کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

پرتوى از قرآن

جلد اول

سوره بقره

جلد سوم

مقدمه

جلد چهارم

جلد پنجم

مقدمه

پرتوى از قرآن


صفحه قبل

پرتوى از قرآن، ج‏4، ص: 1

جلد چهارم‏

سوره الاعلى‏

- مكى- 19 آيه است‏

[سوره الأعلى (87): آيات 1 تا 8]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى (1) الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى (2) وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى‏ (3) وَ الَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعى‏ (4)

فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى‏ (5) سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى‏ (6) إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفى‏ (7) وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‏ (8)

ترجمه‏

پاك و برتر نما نام پروردگارت را كه والاتر است. (1)

همان كه بيافريد و بياراست. (2)

همان كه به اندازه درآورد پس رهبرى نمود. (3)

و همان كه برآورد سبزه‏زار را. (4)

پس گرداند آن را خاشاكى تيره. (5)

بزودى خوانايت كنيم پس از ياد نبرى. (6)

مگر آنچه خدا خواسته چه براستى ميداند آشكار را و آنچه نهان ميشود. (7)

و شخص تو را براى آسانترين، آسان گردانيم. (8)

پرتوى از قرآن، ج‏4، ص: 2

شرح لغات:

سبح: امر از تسبيح: سبحان اللَّه گفتن، تنزيه خداوند از نقص و بدى و بدخواهى، تقديس او به عظمت. از سباحت: بشتاب روان و دور شدن، شناورى در آب و در هوا، در زندگى پيشرفتن، آرام گرفتن، سخن بسيار گفتن.

المرعى: اسم مكان: چراگاه: سبزه‏زار. از رعى: چريدن، چراندن، نگهدارى و سرپرستى كردن.

غثاء: خاشاك، كف روى آب، آنچه سيلاب كنار مى‏اندازد، برگ پوسيده.

احوى: سياه مايل به سبز، سرخ مايل به سياه، تيره‏رنگ.

نقرأ: جمع متكلم از اقرء: او را خوانا كرد، به خواندنش واداشت، كتابى را از نظرش گذراند.

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى‏ : امر به تسبيح به قرينه آيات پيوسته به آن، كه ظاهر در بيان آثار تسبيح است، بايد متوجه به شخص رسول اكرم «ص» باشد. شايد توجه اين امر به ديگران بواسطه و از جهت پيروى از آن حضرت باشد.

تسبيح به معناى ذكر و تذكر و عبادت خاص، از اصطلاحات مخصوص قرآن است، و به صورتها و اشتقاقها و نسبتها و متعلقات مختلف آمده است: «سبحان اللَّه. سبحان ربك.

سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ . يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ‏. يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ ... يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ‏. تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ‏ .

وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ‏. وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ. إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ‏. وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ‏ ». در بعضى از آيات تسبيح، فاعل آن ذكر نشده: «سبحان اللَّه» در بعضى آيات، فاعل آن آسمانها و زمين، يا آنكه يا آنچه در آنها هستند: فرشتگان، انسانهايى، رعد، طير، كوه، آمده است. متعلق تسبيح گاه ذات مقدس بدون واسطه حرف است «يسبحونه، يسبحونه، نسبحك» در بيشتر موارد بواسطه حرف لام آمده: «يسبح، سبح للَّه» و در بسيارى از اين آيات متعلق آن حمد يا حمد رب آمده: « نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ‏ . سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ‏ » و گاه متعلق تسبيح اسم رب است:

« سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى‏ . فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ‏ ». در اينگونه آيات فعل تسبيح بصورت امر آمده كه مخاطب و مكلف شخص رسول اكرم «ص» است.

از مجموع اين آيات، معلوم ميشود كه معنا و حقيقت تسبيح، از نظر قرآن عام و

پرتوى از قرآن، ج‏4، ص: 3

سارى در همه موجودات است و اختلاف در نسبتها و متعلقات، راجع به كيفيت و خصوصيتى از تسبيح است كه در هر موجودى رخ مينمايد. از معناى لغوى تسبيح، و انطباق با مفهوم مشترك آن، ميتوان حقيقت عام و سارى تسبيح را در همه موجودات، آن چنان كه در اين آيات آمده، فهميد: تسبيح از سبح (مصدر مجرد) برآمده كه معناى لغوى و متناسب آن، بشتاب دور شدن و شنا نمودن و آسان و روان رفتن و براى كارى دست و پا زدن است:

« كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ‏ - وَ السَّابِحاتِ سَبْحاً - و إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَوِيلًا و هيئت تفعيل، دلالت بر تكثير و كوشش دارد. پديده‏هاى هستى با همه اختلافى كه در صورتها و كمالات و مراتب و حدود دارند، در همين معناى لغوى و مفهوم هيئت تسبيح مشتركند، همه آسان و پيوسته و كوشا و منظم حركات، شناورى دارند. اين حركات و كوشش‏ها، از درون ذات و هسته اصلى و هستى آنها انگيخته ميگردد و سر برمى‏آورد. نمودار آن حركت ذاتى، حركات كمى و كيفى و زمانى و مكانى ميباشد. و نظامات و قوانين حاكم و حكيمانه، اين حركات را تنظيم و تحكيم مينمايد. قدرت نيروى (ذاتى)، مبدأ اينگونه حركات و قوانين حكيمانه و ناظم سلسله حركات ميباشد، و از حركات ذاتى متسلسل، رشته زنجيرى امواج تسبيح صورت مى‏بندد و آهنگهاى موزون آن پديد مى‏آيد. همين رشته زنجيرى امواج است، كه دانه ريز و بسيار ريز و درشت و بسيار درشت كائنات را بصورت منظم واحدى، بهم پيوسته و هم‏آهنگ ميدارد و قدرت و اراده حكيمانه‏اى را مينماياند كه همه از او و به سوى او ميباشند. صورتهاى متنوع و متكامل و پيوسته موجودات، پديده‏اى از زنجير حركات تسبيحى است كه ذات و كمال مطلق «اللَّه» را در ظرف و رشته محدود خود ابراز ميدارند: سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ‏ - 1، 57- 1، 59- 1، 61. يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ - 41، 24. يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ (و الارض)- 24، 59- 1، 62- 1، 64. تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَ‏ - از آيه 44، 17. اينگونه تسبيح عام، تاسّى از شعور طبيعى يا فطرى يا عقلى به قدرت و ذات مطلق «اللَّه» است. برتر و كامل‏تر از اين تسبيح، تسبيحى است كه از شعور به كمال و جمال و رحمت و نعمت خاص ناشى ميشود كه كلمه جامع اين صفات، حمد است: وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ‏ -

پرتوى از قرآن، ج‏4، ص: 4

از آيه 44، 17. وَ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ‏ - از آيه 13، 13». كاملتر از تسبيح بحمد، تسبيح بحمد رب است، كه بيش از استشعار به حمد، مبين شعور به ترتيب و تكميل ناشى از حمد ميباشد، اينگونه تسبيح، مخصوص انديشمندانى چون فرشتگان و آدميان برتر ميباشد: وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ‏ - از آيات 75، 39 و 7، 40 و 5، 42- و سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ‏ - از آيه 15، 32، و سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ‏ - از آيات 130، 20 و 55، 40 و 39، 50 و 48، 52.

فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ‏ - 15، 98 و 3، 110. بالاترين تسبيح آنست كه از درك صفت ربوبى اعلى و عظيم برآيد و مخصوص انسان اعلى و مورد خطاب اين دو آيه است: فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ‏ - 74 و 96، 56. سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى‏ - افتتاح اين سوره».

از اين آيات و تعبيرات و نسبتها، چنين برمى‏آيد كه حقيقت عمومى و مشترك تسبيح، حركت و جوش و خروشى است كه، از درون ذرات و موجودات رخ مينمايد و هر يك با نظم و پيوستگى و آهنگ خاصى و در مسير كمال و قدرت ربوبى پيش ميروند. با اينگونه تسبيح طبيعى و فطرى، مسبح از يك سو خود را از نقص و آلودگى پاك و استعداد و قدرت ذاتى خود را ظاهر و كامل مى‏نمايد، از سوى ديگر منشأ خير و تربيت ديگران ميگردد «1» .

پس از اينگونه تسبيح كه ناشى از حركات و تموجات طبيعى موجودات است، و پس از شعور فطرى به حمد كه درك كمال مطلق است، مرتبه ظهور عقل و اختيار است كه مسبح هم پستى و نقص خود را درك و تصور مى‏نمايد، و هم تنزه و جلال ربوبى را درمى‏يابد، با ادراك نقص، و توجه به سرشارى خود از قدرت و استعداد براى برترى، به كوشش درمى‏آيد و با درك محصول كوشش خود كه همان وصول به كمال برتر است اميدوار مى‏شود و عزم و همتش بيشتر مى‏گردد و مانند شناور هر چه بيشتر تصميم ميگيرد و قوا و اعضاء خود را منظم مينمايد و به آنها قدرت ميدهد و به تناوب به حركتشان درمى‏آورد و هر وسيله‏اى را براى طى طريق خود استخدام مى‏نمايد، و هر مانعى را با عزم خود از سر راه برمى‏دارد و امواج را مى‏شكافد، تا از ربوبيتى به ربوبيت برتر و از هر كمالى به كمال بالاتر رسد، و در هر مرحله‏اى از كمال، افق روشن‏ترى برايش نمايان ميشود:

از تسبيح اسم رب، تا عين رب، تا حمد رب، تا اسم رب اعلى. اگر مسبح شناور، اندكى غافل و متوقف شود، يا خود را در برابر موانع و امواج ببازد، مغلوب ميشود و در كام امواج فرو مى‏رود و هستى و بقايش كه عين حركت يا در گرو آنست از ميان مى‏رود.

(1)-

ذره ذره عاشقان آن جمال‏

مى‏شتابند در علو همچون نهال‏

سبح للَّه هست اشتابشان‏

صفحه بعد