کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

پرتوى از قرآن

جلد اول

سوره بقره

جلد سوم

مقدمه

جلد چهارم

جلد پنجم

مقدمه

پرتوى از قرآن


صفحه قبل

پرتوى از قرآن، ج‏3، ص: 1

جلد سوم‏

مقدمه‏

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

اللهم لك الحمد على ان اكرمتنا بالنبوة و علمتنا القرآن و فقهتنا فى الدين و جعلت لنا اسماعا و ابصارا و افئدة فاجعلنا من الشاكرين‏ «1» اللهم صل و سلم على امين وحيك و مبلغ رسالاتك و بشير رحمتك و نذير نقمتك و خاتم رسلك محمد و آله المعصومين و اصحابه المنتخبين.

جلد اول پرتوى از قرآن تا آيه 143 سوره بقره‏ وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً ...

كه از آيات اول جزء دوم است رسيد و بآن بسته شد. بروش معمول پس از آن ميبايست بحث در آيات و سوره‏ها بترتيب پيش رود. چرا اين ترتيب رعايت نشد و بحث در آيات قبله و ديگر آيات بقره ناتمام ماند و به تفسير جزء آخر و سوره‏هاى كوچك پرداختيم؟ در حقيقت براى عذر اين گريز (طفره) توجيه موجه و جوابى جز احاله به مشيت خداوند ندارم. آنچه براى توجيه اين تقديم و تأخير ميتوان گفت اين است كه چون در جلسات آزاد و محدود، تفسير سوره‏هاى كوچك بيشتر مورد بحث واقع مى‏شد و خلاصه و اجمالى از مطالب آن بحثها در ذهن خود يا دفترچه‏هاى مستمعين عزيز يادداشت شده بود، براى پاك‏نويس و انتشار آماده‏تر بود.

از سوى ديگر سوره‏هاى كوچك قرآن بخصوص جزء آخر آن بيشتر مكى است كه در آغاز نزول وحى نازل شده‏اند، آيات اين سوره‏ها كوتاه و فشرده و داراى پيوستگى و بلاغت خاصى ميباشد. همين بلاغت اعجازى و قدرت تأثير اين سوره‏ها بود كه بگوش هر كسى از آن مردم فطرى ميرسيد مجذوبش ميكرد و نفوسى از آنان را آن چنان بنور هدايت برافروخت و روشن كرد كه از پوست ضخيم اوهام جاهليت و جاذبه‏هاى آن يكسره بيرون آمدند و در طريق ايمان و اعلاء اسلام از همه علائق گذشتند.

سوره‏ها و آياتى كه در زمانهاى بعد از سالهاى آغاز وحى نازل شده است در واقع تفصيل و تكميل و بسط سوره‏هاى كوتاه سابق بر آن ميباشد، از اين جهت آشنا شدن و فهميدن مقاصد سوره‏هاى كوچك چون مفتاح براى گشوده شدن درهاى حقايق قرآن و ورود بسراى وسيع آنست.

و چون سوره‏هاى كوچك متضمن عاليترين و فشرده‏ترين اسرار مبدء و معاد و مسير نهايى جهان و انسان و برتر از انديشه‏هاى عموم است نزديك شدن به فهم مقاصد و مطالب اين سوره‏ها بسيار مشكل و خطير است و آنچه فهميده يا به ذهن نزديك شود، بيان و تفسير آنها براى ديگران نيز دشوار است، از اين جهت در اين جزء براى تفسير و بيان بعضى از آيات نظرها و گفته‏هايى از اهل نظر و اشعار و امثالى از عرفا بعنوان شاهد يا براى توضيح مطلب آورده شده است.

در حقيقت آنچه بعنوان تفسير از آيات قرآن نوشته يا گفته شده و مى‏شود طرق و وسائلى است كه اذهان با بيان و مطالب قرآن خود نزديك و آشنا شوند و در معرض نور هدايت قرآن واقع گردند تا هر كسى بمقدار كوشش و استعداد خود بسرچشمه آن راه يابد و در آيات قرآن بيانديشد. از اين جهت- چنان كه در مقدمه جلد اول گفته شد- هر كسى كه با لغت قرآن آشنايى دارد بايد خود در قرآن تدبر و تفكر نمايد و در طريق تدبر در آيات از ترجمه و شرح لغات و تفاسير استفاده نمايد.

در اين جزء بحث جديدى راجع به الحان و اوزان آيات و هم‏آهنگى الحان با معانى باز شده است. اين بحث چون بى‏سابقه و فنى است و مبين صورت ديگرى از اعجاز قرآن مى‏باشد اميد است با توجه كسانى كه ذوق و آشنايى باين گونه فنون دارند اين بحث را هر چه بيشتر تكميل نمايند.

اين جزء كه جزء اول از جلد آخر است مانند جلد اول قدرى مفصل شده است، از مقايسه و تفصيلى كه در تفسير بعضى آيات آمده است نظر اين است كه اذهان به آيه مورد بحث و آيات نظير آن از هر جهت آشنا شود.

اميد است از خلال بحثهاى متنوع در اطراف آيات، پرتوهاى ديگرى بر افكار بتابد و آفاق جديدى نمايان گردد و فروغ دلنواز آيات قرآن و نسيم‏هاى لطف و رحمتى كه از آنها ميوزد دلهاى رميده و گرفتار ظلمات دنيا و مظالم دنيا داران را نوازش دهد و حقايقى كه از آيات تجلى مى‏نمايد جلو منظر انظار را باز كند و ديوارهاى محدود زمان و مكان را از ميان بردارد و افكار را وسيع و عقول را برافروزد و همت‏ها را برانگيزد تا موجبات سعادت دنيا و آخرت براى مؤمنان و صلح و امنيت براى همه فراهم گردد.

اللهم امتعنا بابصارنا و اسماعنا و قوتنا ما احييتنا و اجعله الوارث منا و اجعل ثارنا على من ظلمنا و لا تسلط علينا من لا يرحمنا و لا تجعل الدنيا اكبر همنا و لا مبلغ علمنا و انصرنا على من عادانا و اجعل القرآن لنا ذخرا فى الفاقات و نورا فى الظلمات.

سوره نبأ،

عمّ، معصرات، تسائل. 41 آيه، و در مكه نازل شده است‏

[سوره النبإ (78): آيات 1 تا 5]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏

عَمَّ يَتَساءَلُونَ (1) عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ (2) الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ (3) كَلاَّ سَيَعْلَمُونَ (4)

ثُمَّ كَلاَّ سَيَعْلَمُونَ (5)

ترجمه‏

از چه پياپى از هم ميپرسند؟ (1)

از آن آگهى بزرگ (مهم)!؟ (2)

از آن آگهى بزرگى كه آنان در آن اختلاف دارند! (3)

نه چنين است! بزودى خواهند دانست (4)

البته چنين نيست! بزودى خواهند دانست (5)

شرح لغات:

عم: مركب است از عن و ما، نون قلب به ميم و در ميم ادغام و الف حذف گرديده است.

يتساءلون: فعل مضارع از باب تفاعل. وزن تفاعل براى مشاركت، تدريج، مطاوعة و تظاهر ميآيد: پيوسته و بتدريج و از روى استهزاء از يكديگر ميپرسند (قصد فهم ندارند).

ممكن است اين كلمه در اينجا مشعر به همه مضامين وزن تفاعل باشد و همه در اين سؤال شريك بودند، بر خلاف وزن مفاعله كه تنها براى مبادله فعل و از دو طرف است.

نبأ: آگهى، خبر بى‏سابقه يا تكان دهنده. پيامبران را از اينرو نبى گويند كه چنين آگهى‏ها و خبرهاى بى‏سابقه و هشيار كننده ميدادند.

كلا: كلمه ردع: نفى مطلب يا انديشه يا مفهوم سابق و اثبات مطلب بعد. متضمن تنبيه (آگاهى) نيز ميباشد.

(1) اين تحميد، قسمت اول خطبه‏ايست كه از حضرت سيد الشهداء در شب عاشورا نقل شده است.

آن حضرت خداوند را در برابر نعمتهاى پايدارى مى‏ستايد كه در هر وضع و هر حال سلب شدنى نيست. اين نعمت‏هايى كه هيچ سالبى نميتواند سلب كند و برتر از هر نعمتى مى‏باشد، كرامت نبوت و تعليم قرآن و تفقه در دين و داشتن گوش شنوا و چشم بينا و دل داناست.

پرتوى از قرآن، ج‏3، ص: 2

آهنگ تركيب كلمات و آيات قرآنى‏

«در آيات قرآن، بيش از آمدن لغات خاص در مواردى كه آوردن لغاتى مترادف با آن يا آوردن همان لغت با هيأت ديگر آن معنا را نميرساند، و بيش از تركيب كلماتى كه مقصود را آسان و رسا در ذهن وارد ميكند، آهنگى كه از وقف و حركت، وصل، فصل، مد، قصر، كوتاهى و بلندى جملات، ادغام، ارسال، اخفاء، اضمار و مانند اينها برميآيد و صداى حروفى كه در وسط يا در آخر كلمات و آيات منعكس ميشود، انطباق خاصى با معانى و مقاصد دارد كه توصيف آن دشوار است و جز در علم محدود تجويد در جاى ديگرى مورد توجه قرار نگرفته است‏ «1» فن معانى و بيان درباره انتخاب لغات شيوا و تركيب كلمات بطورى كه جالب توجه‏

(1) در اينجا مناسب است قسمتى از كتاب «دبيره» نوشته آقاى «ذبيح بهروز» نقل شود:

«از چندين قرن پيش از ميلاد در ايران و هند ادعيه و سرودهاى مذهبى را با زمزمه يا علاقمندى بسيار مى‏آموختند زيرا عقيده داشتند كه اگر سخنهاى مقدس با تلفظ صحيح قديمى و زيباى خود ادا نشود تأثيرى ندارد و اين عقيده و عادات بهمان روش ديرينه خود در كنار بتكده‏ها و صحن مسجدها معمول است ...

قبل از اسلام در ايران بعلاوه علم تجويد حروف مخصوصى براى ضبط زمزمه يا قرائت كتب مذهبى داشته‏اند ...

اولين علمى كه به تقليد عادات مذهبى قديم بعربى ترجمه شده علم تجويد است ...

از قرارى كه نوشته‏اند در زمان حجاج بن يوسف در عراق اختلافات خونينى ميانه مسلمانان در قرائت آيات قرآنى پيدا شد. براى جلوگيرى از اختلافات حجاج از كاتبهاى ايرانى خود استمداد جست ...

خلاصه، مسلمانان با سوابقى كه از كتب دينى باستانى داشتند در تقسيم و تنظيم آهنگى آيات و نقل و تعريب اصطلاحات خدمت شايانى انجام دادند ...

حقيقت اينست كه كلمه جاد (ريشه تجويد) معرب گات ميباشد يعنى خواندن با آهنگ ...

تجويد يكى از سخت‏ترين علوم عملى است و اگر كسى سن مقتضى و استعداد موسيقى نداشته باشد هيچوقت موفق به فراگرفتن آن نميشود. براى نشان دادن سختى اين علم عبارت ذيل از كتابهاى تجويد نقل ميشود:

[... و اين علم معلوم نشود مگر كسى را كه فراگرفته باشد اين فن را از استاد ماهر و مدت مديد تعب كشيده و در اداى اشمام و اتقان و تحقيق و تسهيل و ادغام و اخفا و اختلاس و اشباع كوشيده مخارج و صفات حروف دانسته و محافظت حدود آن كرده باشد ...] بغير از قرائت ساده موزون كه حتى الامكان در آن تلفظ كلمات و معانى آيات مراعات كامل ميشده براى نشان دادن زيبايى آيات و تأثير آن در نفوس اكثريت مردم، كه از درك معانى عاجز بودند پنج قسم قرائت ديگر وجود داشته است:-

پرتوى از قرآن، ج‏3، ص: 3

و رساننده مقصود باشد بحث ميكند، در فن تجويد قرآن، از مخارج حروف و موارد قطع و وصل و وقف و حركت و ادغام و ارسال و مانند اينها بحث ميشود.

آنچه مورد توجه و بحث نبوده و شايد به آسانى تحت ضبط و قواعد در نميآيد كيفيت انطباق آهنگ كلمات و آيات است با معانى و مقاصد كه واقعيات و اوضاع يا صفات درونى گوينده را مى‏نماياند. بعضى از محققان اسلامى مانند سيد قطب در كتاب «التصوير الفنى فى القرآن» گرچه اين دريچه از اعجاز قرآن را گشوده‏اند ولى هنوز بحث و تعمق رسايى در آن نشده است. همين تركيب و هم‏آهنگى كلمات با يكديگر و با معانى و نماياندن صورت و واقعيت مقصود است كه قرآن را مانند وجود و تركيب موجودات و نمودار شدن در صور گوناگون در آفرينش، معجزه ساخته چنان كه مانند تركيب عناصر طبيعى اگر كلمه‏اى را تبديل به كلمه مرادف آن نمائيم يا حرفى را از جاى خود برداريم يا فصل و وصل و وقف و حركت و اوج و حضيض و ايقاع كلمات رعايت نشود در نظم و هم‏آهنگى و رسانيدن معنا و مقصود اختلال پيش ميآيد.» «1»

در آيات قرآن آنچه با شعور خاص ميتوان درك كرد اندكى است از واقع، و آنچه ميتوان بيان كرد قطره‏اى است از دريا.

ترقيص آهسته و بلند و بريده خواندن ترعيد با آهنگ لرزان خواندن تطريب براى مراعات آهنگ مدّ بيجا دادن تحزين سوزناك خواندن تحريف براى حسن آواز در كلمات تغيير دادن و از حروف آنها انداختن.

با وجودى كه آموختن موسيقى حرام بوده هيچ قارى بدون اطلاع از موسيقى محال بود كه بتواند از عهده قرائت‏هاى مختلف فوق بيرون بيايد ... از هفت نفر قراء مشهور نيز پنج نفر ايرانى بودند ...» (نقل باختصار از صفحه 26 تا 38 كتاب دبيره) مقصود از قرائت قرآن با آهنگ يا صوت و لحن عرب كه در احاديث آمده همين قرائت با آهنگ درست و مطابق با تركيب آيات است (نه آواز خوانى) چون اين احاديث: «زينوا- القرآن باصواتكم با صوت‏هاى خود قرآن را بيارائيد»، «اقرؤا القرآن بلحون العرب و اصواتها قرآن را با الحان و اصوات عرب بخوانيد»، «تغنوا به، فمن لم يتغن بالقرآن فليس منا قرآن را با آهنگ بخوانيد، كسانى كه قرآن را با آهنگ نخوانند از ما نيستند».

(نقل از مقدمه تفسير مجمع البيان)

(1)- از اين جهت ترجمه قرآن هر چند رسا و شيوا باشد، در آوردن لغات خاص و نظم و تركيب و آهنگ شباهتى به قرآن ندارد و خواننده نبايد تصور كند مقصود قرآن چنان كه هست در ترجمه رسانيده شده.

پرتوى از قرآن، ج‏3، ص: 4

عمّ، بجاى عباراتى همچون: «عمّا» يا «عن اى شي‏ء» است كه با حذف و ادغام دو حرف در يكديگر، ميم فشرده و پس از بيان، لب بسته ميشود. لفظ و انعكاس صوت، مانند معناى لغوى، نماياننده پيچيدگى و مرموز بودن مطلب مورد استفهام است كه در هنگام وصل آن به فعل بعد اندك كششى شايسته است. فعل «يتساءلون» با تاء و الف زائده و روى واو و نون، هم آهنگ با استمرار و پيوستگى‏اى است كه از معناى لغوى فعل برميآيد چنان كه هيچ فعل مرادفى داراى چنين هم‏آهنگى با معنا نيست.

النَّبَإِ الْعَظِيمِ‏ مورد استفهام را توصيف ميكند. آهنگ اين جمله كوتاه كه با حركات فتحه پيش رفته ناگهان با حركت كسره و ميم بسته ميشود، خود نماياننده عظمت و سكوت در برابر موصوف ما (در عم عما) ميباشد.

سه آيه بعد پس از ابهام و اندك تفصيل، با طول بيشتر و ارسال به واو و نون آخر آيات، ابهام را روشنتر و بيان را با تفصيل بيشترى مى‏نماياند. جمله اسمى و وصفى: الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ‏ ، اختلاف ثابت و مستمر را مى‏نماياند. دو جمله فعليه پى در پى‏ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ‏ با طنين و حركت خاص كلّا و برخورد آن با سين فعل مضارع و ثمّ، نماياننده برگشت و نفى، آن گاه استمرار مطلب است. بدين ترتيب كلمات و تركيب و حركات و حروف آخر آنها، با معانى، و معانى با واقعيات هم‏آهنگ و مطابق ميباشد.

عَمَّ يَتَساءَلُونَ؟ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ‏ . اين آگهى و خبر ناگهانى ابهام انگيز بزرگ و مورد اختلاف كه با آيات بعد پيوستگى دارد همان خبر بقاء و رستاخيز بزرگ است.

خبر غير منتظره‏اى كه براى مردم مكه و عرب آن روز- و مردم هميشه- حيرت انگيز و مورد اختلاف بوده و هست، همين خبر بقاء و ثواب و عقاب نهايى است.

خبر از توحيد و نبوت كه در دعوت پيامبران سابقه داشته و اذهان بدان آشنا بوده است، اينگونه موجب سؤال و تحير نبايد شود، گرچه خبر از بقاء و مسئوليت، عالم ملكوت و يوم دينونت‏ «1» در دعوت پيمبران و كتب گذشتگان آمده و تجرد و بقاء نفس در بحثهاى فلاسفه الهى سابقه داشته است ولى اينگونه خبر به آينده انسان‏

صفحه بعد