کتابخانه تفاسیر
تفسير احسن الحديث
جلد اول
مقدمه
جلد دوم
جلد چهارم
جلد پنجم
جلد ششم
جلد هفتم
سوره فرقان در مكه نازل شده و هفتاد و هفت آيه است
جلد هشتم
جلد نهم
جلد دهم
جلد يازدهم
تفسير احسن الحديث، ج10، ص: 359
3- عبادت چنان كه در كلمهها گفته شد به معنى اطاعت و فرمانبرى است حتى اطاعت از وسوسه شيطان، عبادت به شيطان است أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ يس/ 60.
منظور از عبادت در «ليعبدون» مطلق اطاعت و فرمانبرى است، خواه در كارهاى عبادى باشد يا غير عبادى، به عبارت ديگر: عبادت حقيقى آنست كه انسان تمام كارهاى زندگى خويش را با فرمانهاى خدا تطبيق كند. زيرا خدا براى همه كارهاى زندگى فرمان و دستورى دارد.
4- اما چرا عبادت، غرض از خلقت شده است؟ چون زندگى دنيا بدون آخرت عبث است، خداى فرمايد: أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ مؤمنون/ 115، تنها راه رسيدن به رحمت و مغفرت و سعادت ابدى و بهشت، اطاعت از فرمان خدا در همه مراحل زندگى است، پس معناى حقيقى:
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ ... آنست كه: من آنها را خلق نكردهام مگر براى رساندن به بهشت و سعادت ابدى.
5- چون همه جن و انس خدا را عبادت نمىكنند، بلكه عدهاى مشمول:
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها ... اعراف/ 179، هستند، على هذا اگر گروهى از جن و انس خدا را عبادت كنند باز غرض اصلى حاصل مىشود از اين بيان مىشود پىبرد كه: الف و لام در الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ براى استغراق است ولى چون هر دو گروه در عمل مختار هستند لذا غرض خدايى در همه پياده نمىشود الميزان الف و لام را الف و لام جنس گرفته است.
ناگفته نماند: غرض از ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ غرض اصلى نيست بلكه يك غرض تبعى است كه از لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها ... ناشى مىشود.
تفسير احسن الحديث، ج10، ص: 360
6- آيات: وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا هود/ 7 الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ملك/ 2، إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا كهف/ 7 انسان را به حيرت وا ميدارد كه حتى آسمانها و زمين براى عبادت و نيكوكار بودن انسان آفريده، شدهاند!!! روز شنبه بيست پنجم رمضان المبارك هزار و چهار و پنج مطابق 25/ 3/ 1364.
تفسير سوره ذاريات به پايان رسيد و الحمد للَّه و هو خير ختام
تفسير احسن الحديث، ج10، ص: 361
سوره طور
در مكه نازل شده و چهل و نه (49) آيه است
نظرى به سوره مباركه
1- طور هفتاد ششمين سوره است كه بعد از سوره سجده در مكه نازل گرديد در ترتيب فعلى قرآن مجيد، سوره پنجاه دوم است، به نظر مىآيد كه حدود سالهاى نهم و دهم بعثت نازل شده باشد از آيات آن بر مىآيد كه به هنگام نزول سوره، اسلام در مسير گسترش يافتن بود، اين كار مشركان را نگران كرده و به شدت، نبوت و معاد را انكار مىكردهاند، ولى حيف كه وقت دقيق نزولى آن در دست نيست.
2- عدد آيات آن به قول قارئان كوفي و شامى چهل و نه و به قول قارئان بصرى چهل و هشت و در نقل قارئان حجازى چهل و هفت است.
علت اين اختلاف آنست كه: در قرائت عراقى و شامى «و الطور» يك آيه است و نيز در قرائت كوفى و شامى يَوْمَ يُدَعُّونَ إِلى نارِ جَهَنَّمَ دَعًّا / 13 يك آيه مىباشد (مجمع البيان).
در تفسير خازن كه مؤلف آن در سال 725 هجرى از تأليف آن فارغ شده است، مىخوانيم: اين سوره داراى سيصد و دوازده كلمه و هزار و پانصد حرف است اين مىرساند كه مسلمانان به كلام اللَّه مجيد چقدر اهميت مىدادهاند.
3- تسميه آن به «طور» ظاهرا به علت وقوع اين كلمه در اول آنست و در روايات نبوى سوره «و الطور» ناميده شد، مىشود اطمينان نمود كه اين نامگذارى
تفسير احسن الحديث، ج10، ص: 362
به توسط آن حضرت بوده است.
صدوق رحمه اللَّه در ثواب الاعمال از ابو ايوب خزاز از محمّد بن مسلم روايت كرده:
«عن ابى عبد اللَّه و ابى جعفر عليهما السّلام قالا: من قرء سوره و الطور جمع اللَّه له خير الدنيا و الاخرة»
اين روايت در مجمع البيان نيز نقل شده است.
4- سوره مباركه بىشك مكى است، كسى خلاف آن را نگفته است آيات سوره شاهد صدق اين مطلب هستند، وانگهى مىشود يقين كرده كه همه سوره به يك بار نازل شده است.
مطالب سوره و غرض آن
اين سوره با سوگندهاى مؤكد اعلام مىدارد كه عذاب آخرت حتمى است سپس مقدارى در وصف اهل عذاب و وصف اهل جنت توضيح مىدهد و از واقعيات عجيبى از جريان اهل بهشت پرده بر مىدارد، آن گاه به طور تفصيل به تكذيب مشركان مىپردازد كه رسول خدا را جادوگر و ديوانه و خيال پرداز مىگفتند.
و بيان مىدارد كه مشركان كارهاى نيستند اگر مىگويند: قرآن ساخته پيامبر است، نظير آن را بياورند، آنها مقهور قدرتها و نظامهاى خدايند در آخر به رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله دستور مىدهد كه در مأموريت خودش خويشتندار باشد و با تسبيح و حمد يارى و عنايتهاى خدا را به سوى خويش سرازير گرداند، سياق اين سوره، نزديك به ذاريات و مرسلات و نازعات است.
على هذا مطلب عمده سوره مباركه معاد و نبوت است كه انكار آن دو انكار توحيد نيز مىباشد.
تفسير احسن الحديث، ج10، ص: 363
سورة الطور مكّيّة و هى تسع و اربعون آية نزلت بعد سورة السّجدة
[سوره الطور (52): آيات 1 تا 16]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ الطُّورِ (1) وَ كِتابٍ مَسْطُورٍ (2) فِي رَقٍّ مَنْشُورٍ (3) وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ (4)
تفسير احسن الحديث، ج10، ص: 364
به نام خداى رحمان رحيم
1- قسم به طور.
2- قسم به كتاب نوشته شده (از جانب خدا).
3- در صفحه گسترده.
4- قسم به خانه آباد.
5- قسم به آسمان برافراشته.
6- قسم به درياى پر شده.
7- كه عذاب پروردگارت ثابت است.
8- مانعى از آن نيست.
9- روزى كه آسمان به طور كامل موج مىزند.
10- كوهها به وضع عجيبى به راه افتند.
11- پس واى در آن روز بر مكذبين.
12- كسانى كه در باطل عجيب مشغولند.
13- روزى كه به شدت به آتش پرتاب شوند.
14- اين آتشى است كه آن را تكذيب مىكرديد.
15- آيا اين سحر است يا نمىبينيد.
16- بچشيد آن را صبر كنيد يا نكنيد، برابر است بر شما، فقط با آنچه مىكرديد مجازات مىشويد.
تفسير احسن الحديث، ج10، ص: 365
كلمهها
طور: در مجمع البيان از مبرد نقل شده: طور مطلق كوه است و چون الف و لام بر آن داخل شود به معنى كوه معهود آيد، منظور از آن طور سيناء است كه در آنجا بر موسى عليه السّلام وحى آمد.
رق: پوستى است كه در آن مىنويسند، طبرسى فرمايد: پوستى است كه در آن چيزى نوشته مىشود، اصل آن براق بودن است گويند:
«ترقرق الشيء: اذا لمع» راغب و زمخشرى پوست بودن را قيد نكردهاند.
مسجور: سجر: پر كردن. افروختن آتش. سرخ كردن تنور. طبرسى رحمه اللَّه: مسجور را، پر شده معنى كرده و فرموده: گويند:
«سجرت التنور: ملاتها نارا» زمخشرى نيز پر كردن گفته است در قاموس آمده: «سجر التنور: احماه و النهر: ملائه».
تمور: جريان سريع. راغب گويد: «مار الدم على وجهه» خون به سرعت بر چهرهاش جارى شد، ظاهرا آن حركت يك نواخت نيست بلكه به صورت مارپيچى و گرد بادى است كه توأم با رفت و برگشت است. در مجمع فرموده: «المور: تردد الشيء بالذهاب و المجىء كما يتردد الدخان» منظور از آن ظاهرا گرد باد است.
خوض: حديث باطل: اصل آن داخل شدن در آب است، به طور استعاره به داخل شدن در امور گفته مىشود.