کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

تفسير احسن الحديث

جلد اول

سوره بقره در مدينه نازل شده و دويست و هشتاد شش آيه است

نظرى به سوره مباركه

جلد دوم

سوره آل عمران

نظرى بر سوره مباركه

سوره نساء

نظرى به كليات سوره مباركه

جلد سوم

سوره مائده

سوره انعام

نظرى به كليات سوره

جلد چهارم

جلد پنجم

جلد ششم

جلد هفتم

جلد هشتم

جلد نهم

جلد دهم

جلد يازدهم

جلد دوازدهم

تفسير احسن الحديث


صفحه قبل

تفسير احسن الحديث، ج‏12، ص: 269

زيرا شيعه اجماع دارند كه وفات عبد اللَّه بعد از تولد آن حضرت بوده است ديگران گفته‏اند كه عبد اللَّه بعد از يك سال از ولادت آن حضرت وفات يافت.

نگارنده گويد: طبرسى رحمه اللَّه در ذيل‏ أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى‏ فرموده:

آن حضرت دو ساله بود كه پدرش عبد اللَّه از دنيا رفت.

روز جمعه سوم جمادى الثانية هزار و چهار صد و سه مصادف با وفات حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها مطابق 27 اسفند ماه 1361، تفسير سوره ضحى به پايان رسيد.

و الحمد للَّه و هو خير ختام‏

تفسير احسن الحديث، ج‏12، ص: 270

سوره الم نشرح‏

در مكه يا در مدينه نازل شده و هشت آيه است‏

نظرى به سوره مباركه‏

1- الم نشرح دوازدهمين سوره است كه بعد از سوره و الضحى در مكّه نازل گرديد، احتمال دارد كه مدنى باشد. در ترتيب فعلى قرآن مجيد سوره نود و چهارم است، بنا بر احتمال مكى بودن بايد در اوائل بعثت نازل شده باشد.

2- عدد آيات آن بالاتفاق هشت است چنان كه طبرسى رحمه اللَّه مى‏فرمايد و آن به نقل تفسير خازن شامل بيست و هفت كلمه و صد و سه حرف است.

3- تسميه آن به‏ أَ لَمْ نَشْرَحْ‏ ظاهرا به علّت وقوع اين لفظ در اول آن و از باب «تسميه الكل باسم الجزء» است.

مشهور آن است كه اين سوره مكى است، الميزان فرموده: احتمال مكى و مدنى بودن هر دو مى‏رود. سخن الميزان كاملا حق است، چون مطالب سوره به مدنى بودن شبيه‏تر است و نشان مى‏دهد كه آن حضرت در موقع نزول سوره از بيشتر رنجها آسوده شده و بلند آوازه گشته بود و اللَّه العالم.

5- مطالب سوره بعد از نقل آيات در «شرحها» خواهد آمد.

تفسير احسن الحديث، ج‏12، ص: 271

سورة الانشراح مكّية و هى ثمانى آيات نزلت بعد سورة الضحى‏

[سوره الشرح (94): آيات 1 تا 8]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ (1) وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ (2) الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ (3) وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ (4)

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً (5) إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً (6) فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ (7) وَ إِلى‏ رَبِّكَ فَارْغَبْ (8)

به نام خداى رحمان رحيم‏

1- آيا براى تو شرح صدر نداديم؟

2- و بار سنگين تو را از برداشتيم‏

3- بارى كه بر پشتت سنگينى مى‏كرد

4- آوازه تو را بلند كرديم‏

5- حقا كه با سختى آسانيى هست.

6- حقا كه با سختى آسانيى هست.

7- چون از كارى فارغ شدى در كارى ديگر زحمت بكش.

8- و به پروردگارت رغبت كن.

تفسير احسن الحديث، ج‏12، ص: 272

كلمه‏ها

نشرح: شرح: وسعت دادن. «شرح الشي‏ء: وسعه» شرح صدر كنايه از خويشتن دارى و تحمل مصائب است.

وضعنا: وضع: گذاشتن، مثل گذاشتن بار به زمين. منظور از آن در آيه برداشتن سنگينى و آسان كردن كار است.

وزر: ثقل و ثقيل. اسم و مصدر هر دو آمده است، اغلب در بار گناه به كار مى‏رود ولى گاهى در غير گناه نيز مى‏آيد چنان كه در آيه شريفه به معنى سنگينى بار رسالت است.

انقض: نقض: شكستن. خواه ظاهرى باشد مانند شكستن استخوان و خواه معنوى، مانند شكستن پيمان. انقاض را سنگينى كردن گفته‏اند «انقضه: اثقله» شايد آن مبالغه در سنگين باشد.

عسر: سختى و دشوارى. «بسر» سهولت و آسانى.

فانصب: نصب (بر وزن عقل): رنج دادن. رنج ديدن و برپا داشتن. آن در آيه فعل امر است يعنى: تلاش كن و خودت را به زحمت انداز.

آن در آيه از باب «علم يعلم» است و اگر از باب «ضرب يضرب» باشد به كسر صاد آيد به معنى نصب كن است.

شرحها

در اين آيات، اول موهبتهايى كه به آن حضرت داده شده بيان مى‏شود، سپس نتيجه گرفته مى‏شود كه مشكلات با استقامت آسان مى‏شود إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً و چون فعاليت و تلاش بايد دائمى و پيوسته باشد لذا فرمان مى‏رسد چون از كارى‏

تفسير احسن الحديث، ج‏12، ص: 273

فارغ شدى در كار ديگرى تلاش كن وانگهى چون تلاش بايد جهت دار باشد لذا فرموده: وَ إِلى‏ رَبِّكَ فَارْغَبْ‏ .

روح مطلب در اين سوره دو چيز است يكى‏ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً آرى از شاخصها و معيارها در زندگى آنست كه تحمل شدائد لحظه به لحظه آسانى را در بر دارد و سختيها انسان را مى‏سازد و در جهت مطلوب پيش مى‏راند آيه حاكى است كه آسانى توأم با سختى است نه اينكه آسانى بعد از سختى به وجود مى‏آيد.

ديگرى: ادامه تلاش و تحمل سختيهاست كه بايد پيوسته به تلاش در زندگى ادامه داد و مقصود را پيش برد.

1- 4- أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ. وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ. الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ. وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ‏ .

منظور از شرح صدر آن است خداوند به او توانايى داد تا آمدن وحى، ناراحتيهاى تبليغ رسالت و اذيتهاى مردم را تحمل نمايد، اين همان است كه موسى عليه السّلام از خدا مى‏خواهد: رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي‏ طه/ 25.

وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ‏ عطف است بر أَ لَمْ نَشْرَحْ‏ كه تقدير آن «قد شرحنا لك صدرك» است، برداشتن سنگينى نتيجه شرح صدر است يعنى با دادن سعه صدر بار سنگين رسالت را بر تو سبك و آسان كرديم چنان كه‏ يَسِّرْ لِي أَمْرِي‏ نتيجه شرح صدر موسى بود.

الَّذِي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ‏ حاكى است كه آن حضرت سنگينى را كاملا احساس مى‏كرده است آيه‏ وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ‏ به اواخر دعوت آن حضرت تطبيق مى‏شود چنان كه آيات گذشته به اوائل بعثت منطبق است كه آن حضرت بلند آوازه گرديد و آوازه‏اش به همه جاى عربستان و حتى ايران و مصر و حبشه رسيد. در الميزان و جاهاى ديگر، شهادت بر نبوت را در اذان‏ها از مصاديق‏ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ‏

تفسير احسن الحديث، ج‏12، ص: 274

شمرده‏اند.

5 و 6- فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً «1» .

اين دو آيه تعليل آيات سابق است، يعنى رسيدن به آن توفيق‏ها از آن جهت است كه با مشقت سهولت هست، تكرار آيه براى تأكيد و نشان دادن اهميت مطلب است.

ناگفته نماند: آيه نمى‏گويد: بعد از سختى آسانى هست بلكه با لفظ «مع» مى‏فهماند كه آسانى با رنج توأم است، از لحظه تحمل سختى، آسانى به تدريج به دست مى‏آيد. ولى الميزان معيت را به معنى معيت پى در پى بودن گرفته است نه با هم بودن.

7 و 8- فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى‏ رَبِّكَ فَارْغَبْ‏ .

تفريع دو آيه فوق است يعنى: حالا كه شدائد سبب آسانى و توفيق است چون از عملى فارغ شدى در عمل ديگرى زحمت بكش و تلاش كن و به پروردگارت رغبت نما تا در تحمل شدائد براى تو عنايت كند

«عن الصادق عليه السّلام‏ فاذا فرغت من الصلاة المكتوبة فانصب الى ربك في الدعاء و ارغب اليك في المسئلة يعطيك»

اين روايت يكى از مصاديق آيه شريفه است.

نكته‏ها

زمخشرى و آيه شريفه: محمود زمخشرى در تفسير كشاف در رابطه با آيه‏ فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ‏ مى‏گويد: از جمله بدعتها اينكه بعضى از رافضى‏ها (شيعه) لفظ «فانصب» را به كسر صاد خوانده و گفته‏اند: يعنى على بن ابى طالب را براى امامت نصب كن. اگر اين ادعا براى‏

(1) به نظر الميزان الف و لام در العسر براى جنس و نكره بودن «يسرا» براى نوع است.

تفسير احسن الحديث، ج‏12، ص: 275

رافضى صحيح باشد، ناصبى هم مى‏تواند آن را با كسر بخواند و گويد: معنايش آنست كه: ناصبى بودن و دشمن داشتن على بن ابى طالب را رسمى كن.

مرحوم فيض كاشانى در تفسير صافى بعد از نقل اين سخن مى‏گويد: نصب امام و خليفه بعد از تبليغ رسالت يا بعد از فراغ از عبادت امرى معقول بلكه واجب است تا مردم بعد از پيامبر در حيرت و ضلالت واقع نشوند، على هذا صحيح است كه امامت بر تبليغ رسالت يا عبادت مترتب شود، ولى چطور معقول است كه عداوت على عليه السّلام بر تبليغ رسالت يا عبادت مترتب گردد وانگهى كتب اهل سنت پر است از اينكه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله على عليه السّلام را دوست مى‏داشت و در تمام حياتش فضل او را اظهار مى‏كرد و از آن حضرت نقل كرده‏اند كه فرمود: دوستى على ايمان و بغض او كفر است.

بنگريد به اين آدم كه لقب جار اللَّه يافته چطور خدا قلبش را كور كرده تا چنين باطلى و منكرى در اين مقام به قلم آورده است «انها لا تعمى الأبصار و لكن تعمى القلوب التي في الصدور».

روز شنبه چهارم جمادى الثانى سال هزار و چهار صد و سه هجرى مطابق 28/ 12/ 1361 تفسير سوره مباركه الم نشرح به پايان رسيد.

صفحه بعد