کتابخانه تفاسیر
پرتوى از قرآن، ج1، ص: 134
پس از اين درباره بنى اسرائيل نيز آمده: چون اين قوم بيابان گرد از زندگى باز و فطرى و بىمزاحمت بيابان و زير سايه هدايت پيمبران سر باز زدند و درخواست تنوع غذا و بهرهها نمودند (كه براى آنها يك نوع نزديكى بشجره بود) دستور هبوط بآنها داده شد:
«اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ ...» گويا اين هبوط يك مرتبه و صورت ديگرى از همان هبوط آدم است. بنا بر اين هبوط تحول از وضع و زندگى برتر به محيط پستتر است- نه از جايى بجاى ديگر پس هبوط را درجات يا مراتبى است، كه بحسب سازمان معنوى هبوط كننده دو مرتبه متمايز دارد و هر يك هم مراتبى دارد:
گزيدگان و پيمبرانى چون آدم در همان مرتبه نخست راه صعود را با «تلقى كلمات» پيش ميگيرند و توبه مينمايند، براى عموم هدايت و دستگيرى هاديان راه برگشت را باز و روشن ميكند، اين آيات آشكارا مىرساند كه داستان آفرينش و خلافت و بهشت و هبوط آدم حقايق نوعى و عمومى است كه قرآن در يك فرد گزيده آن را متمثل نموده، و نخستين «اهبطوا» كه با ضمير جمع آمده با آنكه ضميرهاى پيش از آن تثنيه ذكر شده اشاره بهبوط عمومى و شركت همه در علل نفسانى و مقدمات اين هبوط است، و چون انجام هر امر و فرمانى اختيارى است پس همه با اختيار و اراده اين راه را پيش ميگيرند، اگر اجبار و قهر بود بايد «اهبطناهم» گفته شود؛ در سوره اعراف در آغاز خلقت آدم را بصورت جمع آورده: «وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ ...» هبوط دوم با «جميعا» ذكر شده: همگى نه «جمعا با هم».
فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً ... : تأكيد «يأتين» با شرط «اما» اعلام مينمايد كه: آمدن هاديان بحسب قانون خلقت و لازمه حكمت حتمى و براى تدارك هبوط است ولى تأثير هدايت آنان بسته باستعداد و فراگرفتن و هشيارى هبوط كنندگان است كه اگر پيروى از هدايت هاديان كردند از هبوط رستهاند، نشانه اين رستگارى اين است كه نه خوفى براى آنها است و نه حزن پيوستهاى: خوف كه نگرانى از آينده است با جمله اسميه نفى شده: هيچگونه خوفى نيست، حزن كه اندوه بر گذشته است با جمله فعليه آمده:
اندوهى كه اثر هبوط و از دست دادن زندگى و نعمتها و سرمايهها و موقعيتهاى گذشته بوده جبران مىشود و نمىپايد: زندگى سراسر اضطراب آدمى در اين جهان پيوسته در ميان خوف و حزن است گويا آدمى پديده حباب ماننديست كه در ميان موجهاى اندوه
پرتوى از قرآن، ج1، ص: 135
و نگرانى بسر ميبرد و پيوسته براى رستن از ميان همين موجها است كه دست و پا ميزند، آنچه ميتواند وى را ثابت و دلخوش بدارد همين پيروى از نورهاى هدايت است تا بساحل نجات يا صعودگاه نخستينش رساند. در اين دو آيه دستور هبوط و پيش بينى و وعده صعود، با فاصله و مشروط است: «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ» ، معلوم مىشود كه هبوط كنندگان سه گروهاند: گروهى كه در آغاز و اوان هبوط كلمات آنها را در مىيابد و از هبوط و سقوط نهايى بازشان ميدارد، اينان صاحبان فطرت و عقلهاى نيرومندى هستند كه خود بدون واسطه حقايقى را در مىيابند و از كتاب درخشان عالم كلماتى را درك ميكنند، در اصطلاح علمى اينها را مستكفى بذات «مستمد از نيرو و سرمايههاى ذاتى خود» مىنامند؛ گروه دوم: آن كسانى كه با بكار بردن استعداد ذاتى و عقل حقجوى خود نور هدايت را مىيابند و با كمك رهبران حق راه صعود و نجات از هبوطگاه سراسر ترس و اندوه را پيش ميگيرند و با هدايت مطلق: «هدى» به هدايت مخصوص و مضاف ميگرايند:
«هداى». پيمبران كه فراگيرندگان و ترجمان كلمات رب و كتاب خلقتند و با قدرت عقلى خود راه صعود و بهشت را مىپيمايند با رهنمايى و تذكر و تشريع قوانين و حدود و اعلام نتايج اعمال ديگران را از درماندگى و انس گرفتن و سوختن و ساختن در اين سقوطگاه تاريك مىرهانند، نفوس مستعد و فطرتهاى آماده همين كه چشمشان بنور هدايت باز شود آرامش و اطمينانى در خود مىيابند، چون اين پيروى درست انجام گرفت و كامل شد اثر و نشانهاش اطمينان كامل و رفع نگرانى و اندوه است: «فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ »، دلخوشى و اميد به آينده و راه و روش مستقيم اينگونه پيروى اندك اندك جاى اندوه بر زيانها و مصائب گذشته را پر مىكند، چشم گشودن بنور هدايت و پيروى از آن براى كسانى است كه تاريكيهاى هبوطگاه، چشم عقل و فطرتشان را كور نكرده و شرائط محيط تربيت، استعداد هدايت را در نفوس آنان از ميان نبرده است؛ در ميان هدايت- يافتگان كسانى كه پيروى كامل كنند تا خوف و حزن از نفوس و محيطشان رخت بربندد، اندكاند؛ بدين جهت تأثير هدايت و رفع خوف و حزن هر دو مشروط آمده: «اما، و من، موصوله متضمن معناى شرط».
در سوره «التين» سازمان نخستين و قويم آدمى، و آخرين مرتبه هبوط، و استثنايى-
پرتوى از قرآن، ج1، ص: 136
بودن برتر آيندگان را كه برميگردند و راه صعود را پيش مىگيرند، با تعبير ديگرى فرموده: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ، ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ، إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ ».
وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا ... : آنهايى كه در اسفل سافلين- پستترين غرائز و شهوات حيوانى- قرار گزيدند، و كافر شدند- چشم عقل را نگشودند و در تاريكى اوهام بسر بردند- چنان كه از نور آيات رميدند و آنها را تكذيب نمودند، اينها، ملازم و خوى گرفته با آتش و در آن جاويدانند؛ از اين آيه چنين مىفهميم كه كفر چون بحد تكذيب و جهل مركب نرسد كافران جاويدان در آتش نمىباشند و اميد نجات براى آنها هست، و آنهايى كه دربند و سلسله شهوات ميخكوب شده و چشم عقلشان از ديدن رشتههاى انوار آيات ناتوان گشته و فطرت نخستين آنها واژگون گرديده و باين آتش خوى گرفتهاند جاويدان خواهند ماند. آيات و نشانههاى حق همان هدايت موعود است:
از جهت نسبت بخالق و نشانه او بودن گوناگون و پراكنده است: «آياتنا»، از جهت نسبت بخلق و تأثير در هدايت يك حقيقت جامع مىباشد: «هدى ...» جمله «اصحاب النار» مشعر بر اين است كه جهنم و آتش آن باطن و سرّ همين هبوط و اسفل سافلين مىباشد، هدايت مانند پلى بر اين آتش است كه رهروان را از آن مىگذراند.
آيات آغاز خلقت و اطوار و اسرار نفسانى و علل هبوط و راه صعود و پايان زندگى آدمى تا اينجا بپايان مىرسد: اين آيات با بيانات اعجاز آميزى اسرار مرموز و بهم پيچيده اين پديده خلقت را از هم ميگشايد، و مقام والايش در برابر چشمش مينماياند، و وطن و مقام نخستين را بيادش مىآورد، از نزديكى بموارد لغزش و موجبات واماندن در سقوطگاه آگاهش مىسازد تا عقل و استعدادهاى خود را در راه خير و كمال بكار اندازد و خود را براى بازگشت و پرش بعالم قدس بهشت آماده گرداند، اين آيات بيان حقيقتى است كه مىتواند آدم را بلند همت و حق دوست و صلاح انديش و نيرومند گرداند و دست و زبان حقگويى و خدمتگزارى او را بكار اندازد و جهان را سايه بهشت و امنيت سازد «در برابر پندارهاى دانشمند نمايان مادى كه گوهر آدم را در خلال زمين و از استخوانها و اسكلتهاى پوسيده جانوران و ددان جستجو مينمايند
پرتوى از قرآن، ج1، ص: 137
و او را از همان جانوران مىشمارند و غرائز ميراثى درندگان را ملازم جدا نشدنى از او مىدانند، نتيجه اين پندار بىپايه جز دژخويى و درندگى و جنگ و آدمخوارى نخواهد بود چنان كه مينگريم!».
در هشت سوره قرآن كريم اسرار خلقت آدم آمده: بقره، آل عمران، اعراف، حجر، بنى اسرائيل، كهف، طه، ص؛ در اين آيات «سوره بقره» جامعتر و كاملتر از همه بيان شده، در سورههاى ديگر با تعبيرات مخصوص و مناسب با آيات قسمتى و رويى و جهتى از اين حقيقت نمايانده شده.
هبوط آدم با دشمنى آغاز گرديد، آدم با عقل و اراده و اختيار در ميان دشمنى و كشمكش نيروهاى خير و شر و صلاح و فساد قرار گرفت، اين نيروها از باطن و نفس آدمى تا محيط زندگى و اجتماع آشكار گرديده در ميان اين دشمنىها و كشمكشهاى قوا، عهود فطرت و موطن اصلى فراموش مىشود؛ پيمبران را خداوند برانگيخت تا عهود فطرت و نعمت فراموش شده را بياد آرند و با تذكر و برهان استعدادها را برانگيزند و خردها را به نظام خلقت و آيات ربوبيت متوجه گردانند «1» . از اينجا قرآن داستان تاريخى بنى اسرائيل را بياد مىآورد، آن قسمتى از تاريخ بنى اسرائيل در اين آيات آمده كه همان ظهور و تحقق عهدها و پيوندها و اسرار هبوط و صعود «انحطاط و ترقى» اين امت است:
همان امتى كه پيمبران بزرگ پدران آنها بودند و از ميان آنها برخاستند، و در ميان دنياى شرك و كفر و دشمنى و خوف مردمى را بياد خدا آوردند و جامعهاى بر پايه توحيد ساختند و قوانينى از جانب خدا تشريع نمودند ...
[سوره البقرة (2): آيات 40 تا 43]
[ترجمه]
(2/ 43- 40)
(40) اى فرزندان اسرائيل بياد آريد نعمت مرا كه بر شما ارزانى داشتم، و بعهد من وفا كنيد تا بعهد شما وفا كنم و تنها از من بينديشيد.
(1)- امير المؤمنين عليه السلام سر بعثت پيمبران را چنين بيان ميكند، اين جملهها ترجمه عبارات قسمتى از خطبه اول نهج البلاغه است.
پرتوى از قرآن، ج1، ص: 138
(41) و بآنچه من نازل كرده (در دسترس گذاردم) كه تصديق كننده چيزيست كه با شما است، ايمان آريد؛ و نخستين كافران بآن نباشيد و آيات مرا ببهاء ناچيز مفروشيد و تنها از من پروا گيريد.
(42) حق را به باطل نپوشيد در حالى كه كتمان حق مينمائيد و آن را ميدانيد.
(43) و نماز را بپا داريد و زكات را بدهيد و با ركوع- كنندگان ركوع كنيد.
شرح لغات:
ابن: پسر، از بناء آمده براى آنكه بنائى بر پايه زندگى پدر است.
اسرائيل: كلمه عبرى است، گويند از «اسر» بمعناى بنده يا گزيده، و «ايل» بمعناى خدا، تركيب يافته و نام يعقوب فرزند اسحاق فرزند ابراهيم است. بعضى گويند بمعناى فرمانده مجاهد با خدا است. صاحب قاموس كتاب مقدس «مستر هاكس آمريكايى» ميگويد:
«اسرائيل (كسى كه بر خداوند مظفر گشت) يعقوب بن اسحاق است كه در هنگام مصارعه با فرشته خدا در «فنيئيل» بدان ملقب گرديد.» اسرائيل، اسرال، اسراييل، هم خوانده شده.
ذكر: بياد آوردن و توجه نمودن، به زبان آوردن، شرف، دعاء، كتاب دينى را هم ذكر گويند.
وفا: انجام دادن و نگهداشتن عهد و پيمان.
رهبت: ترس همراه با خشوع در برابر عظمت و مؤاخذه.
ثمن: بدل در معامله، عوض اعم، قيمت، ارزش واقعى است.
لبس: بفتح لام: اشتباه كارى، آميختن حق را بباطل. بضم لام: پوشيدن جامه، درنگ- نمودن، بهره گرفتن.
باطل: مقابل حق، بيهوده، فاسد.
كتمان: پنهان داشتن حق و سرى كه شايسته آشكار نمودن است.
ركوع: فروتنى، سرخم نمودن.
خطاب يهود بعنوان «بنى اسرائيل» براى يادآورى آن پدر عاليقدر گزيده خدا و ديگر پدران بزرگوار است تا شايد با اين يادآورى آن دوستى و وابستگى و توحيد و
پرتوى از قرآن، ج1، ص: 139
راه و روش را زنده گردانند، نعمت مضاف و موصوف «نِعْمَتِيَ الَّتِي ...» نعمت پيمبرى و وحى و شريعت است كه منشأ وحدت و عزت و آسايش و ديگر نعمتها گرديد. يادآورى براى اين است كه وضع كنونى خود را با آن مقايسه نمايند و با اين مقايسه علل آن عزت و اين نكبت را بخوبى دريابند.
أَوْفُوا بِعَهْدِي : شرط و تعهد، وعد و وعيد پس از هبوط، عهد مخصوص خداوند است كه در تاريخ بنى اسرائيل تحقق يافت: اينها در دنياى هبوط و انحطاط و كفر عمومى تا آنجا كه از هاديان پيروى كردند، راه ترقى و صعود را پيش گرفتند و امنيت يافتند، همين كه آئين خدايى را وسيله شهوات و هواها قرار دادند و دسته دسته شدند، نخست در ميان خود دچار دشمنى و ترس گرديدند و قدرتهاى دينى را براى ناتوان كردن يكديگر بكار بردند آن گاه قهر ملل همسايه بر سرشان تاخت و پراكنده و زبونشان ساخت. حفظ عقيده توحيد و پيروى از پيمبران عهديست كه در كتاب و بحسب فطرت و تجربههاى تاريخى خداوند از آنها و هر امتى كه داراى آئين خدايى است گرفته، عزت و قدرت و آسايش عهديست كه وفا كنندگان بعهود خدايى با خدا دارند.
وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ : تقديم ضمير منفصل با ضمير متكلم محذوف كه كسره نون بجاى آنست، حصر مؤكد را ميرساند: «تنها از قدرت و قهر من انديشناك باشيد» چون تنها از خداوند و قهر او انديشناك شديد و در برابر او تسليم گرديديد خوف و حزنى (كه در آيه هبوط بيان شد) از دلهاى شما برود، و چون از قهر و مؤاخذه خداوند خود را ايمن دانستيد و از او روى گردانديد پيوسته از هر چه و هر كه در وحشت و هراس بسر مىبريد.
وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ ... : ايمان بآنچه نازل كرده نخستين عهد خداوند است، «آيه 38، فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ » همين عهد ايمان است، چون پيروى درست نتيجه و فرع ايمان مىباشد، پيمبرانى كه از ميان بنى اسرائيل برانگيخته شدند و چشم آنها را به كتاب و وحى باز نمودند نمايندگان خداوند براى تحكيم عهد فطرت بودند، انزال «پائين آوردن و در دسترس قرار دادن» آنچه برتر از عقل و ادراك آدمى است خود دليل ايمان بآنست، ما، در «بِما أَنْزَلْتُ» كه مقصود قرآن است، مبهم آمده تا مشعر بر اين باشد كه آنچه اكنون نازل شده صورت كاملتر و جامعتر همان حقيقتى است كه پيش از اين
پرتوى از قرآن، ج1، ص: 140
بصورتهاى گوناگون نازل گشته، اين ايمان اصل و ريشه نعمتهاى ديگر است كه خداوند بر بنى اسرائيل ارزانى داشت: «مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ» ، همين قرآن است كه آئين گذشتگان را تصديق مينمايد و اصول دعوت و شرايع آنها را زنده ميدارد و حال و آينده را با گذشته پيوند ميدهد، در همان زمان كه اوهام و خرافات و هواها چهره دعوت پاك و آئين تابناك پيمبران را پوشانده بود و رابطه پيروان دين با اصول آن هر چه بيشتر قطع مىشد، با برانگيخته شدن اين پيمبر و نزول اين كتاب چهره دعوت پيمبران آشكار شد، و دين حق بر پايههاى خود استوار گرديد، اگر تصديق اين مصدق نبود نه براى آئين گذشتگان دليل و برهانى بود و نه اصول و شرايع حق آنها متمايز و آشكار مىگرديد.