کتابخانه روایات شیعه
[مقدمة المترجم]
ترجمه مؤلف
نام و لقب و كنيه
نامش على و كنيهاش أبو القاسم و أبو الحسن و لقبش رضىّ الدّين فرزند سعد الدّين موسى بن جعفر بن محمّد بن أحمد بن محمّد بن أحمد بن أبي عبد اللّه محمّد ملقّب بطاوس است و محمّد بدين جهت طاوس لقب يافت كه وى را صورتى بود زيبا ولى پاهايش همچون طاوس با جمال رويش تناسبى نداشت.
طاوس را بنقش و نگارى كه هست خلق
تحسين كنند و او خجل از پاى زشت خويش
و از طرف مادر نواده شيخ الطائفة شيخ طوسيّ است كه شيخ را دو دختر دانشمند بود و جعفر جدّ سيد، شوهر يكى از آن دو دختر بود.
ولادت و وفات
در نيمه ماه محرّم سال 589 هجرى قمرى در شهر حلّه متولّد گرديد و دوران كودكى و جوانى را در محلّ ولادت بسر برد و شايد در سنّ چهل و اندى بود كه مهاجرت ببغداد نمود و 15 سال در بغداد كه پايتخت حكومت خلفاى بنى عبّاس بود اقامت فرمود سپس بحله بازگشت و در هريك از نجف و كربلا و كاظمين سه سال مجاور بود و سه سال هم قصد مجاورت در سامرّا نمود كه آن روز مانند صومعهاى بود در وسط بيابان و در اواخر عمر باقتضاى مصالحى كه ايجاب مىنمود دوباره ببغداد آمد و منصب نقابت طالبيّين را بنا بدستور هلاكو خان مغول در سال 661 بعهده گرفت و سه سال
و يازده ماه متصدّى اين منصب بود با اينكه در زمان مستنصر خليفه عبّاسى از پذيرش اين منصب سخت خوددارى مىفرمود و بنا بنقل شهيد ره در مجموعه خود، ميان سيّد و وزير المستنصر: مؤيّد الدّين بن محمّد بن أحمد بن العلقمى و برادرش و فرزندش عزّ الدّين ابى الفضل محمّد بن محمّد كه خزانهدارى كلّ را بعهده داشت علائق محبّت و مودّت كاملى بود و لذا قريب 15 سال در بغداد اقامت فرمود سپس بحلّه: زادگاه اصلى خود مراجعت نمود و پس از آن بنجف اشرف مشرّف گرديد باز در دوران حكومت مغول ببغداد بازگشت و همواره در راه خير و ادب قدم برمىداشت و با كمال قداست و پاكى زندگى كرد تا آنكه صبح روز دوشنبه پنجم ذى القعدة سال 664 بسن 75 سالگى وفات يافت.
مدفن سيد
سيّد مذكور در كتاب فلاح السائل چنين مىفرمايد:
بيان چگونگى قبر: شايسته است كه قبر به اندازه قامت ميّت گود باشد يا اقلّا تا در گردنش و لحدى داشته باشد رو بقبله كه شخصى بتواند در ميان آن بنشيند كه منزل خلوت و تنهائى است پس به همانقدر كه خداى جلّ جلاله دستور فرموده است و موجب قرب بوسائل خوشنودى حقّ است بايستى توسعه داده شود من خود چنين تصميمى بدل داشتم و يكى را دستور دادم تا در جوار جدّم و مولايم على بن ابى طالب صلوات اللّه عليه محلّى را كه براى قبر خود برگزيده بودم كنده و آماده نمايد مگر پس از مرگم ميهمان آن حضرت شوم و پناهنده و وارد بر او گردم و گداى در خانهاش باشم و باميد إحسان بسر برم و هرگونه وسيلهاى را كه كسى بآن متوسّل مىشود
بدست آورم و محلّ قبر را پائين پاى پدر و مادرم رضوان اللّه عليهما قرار دادم زيرا ديدم خداى جلّ جلاله دستورم فرموده است كه در مقابل پدر و مادر شكسته بال باشم و سفارش فرموده تا درباره آنان نيكى كنم از اين رو خواستم تا هر زمانى كه در زير خاك گور خواهم ماند سر خويش بهپاى پدر و مادر نهاده باشم.
بحسب اين بيان مىبايست وصيّت فرموده باشد تا جنازهاش را بنجف حمل نموده و در همانجا كه تعيين كرده است به خاك بسپارند و در غير اين صورت مناسب آن بود كه در كاظمين و جوار مرقد مطهّر موسى بن جعفر و جواد الأئمّة عليهما السّلام مدفون شده باشد ولى با اين حال در بيرون شهر حلّه مرقدى است كه منسوب بسيّد است و زيارتگاه مؤمنين، و پيدا است كه اگر سيّد در بغداد وفات كرده باشد بعيد بنظر مىرسد كه در حلّه به خاكش سپرده باشند و اللّه العالم.
نظريه دانشمندان شيعه درباره سيد
سيّد بزرگوار نزد همه دانشمندان شيعه معروف به جلالت قدر و تقوى و زهد است علّامه حلّى در اجازهاش مىفرمايد: از جمله كتابها تصنيفاتى است كه دو سيّد بزرگوار و سعادتمند: رضىّ الدّين عليّ و جمال الدين احمد فرزندان حسينىنژاد موسى بن طاوس نمودهاند و اين دو سيّد هر دو عابد بودند و باورع و مخصوصا رضيّ الدين على رحمه اللّه كه صاحب كرامات بود و من از پدر خود و هم از ديگران پارهاى از كرامات ايشان را شنيدم و در منهاج الصلاح در بحث استخاره مىفرمايد: روايت شده است از سيّد سند سعيد رضىّ الدّين عليّ بن موسى بن طاوس و او عابدترين فرد دوران
خودش بود كه ما ديديم و سيّد تفرشى در نقد الرّجال ص 144 مىگويد:
كه او (يعنى سيّد) از بزرگان و موثّقين اين طايفه (طايفه شيعه) است جليل القدر و عظيم المنزلة است روايات فراوانى بحفظ دارد و سخنانى پاكيزه و حالش در عبادت و زهد مشهورتر از اين است كه بيان شود، ماحوزى در بلغة مىگويد: سيّد سند بزرگوار و مورد اعتماد و دانشمند عابد زاهد پاك و پاكيزه كه زمام مناقب و مفاخر را بدست گرفته و صاحب دعوات و مقامات و مكاشفات و كرامات مىباشد مظهر فيض و لطفهاى پنهان و آشكار خداوندى ...
و بعضى از شاگردانش در اوّل كتاب يقين درباره او چنين مىگويد:
مولاى ما صاحب مصنّف كبير و كسى كه عالم و عادل و فاضل و فقيه و كامل و علّامه و نقيب و طاهر بود صاحب مناقب و مفاخر و فضائل و مآثر و زاهد و عابد و باورع و مجاهد رضىّ الدين ركن الإسلام و المسلمين نمونه اجداد طاهرينش جمال العارفين ... و بالجملة بفرموده محدّث نورى اعلى اللّه مقامه ابن طاوس تنها فردى است كه علماء شيعه با اختلاف مشرب و مسلكى كه دارند همگى به يك زبان او را صاحب كرامت مىدانند و اين فضيلت تنها مر سيّد راست و درباره هيچ يك از علماء متقدّم بر او و متأخّر از او چنين هم آهنگى وجود ندارد و نيز فرمايد: آنچه از مطالعه تأليفات سيّد مخصوصا كتاب كشف المحجّة بدست مىآيد اين است كه آن بزرگوار را با ولّى عصر امام زمان صلوات اللّه عليه باب مراوده و استفاضه از فيض حضور مقدّسش مفتوح بوده و گاهوبيگاه به حضرتش تشرّف حاصل مىكرده است انتهى.