك» اشاره است به‏ جَعَلُوا لِلَّهِ ... مراد از شركائى كه قتل اولاد را در نظرشان خوب جلوه مى‏دادند ممكن است بتها باشد يعنى عشق به اصنام در نظر آنها قربانى كردن فرزندان را براى اصنام مزين كرد اين در صورتى است كه قربانى براى بتان باشد، به نظر مى‏آيد منظور از آن بدعت گزاران باشد كه آن را رسمى كردند، «ليردوهم» لام براى عاقبت و نتيجه است‏ لِيَلْبِسُوا ... حاكى است كه آن را از دستورات دين معرفى مى‏كرده‏اند.

ناگفته نماند: قرآن درباره فرزندان دو نوع قتل از عرب نقل مى‏كند يكى قتل دختران كه قبيله بنو تميم آن را مى‏كردند گويند: نعمان بن منذر بر قومى از عرب حمله كرد، زنان آنها را اسير نمود به هنگام استرداد اسيران دختر قيس بن عاصم حاضر نشد برگردد چون ازدواج كرده بود، قيس قسم خورد هر دخترى كه زنش بدنيا آورد زنده بگورش كند و اين در ميان آنها رسم شد، آيه: وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ‏ كورت/ 8، وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا ... نحل/ 58 راجع به آن است.

ديگرى كشتن فرزند اعم از دختر و پسر از ترس گرسنگى، چون محصول كم مى‏آمد فرزندان خود را مى‏كشتند كه از رنج گرسنگى آسوده باشند:

وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ‏ اسراء/ 31، انعام/ 151 وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ‏ .

يعنى به اين افترائشان كه به خدا مى‏بندند اهميت مده، ضمير ما فَعَلُوهُ‏ ظاهرا به تزيين راجع است و آن از نتائج مختار بودن بندگان مى‏باشد.

138- وَ قالُوا هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا يَطْعَمُها إِلَّا مَنْ نَشاءُ بِزَعْمِهِمْ‏ .

تفسير احسن الحديث، ج‏3، ص: 323

بدعت ديگرشان آن بود كه مقدارى از چهارپايان و زراعت را معين كرده و مى‏گفتند: اينها به همه حرام است مگر كسى كه ما معين كنيم، نقل شده كه آن را فقط به خدمتكاران بتان حلال مى‏دانستند آنهم خدمت‏كاران مرد، «بزعمهم» حاكى است كه اين ساخته خودشان بود.

وَ أَنْعامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُها وَ أَنْعامٌ لا يَذْكُرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا .

لفظ وَ أَنْعامٌ‏ تقديرش «هذه انعام» يا «و لهم انعام» است مراد از انعام اول كه حرام مى‏دانستند ظاهرا همان بحيره، سائبه و مانند آن است كه در سوره مائده/ 103 گفته شد كه سوار شدن به آنها را حرام مى‏دانستند. و منظور از انعام دوم گويند همان بود كه وقت ذبح آنها نام بتان را ياد مى‏كردند يا اصلا نامى ياد نمى‏كردند.

افْتِراءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِمْ بِما كانُوا يَفْتَرُونَ‏ .

يعنى آن را به خدا نسبت داده و از احكام دين مى‏شمردند و مى‏گفتند:

خدا چنين فرمان داده است.

139- وَ قالُوا ما فِي بُطُونِ هذِهِ الْأَنْعامِ خالِصَةٌ لِذُكُورِنا وَ مُحَرَّمٌ عَلى‏ أَزْواجِنا وَ إِنْ يَكُنْ مَيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكاءُ بدعت ديگرشان آن بود كه اگر چهارپايان بحيره و سائبه حامله مى‏شد مى‏گفتند بچه‏هاى آنها فقط براى مردان حلال است و اگر بچه مرده بدنيا مى‏آيد مرد و زن از آن مى‏خوردند و به همه حلال بود، بقولى مراد از ما فِي بُطُونِ‏ شير آنهاست ولى آمدن لفظ «ميته» اين احتمال را ضعيف مى‏كند.

سَيَجْزِيهِمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ‏ .

تقدير آن «بوصفهم» است يعنى بواسطه اين توصيف ناحق، خدا مجازاتشان‏

تفسير احسن الحديث، ج‏3، ص: 324

مى‏كند كه خدا به اعمالشان آگاه است و حكمت اقتضاى تأديبشان را دارد.

140- قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ‏ خلاصه و نتيجه‏گيرى از گذشته است كه كشتن فرزندان جز سفاهت نيست عقل آن را محكوم مى‏كند لذا نتيجه‏اش خسران مى‏باشد، چهارپايان نيز رزق خداست نبايد حرام شمرد، اينكه بگوئيد: خدا چنين گفته است، دروغ است و اينان گمراه بوده و هدايت يافته نيستند «كانوا» در اينجا ظاهرا منسلخ از زمان است.

تفسير احسن الحديث، ج‏3، ص: 325

[سوره الأنعام (6): آيات 141 تا 144]

وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشابِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ (141) وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ (142) ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْنِ نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (143) وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحامُ الْأُنْثَيَيْنِ أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهذا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (144)

141- اوست كه باغهاى با داربست و غير داربست آفريده و نخل و كشت كه ميوه‏اش مختلف است و زيتون و انار مانند هم و غير مانند هم، وقتى كه ميوه دهد از ميوه‏اش بخوريد و حق آن را هنگام چيدنش بدهيد، اسراف نكنيد كه خدا مسرفان را دوست نمى‏دارد.

142- و از حيوانات بزرگ و كوچك بوجود آورد، از آنچه خدا روزى داده بخوريد و از گفته‏هاى شيطان پيروى نكنيد كه وى دشمن آشكار شما است.

143- (و پديد آورد) هشت زوج، از گوسفند دو تا (نر و ماده)، از بز دو تا (نر و ماده) بگو: آيا دو نر را حرام كرده يا دو ماده را يا آنچه رحم دو ماده در برگرفته است؟ اگر راستگو هستيد مرا از روى علم خبر دهيد؟

تفسير احسن الحديث، ج‏3، ص: 326

144- و از شتر دو تا و از گاو دو تا (نر و ماده) بگو: آيا دو نر را حرام كرده يا دو ماده را يا آنچه ارحام دو ماده در برگرفته است؟ آيا آن دم كه خدا به اين حكم سفارشتان مى‏كرد حاضر بوديد؟ كيست ستمگرتر از آنكه بر خدا دروغ بندد تا مردم را از روى نادانى گمراه كند؟ خدا گروه ستمكاران را هدايت نمى‏كند.

كلمه‏ها

معروشات: عرش: تخت حكومت، داربست انگور را عرش گويند كه تخت تاك است معروش: درخت انگورى كه در داربست است جمع آن معروشات است.

اكله: اكل (بر وزن شتر) ميوه. خوردنى. اكل (بر وزن عقل):

خوردن.

اثمر: ميوه آورد. ثمره آورد.

حصاد: حصد و حصاد: درو كردن. چيدن.

تسرفوا: اسراف: زياده روى از حد. همچنين است سرف.

حمولة: حمل: برداشتن بار و بار. حموله: شتر بار بردار. اسم جمع است از لفظ خود مفرد ندارد (مجمع البيان) احتمال دارد مراد حيوانات بزرگ باشد كه قدرت حمل بار دارد مثل شتر و گاو.

فرشا: (بر وزن عرش) در اصل به معنى گستردن و در اينجا ظاهرا به معنى چهارپايان كوچك است مثل گوسفند و بز و گويا در زمين گسترده مى‏شوند.

خطوات: خطوه (بضم خاء) فاصله ميان دو پا در راه رفتن و بفتح اول، يك دفعه گام برداشتن است، جمع آن خطوات، مراد از آن وساوس‏

تفسير احسن الحديث، ج‏3، ص: 327

شيطان است.

ازواج: جفتها. مفرد آن زوج است. ناگفته نماند در زبان عرب به نر و ماده هر دو زوج گويند زوجين به معنى يك نر و يك ماده است بخلاف زبان فارسى كه زوجين به معنى دو جفت يعنى چهار فرد است على هذا مراد از ثمانية ازدواج اينجا چهار نر و چهار ماده يعنى هشت لنگه است.

ضأن: گوسفند: به معنى مطلق گوسفند است اعم از نر و ماده.

معز: بز. اين كلمه مثل ضأن فقط يك بار در قرآن آمده است اعم از نر و ماده.

ءالذكرين: اين لفظ مركب است از همزه استفهام و «الذكرين» يعنى آيا دو مذكر را حرام كرده يا دو مؤنث را.

الانثيين: تثنيه انثى است يعنى دو انثى و دو مؤنث.

نبئونى: نبأ: خبر مهم. نبئونى» خبر دهيد به من.

ارحام: رحم (بفتح اول و كسر دوم) رحم حيوان و انسان، جمع آن ارحام است.

شرحها

در تعقيب آنكه مشركان قسمتى از زراعت و چهارپايان و در آن بدعتها به وجود آورده بودند، در اين آيات فرموده: خدا روئيدنيها و چهارپايان را به نفع بندگان آفريده، از آنها استفاده كنيد و به بدعت مشركان اعتنا نكنيد.

141- وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشابِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ‏ .

تفسير احسن الحديث، ج‏3، ص: 328

اين آيه نظير آيه 99 همين سوره است مراد از معروشات باغاتى است كه با داربست ايستاده، غير معروشات آنهايى است كه بر تنه‏هاى خود مى‏ايستند. مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ‏ ظاهرا قيد است براى هر دو از نخل و زرع، اختلاف ميوه در نخل راجع است به اختلاف انواع آن و در زرع مربوط به اختلاف اجناس است مثل گندم، جو، عدس، نخود و مانند آنها، تشابه و عدم تشابه در زيتون و انار راجع به اختلاف و تشابه طعم و شكل و رنگ آنهاست، همه اينها از يك آب و يك زمين و يك هوا به وجود مى‏آيند اينها پر از اسرار و عبرتها است النهايه هميشه موجود بودن، اين شگفتى را از بين برده است و گرنه به وجود آمدن انگور مثلا از هيزم (درخت انگور) از عجائب است.

كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ‏ .

در اينجا سه دستور هست اول‏ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ ... بيان مباح بودن آنهاست يعنى به تحريم بدعتكاران اهميت ندهيد و از آنها استفاده كنيد دوم‏ آتُوا حَقَّهُ ... به اطمينان مى‏شود گفت مراد زكاة واجبى نيست زيرا سوره، مكى است و زكاة در مدينه نازل شده است و در بعضى از مذكورات از قبيل انار و زيتون زكاة نيست ولى ثابت مى‏كند كه حقى در آن هست و بايد داده شود آنهم در وقت برداشت محصول، از امام صادق عليه السّلام نقل شده: در زرع دو تا حق هست يكى آنكه از تو گرفته شود، ديگرى آنكه خودت بدهى اما آنچه گرفته مى‏شود يك دهم تا نصف يك دهم (زكاة واجب) است اما حقى كه تو مى‏دهى خدا مى‏گويد وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ‏ مشت، مشت مى‏دهى تا از چيدن فارغ شوى‏ «1» در اين زمينه روايات ديگرى نيز هست.

(1)

صفحه بعد