کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

تفسير احسن الحديث

جلد اول

سوره بقره در مدينه نازل شده و دويست و هشتاد شش آيه است

نظرى به سوره مباركه

جلد دوم

سوره آل عمران

نظرى بر سوره مباركه

سوره نساء

نظرى به كليات سوره مباركه

جلد سوم

سوره مائده

سوره انعام

نظرى به كليات سوره

جلد چهارم

جلد پنجم

جلد ششم

جلد هفتم

جلد هشتم

جلد نهم

جلد دهم

جلد يازدهم

جلد دوازدهم

تفسير احسن الحديث


صفحه قبل

تفسير احسن الحديث، ج‏10، ص: 387

بعيد نيست منظور از حكم مطلق فرمان و شريعت باشد يعنى براى تبليغ فرمانهاى خداوند استقامت داشته باش، الميزان آن را مهلت خدا درباره مشركان گفته است: در مجمع البيان نزديك به آن فرموده است.

فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنا ممكن است تأكيد «و اصبر» باشد يعنى صبر كن كه تو زير نظر مايى از تو غفلت نداريم، طبرسى در تفسير آن فرموده: «اى برى‏ء منا لا يخفى علينا شى‏ء من امرك».

گاهى از عين حفظ و حراست اراده مى‏شود يعنى: تو در حفظ و حراست مايى از دشمن پروا مكن نظير وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا هود/ 37.

باء در «بحمد» براى مصاحبت است يعنى خدا را تسبيح كن توأم با حمد او، تسبيح در مقابل صفات جلال و حمد در مقابل نعمتهاست.

در تفسير برهان در تفسير قمى نقل شده كه: «حين تقوم لصلوة الليل» در مجمع از حضرت باقر و حضرت صادق عليه السّلام نقل شده: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در شب سه بار از خواب برمى‏خاست و به آفاق آسمانها نگاه مى‏كرد و پنج آيه را كه در آخر آل عمران است مى‏خواند كه آخر آنها إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ مى‏باشد آن گاه نماز را شروع مى‏فرمود ... على هذا حِينَ تَقُومُ‏ يعنى وقتى كه به نماز شب برمى‏خيزى.

49- وَ مِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبارَ النُّجُومِ‏ .

بنا بر آنچه از تفسير قمى نقل شد منظور از «فسبحه» نماز شب است، يعنى در بعضى از شب خدا را تسبيح كن در مجمع البيان و الميزان نيز نماز شب فرموده‏اند به قولى: منظور نماز مغرب و عشاست.

وَ إِدْبارَ النُّجُومِ‏ تقدير آن «فسبحه وقت ادبار النجوم» است يعنى در وقت پشت كردن ستارگان و مخفى شدن نور آنها خدا را تسبيح كن.

تفسير احسن الحديث، ج‏10، ص: 388

در مجمع البيان از حضرت باقر و حضرت صادق عليه السّلام نقل شده: منظور از آن دو ركعت نافله صبح است، بعضى نماز صبح گفته‏اند، به قولى منظور آنست كه از ذكر خدا غافل مباش و او را شب و روز تسبيح كن.

روز چهار شنبه هفتم شوال المكرم هزار و چهار صد و پنج مطابق 5/ 4/ 1364 تفسير سوره طور به پايان رسيد.

و الحمد للَّه و هو خير ختام‏

تفسير احسن الحديث، ج‏10، ص: 389

سوره نجم‏

در مكه نازل شده و شصت و دو آيه است‏

نظرى به سوره مباركه‏

1- نجم بيست و سومين سوره است كه بعد از سوره توحيد در مكه نازل گرديد، در ترتيب فعلى قرآن مجيد سوره پنجاه سوم است، در الميزان فرموده:

گويند آن اولين سوره است كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آن را، آشكارا بر مؤمنان و مشركان خواند.

اين سخن مى‏رساند كه آن در اوائل سال چهارم بعثت نازل گشته كمى پس از آنكه به حكم‏ فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ‏ حجر/ 94 آن حضرت دعوت خويش را آشكار فرمود.

2- عدد آيات آن در قرائت كوفى شصت و دو آيه است كه به حضرت ولى ذو الجلال عليه سلام اللَّه المتعال مى‏رسد، ديگران شصت و يك گفته‏اند. در تفسير خازن كه در قرن هشتم هجرى نوشته شده آمده است كه اين سوره داراى سيصد و شصت كلمه و هزار و چهار صد و پنج حرف است و اللَّه العالم.

3- تسميه آن به «النجم» به علت وقوع اين كلمه در اول آنست، از روايات نبوى مى‏شود فهميد كه اين تسميه به وسيله آن حضرت بوده است.

4- سوره مباركه چنان كه مطالب آن حكايت مى‏كند، مكى است، ابن عباس و قتاده گفته‏اند: آيه‏ الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ ... / 32

تفسير احسن الحديث، ج‏10، ص: 390

در مدينه نازل گشته است، اين سخن استحسانى بيش نيست، به نظر مى‏آيد ديده‏اند كه مطلب آن به مدنى بودن شباهت دارد، همچنين است قول حسن مفسّر كه گويد: همه‏اش مدنى است، در الميزان فرموده: اعتبارى نيست به قول آنكه گويد: بعضى از آيات يا همه آن مدنى است.

و نيز ظاهر آنست كه همه سوره به يك بار نازل شده، دليلى به نزول تدريجى آن نيست.

مطالب سوره و غرض آن‏

سوره مباركه با كيفيت وحى شروع مى‏شود و سپس مشركان را محكوم مى‏كند كه هر چه مى‏گويند و هر چه مى‏كنند بدعتهاى خودشان مى‏باشد، دليلى از جانب خدا ندارند آن گاه مقدارى از آيات توحيد و تدبير الهى بيان ميشود كه همه چيز، حتى خنده، گريه، مرگ، حيات، خلقت نر و ماده، و غيره از خداست: هلاك امتهاى مشرك نيز روى نظام خاصى از جانب اوست، سپس با اشاره به معاد و فرمان به سجده و اطاعت، سوره مباركه به پايان مى‏رسد.

گويى غرض سوره آنست كه توحيد و تدبير عمومى جهان، ارسال رسل را لازم گرفته است.

5- توحيد خالص آنست كه: انسان پس از ايمان به خدا، تمام اعمال خويش را با دستورهاى خدايى تطبيق دهد، خواه در اعمال عبادى باشد يا غير عبادى، غير از اين، عمل انسان به هر طريق كه باشد شرك و كفر است تا شرك از جامعه بشريت زدوده نشده، انسانها روى سعادت نخواهند ديد.

على هذا آياتى كه انسان را از شرك نهى مى‏كند و آن را اساس بدبختى مى‏داند، در عصر حاضر بالاتر از عصر نزول قرآن حائز اهميتند، زيرا آن روز بتهاى بيجان و مجسمه‏هاى مرده مورد پرستش بودند كه كارى از

تفسير احسن الحديث، ج‏10، ص: 391

آنها ساخته نبود ولى امروز بتهاى زنده به شكل طاغوتها و ابر قدرتها، حكام مشرك و مرتجع، قانونهاى غير خدايى كه توسط مغزهاى الكلى و مشرك وضع مى‏شود و امثال آن، همه از مصاديق شرك و هزاران بار خطرناكتر از بتهاى عصر نزول قرآن هستند على هذا شرك نه تنها از بين نرفته بلكه قويتر از روزگار گذشته نيز مى‏باشد، قرآن كريم چنان كه در گذشته با شرك مبارزه كرده، اكنون بالاتر از آن مبارزه مى‏كند و پيوسته خواهد كرد.

تفسير احسن الحديث، ج‏10، ص: 392

سورة النّجم مكّية و هى اثنتان و ستون آية نزلت بعد سورة الاخلاص‏

[سوره النجم (53): آيات 1 تا 18]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‏ (1) ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‏ (2) وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ (3) إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ (4)

عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‏ (5) ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى‏ (6) وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى‏ (7) ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى (8) فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏ (9)

فَأَوْحى‏ إِلى‏ عَبْدِهِ ما أَوْحى‏ (10) ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى‏ (11) أَ فَتُمارُونَهُ عَلى‏ ما يَرى‏ (12) وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى‏ (13) عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى‏ (14)

عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى‏ (15) إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى‏ (16) ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى‏ (17) لَقَدْ رَأى‏ مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى‏ (18)

تفسير احسن الحديث، ج‏10، ص: 393

به نام خداى رحمان رحيم‏

1- قسم به ستاره وقتى كه فرود آيد.

2- رفيق شما گمراه نشده و به راه هلاكت نرفته است.

3- از ميل طبع سخن نمى‏گويد.

4- نيست سخن او مگر وحى كه وحى مى‏شود.

5- او را فرشته نيرومند تعليم داده است.

6- فرشته با بصيرت كه (بر قيافه آدمى) ايستاد.

7- در حالى كه در طرف بالاتر بود.

8- سپس نزديكتر شد.

9- پس شد به قدر دو ذراع يا نزديكتر از آن.

10- آن گاه وحى كرد به بنده خدا آنچه را كه وحى كرد.

11- قلب او تكذيب نكرد آنچه را كه ديد.

12- آيا با او بر آنچه مى‏بيند مجادله مى‏كنيد؟

13- او را در نزول ديگرى (نيز) ديد.

14- در نزد سدره منتهى.

15- نزد آنست بهشتى كه جايگاه انسانهاست.

16- وقتى كه مى‏پوشاند سدره را آنچه مى‏پوشاند.

17- چشم پيامبر منحرف نشد و طغيان نكرد.

صفحه بعد