کتابخانه تفاسیر
پرتوى از قرآن، ج5، ص: 1
جلد پنجم
پرتوى از قرآن
پرتوى از قرآن، ج5، ص: 3
مقدمه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الحمد للَّه الّذى هدانا بالقرآن و ارسل فينا رسولا منّا يتلوا علينا آياته و يزكّينا و يعلّمنا الكتاب و الحكمة و فقّهنا فى الدّين و جعل كتابه هذا لنا أنيس فى الظّلمات و الزّنزانات و ما حال بيننا و بينه العسر و لا اليسر.
تا كنون پرتوهايى از خورشيد تابان سوره بقره و انوار درخشان جزء سىام قرآن به فضل الهى از ذهنى و انديشهاى قرآن گراى به ذهنها و انديشههايى قرآن جوى و حقيقت پژوه تابيدن گرفته است.
مدتى است كه فاصله اين پرتو افكنىها زياد گرديده است، زيرا بايد در اين سفر ذهنى از مراحلى گذشت و گاه به گاه اسكندروار به ظلمتها رفت، به چشمه حيوان دست يافت و رستموار در زابلستان و جوار ملك سليمان رخت دور باش گسترد تا به نوشدارو رسيد و سهرابهاى پهلو شكافته را جانى تازه بخشيد. و اكنون با وجود سير در ظلمات، در فاصله مراحل، پرتوى تابيده است، و اين پرتو از لحاظ ترتيب و توالى زمانى پنجمين قسمتى است كه انتشار مىيابد ولى از لحاظ ترتيب قرآن تفسير سوره آل عمران است، از جزء سوم و سومين سوره قرآن كه جلد سوم ناميده
پرتوى از قرآن، ج5، ص: 4
مىشود. از سور نخستين و باروى دوم و برجهاى آخرين و ديدهبانهاى نگهدارنده قرآن خوانان گذشتيم و اكنون به سومين سور قدم مىگذاريم. در اين سور با خاندان عمران رو به رو مىشويم كه منشأ عمران و خير و بركت براى جهانيان گشتند و با وجود پاك و زاينده و خودزايى چون مريم و شفا بخشى كه بر جانها و دلهاى ريش مرهم مىگذارد چون عيسى دمسازيم. اما، افسوس كه پاسداران دين يهوّه و متولّيان تورات در چار چوب تنگ قوم يهود و نژاد اسرائيل گرفتار شده حاضر نيستند به فرياد اخطار نجاتبخش خود گوش فرا دهند و نمىخواهند از اين مرز تنگ فكرى بيرون بيايند، اگر چه به علت چسبيدگى به زمين، توسعه طلبى و جهانخوارى اشباعشان نمىكند و نه تنها منافع خويش را، كه سماسره سامرى هم شدهاند و بر روى فرزندان اسماعيل شمشير مىكشند تا قيصر را از خود خوشنود سازند، و جالوت را يارى مىكنند تا عيسى را به صليب كشد.
اين سور و باروى سوم راهى بس پر نشيب و فراز است، و شناساندن متوليان يهود و احبار دينساز و سوداگران با كلمه كارى نه چندان آسان! فرصت نمىدهند كه راه تا انتها طى شود و منافقان رسوا گردند. عيسى را به بند مىكشند و صليب بر پشتش مىنهند. اما غافل از آنكه ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ ، رسالت خدا بايد ابلاغ شود و اگر يحيى نشد، محمّد (ص) مىآيد، اگر محمّد را هم نگذاشتند على و حسن و حسين و فرزندانش مىآيند و چون آنان هم بوسيله خوارج يا به نام خارجى شهيد شدند، قائم آل محمّد آن منتقم حقيقى خواهد آمد و كلمه خدا را به اكمال مىرساند و نور خدا را به پرتو افشانى، زيرا يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ [ان شاء اللَّه] وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ .