کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

تفسير احسن الحديث

جلد اول

سوره بقره در مدينه نازل شده و دويست و هشتاد شش آيه است

نظرى به سوره مباركه

جلد دوم

سوره آل عمران

نظرى بر سوره مباركه

سوره نساء

نظرى به كليات سوره مباركه

جلد سوم

سوره مائده

سوره انعام

نظرى به كليات سوره

جلد چهارم

جلد پنجم

جلد ششم

جلد هفتم

جلد هشتم

جلد نهم

جلد دهم

جلد يازدهم

جلد دوازدهم

تفسير احسن الحديث


صفحه قبل

تفسير احسن الحديث، ج‏10، ص: 474

رفع در وَ السَّماءَ رَفَعَها است.

11 و 12- فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّيْحانُ‏ .

گويى ذكر نخل به جهت اهميت آنست و گرنه فاكهه او را نيز شامل است، منظور از حب، مطلق دانه است و شامل همه حبوبات مى‏باشد. به نظر مى‏آيد: ذكر عصف (برگ) براى تذكر به اهميت آنست كه حبوبات بدون برگ قابل بقا نيستند و گياهان به وسيله برگها تنفس مى‏كنند به هر حال قرآن به «عصف» برگ عنايت داشته است.

بار خدايا درك قدرت و علم تو از اختيار ما خارج است كه از آب و خاك و هوا (سه ماده ساده) اينهمه نعمتها به وجود آورده‏اى «سبحانك ما عرفناك حق معرفتك».

13- فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ‏ .

هر دو تثنيه خطاب به انس و جن است آيه صريحا مى‏رساند كه جن نيز مانند انسان از اين نعمتها بهره‏مند مى‏باشد مشروح سخن درباره جن در سوره جن خواهد آمد، در اول سوره نقل شد: لازم است بعد از خواندن اين آيات بگوئيم:

«لا بشى‏ء من الائك ربنا نكذب».

14 و 15- خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ .

صلصال جمعا چهار بار در قرآن مجيد آمده است سه بار در آيات 26- 28- 33 سوره حجر و يك بار در سوره رحمن، در همه آنها مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ‏ و در اينجا مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ است.

منظور از انسان در اينجا انسان اوليه و ابو البشر است، از اين آيه و آيات سوره حجر و غير آن معلوم مى‏شود: خلقت انسان يك خلقت مستقلى است و به طور

تفسير احسن الحديث، ج‏10، ص: 475

انفجارى بوده است مانند مبدل شدن عصاى موسى به مار و مانند زنده شدن مجسمه پرنده با دميدن عيسى، خطبه اول نهج البلاغه در اين باره صريح كامل است.

درباره خلقت جن در سوره حجر خوانديم: وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ‏ / 27، معلوم است كه مراد از مارِجٍ مِنْ نارٍ و نارِ السَّمُومِ‏ هر دو يكى است اگر ثابت شود كه جن مانند انس زاد و ولد دارد چنان كه از لفظ ذريه در آيه‏ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أَوْلِياءَ ... كهف/ 50 به نظر مى‏آيد، در اينصورت منظور از جان ابو الجن است.

در تفسير برهان روايتى در اين رابطه از حضرت صادق عليه السّلام نقل شده است.

از حضرت رضا عليه السّلام نقل است كه مرد شامى از على عليه السّلام از ابو الجن پرسيد امام فرمود:

«شومان و هو الذى خلق من مارج من نار»

«1» يعنى پدر جن شومان است كه از شعله خالص يا مختلط آفريده شد.

16- فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ‏ .

(1) الميزان از عيون اخبار الرضا.

تفسير احسن الحديث، ج‏10، ص: 476

[سوره الرحمن (55): آيات 17 تا 30]

رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ (17) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (18) مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ (19) بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ (20) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (21)

يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (22) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (23) وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ (24) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (25) كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ (26)

وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ (27) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (28) يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (29) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (30)

17- پروردگار دو مشرق و دو مغرب است.

18- پس كدام يك از نعمتهاى پروردگار خود را تكذيب مى‏كنيد؟

19- دو دريا را فرستاد كه ملاقات مى‏كنند.

تفسير احسن الحديث، ج‏10، ص: 477

20- ميان آن دو حائلى است كه به هم تجاوز نمى‏كنند.

21- پس كدام يك از نعمتهاى پروردگار خود را تكذيب مى‏كنيد؟

22- از آن دو مرواريد و مرجان خارج مى‏شود.

23- پس كدام يك از نعمتهاى پروردگار خود را تكذيب مى‏كنيد!

24- براى خداست نهرهاى جارى شونده كه در دريا به وجود آمده و مانند مرزها (آشكار) هستند.

25- پس كدام يك از نعمتهاى پروردگار خود را تكذيب مى‏كنيد؟

26- هر كه در زمين هست فانى شونده است.

27- فقط ذات پروردگارت مى‏ماند كه صاحب عظمت و تكريم است.

28- پس كدام يك از نعمتهاى پروردگار خود را تكذيب مى‏كنيد؟

29- از او مى‏خواهد هر كه در آسمانها و زمين هست خدا هر روز در كارى است.

30- پس كدام يك از نعمتهاى پروردگار خود را تكذيب مى‏كنيد؟

كلمه‏ها

برزخ: واسطه، حائل.

لؤلؤ: مرواريد. در قاموس گويد: «اللؤلؤ: الدر» و در «درر» گويد در لؤلؤ بزرگ است، در مجمع نيز «كبار الدر» گفته شده.

مرجان: آن را مرواريد كوچك و نيز مرجان معمولى گفته‏اند كه در دريا مى‏رويد، مرجان فقط در اين آيه و آيه 58 آمده است.

منشآت: به وجود آمده‏ها. «نشأ»: به وجود آمدن. «نشا الشي‏ء نشأ:

حدث و تجدد» اينكه آن را مرتفعات معنى كرده‏اند درست نيست چنان كه خواهد آمد.

اعلام: مرزها. علم (بر وزن شرف) اثر و نشانه‏ايست كه شى‏ء با آن معلوم مى‏شود مانند علم شكر، علامت راه، كوه را به جهت معلوم بودنش‏

تفسير احسن الحديث، ج‏10، ص: 478

علم گفته‏اند (راغب).

جلال: بزرگى قدر. عظمت. راغب گويد: جلالت بزرگى قدر و جلال بدون تاء به معنى بالاترين عظمت است، طبرسى عظمت و كبرياء فرموده است.

اكرام: اكرام و تكريم: عزيز كردن، محترم كردن «اكرم فلانا: شرفه» شأن: كار. حال.

شرحها

در آيات زير شش رقم از موهبتهاى خدايى يادآورى شده و شش بار به طور تذكر و عتاب حفيف‏ فَبِأَيِّ آلاءِ ... به كار گرفته شده است آنها عبارتند از مشرق و مغرب، آميخته نشدن آبهاى تلخ با شيرين، استفاده از درياها، نهرهاى دريايى، انتقال به آخرت، بودن خدا در تدبير جهان، كه همه به جز مرواريد و مرجان از ضروريات زندگى است.

17 و 18- رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ فَبِأَيِّ آلاءِ ... .

به نظر مى‏آيد: تثنيه آمدن مشرق و مغرب براى جن و انس است و نيز مى‏شود فهميد كه مشرق و مغرب جن و انس با هم متفاوت است و شايد مراد مشرق و مغرب شمس و قمر باشد، در احتجاج از أمير المؤمنين صلوات اللَّه عليه در تفسير اين آيه نقل شده كه فرمود: مشرق زمستان عليحده و مشرق تابستان عليحده است آيا آن را از نزديك و دور بودن آفتاب نمى‏شناسى‏ «1» ؟

الميزان آن را حتمى گرفته و فرمايد: فصول چهارگانه با آن به وجود مى‏آيد و ارزاق منتظم مى‏شود، فَبِأَيِّ آلاءِ ... حاكى است كه جن نيز از نعمت مشرق‏

(1) تفسير صافى از احتجاج.

تفسير احسن الحديث، ج‏10، ص: 479

و مغرب بهره‏مند است و گرنه اين خطاب صحيح نخواهد بود.

19- 21- مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ فَبِأَيِّ آلاءِ ... .

نظير اين دو آيه در سوره فرقان/ 53 و سوره ناظر/ 12 گذشت يكى از دو دريا، اقيانوسها و درياهاى روى زمين است كه سه قسمت زمين را احاطه كرده‏اند، ديگرى آبهاى شيرين اعماق زمين و رودخانه‏هاست، آبهاى اعماق زمين واقعا درياها هستند اگر به نظر آوريد سالانه به وسيله چشمه‏ها، چاههاى عميق و غيره چقدر آب از شكم زمين بيرون ريخته مى‏شود در شگفت خواهيد بود.

جداره‏هاى اعماق زمين و ارتفاع بستر رودخانه‏ها مانع از آنست كه آب دريا آبهاى ديگر را شور و تلخ كند، و يا آبهاى شيرين در اثر بسيار ريختن، شورى و تلخى آنها را رقيق كنند و از صلاحيت براندازند.

على هذا منظور از «برزخ» جداره‏هاى زمين و ارتفاع بستر رودخانه‏هاست و اللَّه العالم، اثر اين مطلب در مسئله حيات و موجودات زنده از قبيل حيوان و گياه كاملا روشن و معلوم است، فَبِأَيِّ آلاءِ ... نشان مى‏دهد كه جن نيز از اين جريان منتفع است و گرنه خطاب‏ رَبِّكُما- تُكَذِّبانِ‏ صحيح نخواهد بود. «مرج» به معنى آميختن و فرستادن هر دو آمده است، منظور از «البحرين» جنس بحر مى‏باشد.

22 و 23- يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ فَبِأَيِّ آلاءِ ...

لفظ «منهما» لازم نگرفته كه از هر دو دريا مرواريد و مرجان صيد شود و اگر از يكى هم صيد شود باز «منهما» صحيح است در تفسير جلالين گويد: «منهما» به معنى مجموع است و با يكى هم صادق مى‏شود: «من مجموعهما الصادق باحدهما و هو الملح» در مجمع البيان از زجاج نقل شده: «فاذا خرج من احدهما

تفسير احسن الحديث، ج‏10، ص: 480

فقد خرج منهما» اين در صورتى است كه از آب شيرين مرواريد و مرجان صيد نشود.

طبرسى رحمه اللَّه از سلمان فارسى و سعيد بن جبير و سفيان ثورى نقل كرده بحرين على و فاطمه عليهما السّلام، برزخ محمّد صلّى اللَّه عليه و آله، لؤلؤ و مرجان حسن و حسين عليهما السّلام هستند، اين حديث در تفسير الميزان از در منثور از ابن عباس و انس بن مالك نقل شده و فرموده: آن از بطون قرآن است. فَبِأَيِّ آلاءِ ... حاكى است كه جن نيز از آن دو بهره‏مند هستند.

24 و 25- وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ فَبِأَيِّ آلاءِ ... .

اين آيه با نهرهاى دريايى تطبيق مى‏شود كه در درياها جارى مى‏باشند و در دريا به وجود آمده‏اند و همچون مرزها روشن و آشكار هستند، اين سخن در ذيل‏ وَ مِنْ آياتِهِ الْجَوارِ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ‏ شورى/ 32 به طور تفصيل گفته شد، آبهاى گرم استوا به واسطه نهرهاى دريايى به شمال و آبهاى سرد شمال به جنوب در جريان است، اين كار در تعديل هواى روى زمين اثر تام و تمام دارد و از نعمتهاى بزرگ است، فَبِأَيِّ آلاءِ ... نشان مى‏دهد كه جن را در نعمت مذكور سهمى هست و گرنه خطاب‏ رَبِّكُما- تُكَذِّبانِ‏ صحيح نخواهد بود.

مفسران بزرگوار «منشآت» را مرتفعات معنى كرده‏اند ولى اين معنى «نشأ» نيست و نيز «اعلام» را كوه‏ها گفته‏اند، ولى پيداست كه آن موقع كشتيهاى بادى و كوچك بود از كجا مى‏شود به كوه‏ها تشبيه نمود!! ولى عذر آن بزرگواران روشن است زيرا كه نهرهاى دريايى به نظرشان نيامده بود.

26- 28- كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ فَبِأَيِّ آلاءِ ... .

صفحه بعد