کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

پرتوى از قرآن

جلد اول

سوره بقره

جلد سوم

مقدمه

جلد چهارم

جلد پنجم

مقدمه

پرتوى از قرآن


صفحه قبل

پرتوى از قرآن، ج‏1، ص: 20

بصورت كتاب درآورم. آنچه در پيرامون آيات و از نظر هدايت قرآن نگارش مييابد عنوان تفسير (پرده بردارى) ندارد و بحساب مقصود نهايى قرآن نيست، از اين رو عنوان و نام «پرتوى از قرآن» را براى آن مناسب‏تر يافتم، زيرا آنچه به عنوان «تفسير قرآن» نوشته شده يا ميشود محدود به فكر و معلومات مفسرين است با آنكه قرآن براى هدايت و بهره همه مردم در هر زمان تا روز قيامت ميباشد، پس اعماق حقايق آن نميتوان در ظرف ذهن مردم يك زمان درآيد، اگر چنين باشد تمام مى‏شود و پشت سر سير تكاملى مى‏ماند، و بهره‏اى براى آيندگان نمى‏ماند. اين پيشرفت زمان و علم است كه ميتواند اندك اندك از روى بواطن و اسرار قرآن پرده بردارد. چنان كه محققين اسلامى از آغاز قرن دوم شروع بتفسير قرآن نموده‏اند، پس از آن همى تفسيرهايى بر قرآن كريم نوشته شده كه بعضى بچاپ رسيده و قسمتى جز نامى از آنها باقى نمانده. «اولين تفسيرى كه در اوائل قرن سوم نوشته شده و در دسترس است تفسير جامع البيان طبرى ميباشد» با اين همه تحقيقات و تفسيرها كه با رنج و كوشش و نبودن وسائل نشر، در پيرامون آيات نگاشته شده چندان مورد بهره‏بردارى مردم اين قرن نيست.

كسى كه بخواهد در اين كتاب از آيات مورد بحث بيشتر بهره‏مند شود اول:

آيات را با ترجمه آن مورد توجه و تدبر قرار دهد، آن گاه لغات را در نظر گيرد، پس از آن در بحث پيرامون آيات دقت نمايد. چون شرح لغات و اصطلاحات مخصوصه كه مانند فرهنگ قرآن است در اين بخش آمده، طبعا اين بخش مفصلتر از بخشهاى ديگر خواهد بود. آنجا كه لغت يا آيه‏اى مكرر آمده تنها به آيه گذشته يا شماره آن اشاره شده.

اين روش را در بيان هدايت قرآن پيش گرفتم تا شايد براى فارسى زبانان بيشتر چهره قرآن هويدا شود و بجمال هدايت و كمال قرآنى آراسته گردند و مسلمانان از خود- باختگى به فلسفه حيات و صنايع فريبنده و دلبستگى به تمدن بى‏ثبات و ساخته خردهاى كوتاه بشرى، بهوش آيند، و راه خير و صلاح پيش گيرند، هر چه بيشتر از سرمايه‏هاى عقلى و نفسانى و مادى خود بهره‏مند شوند. اگر ما خود بتعاليم و هدايت قرآن و راه‏

پرتوى از قرآن، ج‏1، ص: 21

و روشى كه براى زنده شدن بحيات «طيبه» مينماياند آشنا شويم و ديگران را در اين دنياى تحير و وحشت، بآن آشنا سازيم، مردم حقجو و هدايت طلب بيش از اين خواهند اعتراف كرد كه اين كتاب پيش از آنكه كتاب منتسبين باسلام باشد كتاب سعادت عمومى بشر است.

اين كتاب تنها كتابى است كه، با ضمير هر انسانى سر و كار دارد، و ضمير مبدء فعال سازمان انسانى است، و ميتواند در ميان تاريكيهاى ماده درون انسانى را برافروزد و چون شب پر ماه و ستاره آن را افروزان گرداند، آن گاه بامداد روشنى از افق باطن پديد آرد، اين يگانه وظيفه علماء دين و پرده داران آئين است كه تا هر چه بيشتر جمال احكام و اسرار و هدايت قرآن را آشكار سازند، و تا ميتوانند گوشه‏هايى از اشارات و لطائف و حقايق را بنمايانند كه فرمودند: «للقرآن عبارات و اشارات و لطائف و حقايق فالعبارات للعوام، و الاشارات للخواص، و اللطائف للاولياء و الحقايق للانبياء».

نظرى به بعضى احاديث درباره تمسك به قرآن:

كافى: «محمد بن يعقوب كلينى و محمد بن مسعود عياشى در تفسير خود» از امام صادق از پدرانش عليهم السلام:

«قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله‏ : ايها الناس انكم فى دار هدنة و انتم على ظهر سفر و السير بكم سريع و قد رأيتم الليل و النهار و الشمس و القمر يبليان كل جديد و يأتيان بكل موعود، فاعدوا الجهاز لبعد المجاز قال فقام مقداد بن الاسود و قال يا رسول اللَّه: ما دار الهدنه؟ فقال دار بلاغ و انقطاع فعليكم بالقرآن فانه شافع مشفع و ما حل مصدق و من جعله امامه قاده الى الجنة و من جعله خلفه ساقه الى النار و هو الدليل يدل على خير سبيل و هو كتاب فيه تفصيل و بيان و تحصيل، و هو الفصل ليس بالهزل و له ظهر و بطن، فظاهره حكم و باطنه علم، ظاهره انيق و باطنه عميق: له تخوم و على تخومه تخوم، و لا تحصى عجائبه و لا تبلى غرائبه فيه مصابيح الهدى و منار الحكمة و دليل المعرفة

: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله گفت: اى مردم، شما در سراى «هدنه» و بر پشت سفريد، سيرى كه شما را پيش مى‏برد بس سريع است، بخوبى مينگريد كه شب و روز و آفتاب و ماه، چگونه هر نوى را كهنه، و هر نويدى را پيش ميآورند، پس وسيله كوچ خود را براى گذشت از اين عبورگاه دور آماده سازيد. «در اينجا مقداد بن اسود بپاى خاست و پرسيد؟ اى رسول خدا! دار هدنه چيست؟ فرمود: سر منزل رسيدن و دل كندن.» پس بر شما است كه قرآن را محكم گيريد، چه آن شافعى است پذيرش شده، و خبرگزاريست تصديق شده (دشمنى است دادخواه) كسى كه آن را پيش رو قرار دهد بسوى بهشتش ميكشاند، كسى كه آن را پشت سر افكند

پرتوى از قرآن، ج‏1، ص: 22

بسوى آتشش ميبرد، رهبريست كه به گزيده‏ترين راه رهبرى ميكند، كتابيست كه در آن تفصيل و بيان تحصيل است، فصل ميان حق و باطل است و هزل نيست، ظاهر و باطن دارد، ظاهرش حكومت و باطنش دانش، ظاهرش دلربا و باطنش ژرف است، ريشه‏هاى عميق دارد و ريشه‏هاى عميق آن را ريشه‏هائيست، عجائب آن بشمار نميآيد و غرائب آن كهنه نگردد، در آن چراغهاى هدايت و نورهاى رهنماى حكمت و دليل معرفت است.

از امام صادق او از رسول خدا

«قال: القرآن هدى من الضلال و تبيان من العمى و استقالة من العثرة، و نور من الظلمة، و ضياء من الاحداث، و عصمة من الهلكة، و رشد من الغواية، و بيان من الفتن، و بلاغ من الدنيا الى الآخرة و فيه كمال دينكم و ما عدل احد من القرآن الا الى النار.

فرمود: قرآن هدايتيست كه از گمراهى و بيان، روشنى است كه از كوره راهى، ميرهاند موجب رهايى از لغزش است، نوريست كه از تاريكى، پرتويست كه از پيش آمدها نجات مى‏بخشد. دستگير از هلاكت است، رشديست كه از حيرت زدگى، و بيانى است كه از فتنه‏ها بيرون مى‏برد. رساننده از دنيا بسوى آخرت است. در قرآن تمام و كمال آئين شماست. احدى از قرآن سر نپيچد مگر آنكه بسوى آتش بپيچد.

حديث ديگر:

«تعلموا القرآن فانه احسن الحديث، و تفقهوا فيه فانه ربيع القلوب و استشفوا بنوره فانه شفاء الصدور، و احسنوا تلاوته فانه انفع القصص ... فالقرآن آمر و زاجر، و صامت و ناطق، حجة اللَّه على خلقه، اخذ عليكم ميثاقه، و ارتهن عليه انفسهم، اتم به نوره، و اكمل به دينه، و قبض نبيه (ص) و قد فرغ الى الخلق من احكامه الهدى به‏

: قرآن را نيكو فرا گيريد چه نيكوترين حديث است، در آن با فكر بررسى كنيد چه آن بهار دلهاست، و به نور آن بهبودى جوييد چه بهبود دهنده درون سينه‏ها است، و آن را نيكو تلاوت كنيد زيرا گواراترين و شيرين‏ترين داستانها ميباشد ...

قرآن امر كننده و باز دارنده و ساكت و گوياست، حجت خداوند بر خلق ميباشد، خداوند پيمان محكم خود را از شما درباره آن گرفته، و نفوس شما را در گرو آن قرار داده، و بآن نور خود را تمام و آئينش را تكميل كرده، خداوند پيغمبر خود را فرا گرفت در حالى كه خلق را از احكام هدايت بخش آن سرشار كرد.

خواننده عزيز اگر در مطالب اين مقدمه و قسمتى از كتاب اشتباه يا لغزشى يافتيد تذكر فرمائيد و معذورم بداريد، زيرا در مدتى نگارش يافته كه از همه جا منقطع بوده و بمدارك دسترسى ندارم، و مانند زنده‏اى در ميان قبر بسر ميبرم.

شرح اين هجران و اين خون جگر

اين زمان بگذار تا وقت دگر

فرج اللَّه عن الاسلام و المسلمين بمنه و فضله و رحمته ربيع الاول 1383- مرداد 1342 سيد محمود طالقانى‏

پرتوى از قرآن، ج‏1، ص: 23

سوره حمد

، از سوره‏هاى مكى، هفت آيه است.

[سوره الفاتحة (1): آيات 1 تا 7]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (1)

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ (2) الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (3) مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (4) إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (5)

اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ (6) صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضَّالِّينَ (7)

[ترجمه‏]

(1/ 7- 1)

(2) سپاس و ستايش همان خداى‏راست كه پروردگار جهانيان است.

(3) آن خداى مبدأ رحمت همگانى و رحمت خاص.

(4) مالك روز جزاء.

(5) تنها بسوى تو ميگرائيم و ترا عبادت ميكنيم و تنها از تو كمك مى‏جوئيم.

(6) ما را براه راست هدايت فرما.

(7) راه چنان مردمى كه بر آنها نعمت ارزانى داشتى نه كسانى كه مورد غضب شده‏اند و نه گمراهان.

شرح كلمات بسم اللَّه ...

اسم: بدلالت مشتقاتش از سموّ بمعناى علوّ است، نه از سمه بمعناى نشانه، زيرا نام و عنوان مردم نامى، يا صفات و آثار معروف اشخاص و موجودات موجب بلند شدن و بچشم آمدن چهره و مشخصات آنها ميگردد «تنها در جمله بسم اللَّه است كه همزه با برخورد باء در نوشتن مى‏افتد».

اللَّه: مخصوص و علم براى حقيقت و ذات مقدسى است كه جامع همه كمالات‏

پرتوى از قرآن، ج‏1، ص: 24

و منزّه از هر نقص است. آنچه با اين نام مورد توجه ميباشد همان مبدئيت همه كمالات است نه ذات، چه ذات الهى برتر از تصوير و تعقل و تحديد عقل و ذهن محدود است و آنچه مطلوب و مورد توجه انسان است همان مبدء صفات و كمالاتيست كه در جهان ظهور نموده، پس كلمه اللَّه با آنكه عنوان ذات و علم است بمعناى وصفى ميباشد، اصل لغوى هم بهمين معناى وصفى دلالت دارد، كه از- اله- بمعناى عبد، تحيّر، تضرّع، سكن، آمده- اله نام معبود است چه حق و چه باطل- اللَّه- با حذف همزه و اضافه الف و لام- نام همان معبود بحق است، پس اللَّه نام جامع صفات است و صفات هر يك نام و عنوان اين حقيقت جامعند.

الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ : هر دو از رحمت است، رحمان بر وزن فعلان براى مبالغه است، و از جهت افزايش بناى كلمه دلالت بر رحمت واسع و افزايش آن مينمايد، رحيم دلالت بر رحمت مخصوص و محدود دارد، يا اول براى صفت ذاتى است دوم رحمت اضافى، يا اول مانند عطشان عارضى است، دوم مانند عليم و حكيم ذاتى است.

در روايات آمده: رحمان بهمه موجودات و رحيم بمؤمنان، يا رحمان در دنيا و آخرت و رحيم در آخرت- از حضرت صادق (ع): رحمان اسم خاص براى صفت عام است (چون اين صفت بر غير خداوند گفته نميشود). و رحيم اسم عام براى صفت خاص است- اول در آيات و تعبيرات مطلق آورده ميشود، دوم اضافه مى‏شود: رحيم بعباده، رحيم بالمؤمنين.

اين دو صفت براى اللَّه است، و ميشود كه بدل يا عطف بيان از اسم باشد يعنى آن نامى كه رحمان و رحيم است.

اثر فكرى و اخلاقى كلمه بسم اللَّه و تكرار آن‏

قرآن كه يكتا كتاب توحيد و براى آخرين تكامل فكرى بشر است سوره‏هايش با جمله بسم اللَّه آغاز ميگردد تا انسان را متوجه سازد كه همه تعاليم و دستوراتش از مبدء حق و از مظهر رحمت است (جز سوره توبه كه آياتش نماينده قهر و خشم بر مردم لجوج كينه‏ورز با حق و خير و اعلام قطع رابطه رحمت با آنهاست). دستور گفتن اين كلمه براى همين است كه روى فكر و دل را از غير خدا برگرداند تا انسان‏

پرتوى از قرآن، ج‏1، ص: 25

همه جهان و هر عملى را از نظر توحيد بنگرد و از پراكندگى فكرى بسوى وحدت و ارتباط گرايد، و نامهايى كه از بتها و قدرتمندان در آغاز كارهاى مهم، عرب و غير عرب از خاطر ميگذراند يا بزبان ميراند بزدايد و مهر نام خداوند مبدء مهر و رحمت و خير را بر دلها و زبانها زند. تا با توجه باين نام در اقدام بهر عمل قدرتى بيشتر از قدرت استعدادى خود بگيرد و بكار برد و تنها بقدرت محدود خود متكى نباشد با اين توجه نيروى عمل و اميد نتيجه بيشتر است بلكه عملى عين نتيجه است زيرا نتيجه هر عملى كسب قدرت است، اين انديشه خود تحصيل قدرت و صورت بقاء بخشيدن بعمل است پس اگر عمل بنام غير خدا يا با غفلت از نام خدا انجام گرفت آن بهره و نتيجه‏اى كه عمل خردمندانه انسانى را مى‏سزد بدست نخواهد آمد- چنان كه بزرگان دين گفته‏اند: هر عملى كه با بسم اللَّه آغاز نگردد بريده و ناقص است- بشر كه خود را در اين جهان و در برابر عوامل و مناظر آن ناتوان مى‏بيند خواه نخواه پناه و ملجئى ميجويد و چون از نتايج اعمال خود بيخبر و در هراس است توجه بقدرتى مينمايد تا دل خود را مطمئن دارد و از اضطراب در اقدام خود را برهاند، بدينجهت همه ملل كارهاى مهم را بنام خدايان و ارباب انواع و سلاطين آغاز مينمودند، قرآن تعليم ميدهد كه بنام خداوند رحمان و رحيم آغاز نمايد و فكر خود را باو پيوندد، تا از پراكندگى برهد و نگرانى بخود راه ندهد، آن خدايى كه مانند ارباب انواع و سلاطين و بتها كينه‏جو و بد خو و هوسباز نيست كه وقتى بر سر مهر باشد گاهى بخشم آيد با مردمى سر صلح داشته باشد و با دسته‏اى در جنگ و ستيز بسر برد (چنان كه در تاريخ از اين افسانه‏هاى جنگ و صلح و مهر و خشم خدايان بسيار است).

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ. الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ : حمد، مدح، شكر، سپاسگزارى در برابر نعمت و دستگيرى است بدون توجه بكمال و مقام صاحب نعمت. مدح، ستايش ممدوح است از جهت كمال و جمال آن بى‏توجه به نعمت و احسان. حمد، جامع معناى شكر و مدح است، بدينجهت گاه بمعناى شكر يعنى سپاسگزارى آمده، گاه بمعناى مدح يعنى ستايش آمده، الف و لام ميشود براى جنس باشد يعنى طبيعت و جنس حمد يا بقرينه رب العالمين، براى استغراق باشد- يعنى هر حمدى از هر حامدى چه با زبان بيان يا زبان وجود كه ظهور كمال و تربيت است مخصوص آن ذات مبدء كمالى‏

پرتوى از قرآن، ج‏1، ص: 26

است كه تربيت كننده همه عالمهاست، رب: مصدر از ربا يربو- يا از رب يرب مانند نمّ ينمّ، است، و بمعناى وصفى از جهت مبالغه مى‏باشد، يعنى آن مبدئى كه صفت ذاتى او كامل نمودن و فرا آوردن و رساندن موجودات و جهانيان است بكمالاتى كه بر آنها مى‏سزد.

عالمين جمع عالم است. نظام و همبستگى هر سلسله‏اى از موجودات كه در تحت قوانين مخصوص مى‏باشند عالم گويند زيرا اين نظم و همبستگى است كه مورد تعلق علم ميگردد: مانند عالم جمادات، نباتات، حيوانات، ستارگان، فرشتگان. اينگونه جمع- با ياء و نون- براى انديشندگان است، در اينجا يا مقصود موجودات صاحب عقل و انديشه است، يا همه موجودات و عوالم آنهاست از جهت يك نوع شعور يا استعدادى كه در همه است، يا از اين نظر كه سير كمالى همه موجودات رسيدن بعقل و ظهور آنست و اين با كلمه رب سازگار است كه نظر بنهايت تربيت باشد.

صفحه بعد