کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

پرتوى از قرآن

جلد اول

سوره بقره

جلد سوم

مقدمه

جلد چهارم

جلد پنجم

مقدمه

پرتوى از قرآن


صفحه قبل

پرتوى از قرآن، ج‏5، ص: 444

و تبليغات و تهمتها و شايعه‏سازيهايى كه از زبان و ساخته كتاب ديده‏ها و آموزش يافته‏ها و مشركين و دستها و زبانهاى ناپيدا، جوّ روحى و اجتماعى شما را نگران و مضطرب مى‏سازد. همچون امروز كه ماده پرستان مشرك و اهل كتاب شرق و غرب، همان روشهاى مشركان و اهل كتاب آن زمان را درباره اسلام و مسلمانان دارند، چون آئين توحيد مخالف هر گونه شرك و طغيان است:

وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ ... آنچه در برابر اين ابتلاآت و خطرات، پايدار مى‏سازد و راه را روشن و باز مى‏گرداند، صبر و تقوا است كه ناشى از تصميم‏ها و عزم راسخ ايمانى در همه پيشامدها و گرفتاريها مى‏باشد: وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ «1» .

وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا، فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ‏ .

اين پيمان محكم خدا و پيمبران و و جدان علمى است كه چون از هر جهت با رشته‏هايى توثيق گرديده بيش از عهد و تعهد است.

آيه كلى و شامل هر كسيست كه كتاب به او داده شده و آن را دريافته به رهبرى و قوانين و اصول حياتى روشن گشته است. گر چه ظرف نزول، أُوتُوا الْكِتابَ‏ را به علماى يهود و نصارا منصرف مى‏گرداند. همان دريافت و روشنى، مسئوليت و تعهد آور و اخذ ميثاق است براى تبيين و روشنگرى ديگران. أَخَذَ اللَّهُ‏ ، اشعار به اين دارد كه مخاطبين همچون گذشتگان مشمول اين عهد و ميثاقند. مانند: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ- النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ» . لتبيننه، مؤكد با لام و نون و آهنگ حركت و حروف، تبيين حتمى و استمرارى را مى‏رساند. لِلنَّاسِ‏ ، اشعار به سود مردم دارد، كه مردم و سود مردم را در نظر گيرند، آگاهى و تبيين براى مردم از هر سودى برتر

(1)-

خوف و جوع و نقص اموال و بدن‏

جمله بهر نقد جان ظاهر شدن‏

اين وعيد و وعده‏ها انگيخته است‏

بهر اين نيك و بدى كآميخته است‏

پس محك مى‏بايدش بگزيده‏اى‏

در حقايق امتحانها ديده‏اى‏

پرتوى از قرآن، ج‏5، ص: 445

است، همين كه مردم روشن و آگاه شدند منافع و مضار خود را مى‏شناسند. وَ لا تَكْتُمُونَهُ‏ ، تأكيد مؤكد لتبينه، است. چه اگر مردم روشن و آگاه نشوند، و براى آنان كتاب و علم و مسئوليتها و هدفها تبيين نشود و مكتوم ماند، رسالت روحى تكامل بخش بى حاصل مى‏ماند. چنان كه گويا رسالت و نبوتى نبوده، اهل كتاب و دانش، پس از گذشت زمانى، نه اينكه اين ميثاق محكم را ناديده گرفتند و از برابر ديد خود بر كنار كردند، آن را يكسره پشت سر افكندند: فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ‏ . براى چه؟

براى جلب هواى طاغوتها يا هوسهاى عوام كه هر چه باشد در برابر آن ميثاق بهاى اندكى است: وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا، فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ‏ .

لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ. وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ .

قرائت مشهور لا يحسبن با ياء است، به قرينه‏ «فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ» ، «الَّذِينَ يَفْرَحُونَ» مفعول اول « بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ‏ » مفعول دوم است، به قرائت لا يحسبن با ياء، الذين، فاعل و مفعول اول مقدر است. لا يحسبن الذين يفرحون ... انفسهم. به هر صورت اين آيه نيز همچون آيات همانندش، بيان واقعيت ديگريست از گمانها و انديشه‏ها و حسابهاى پيش خود گروهى از مردم كه بايد زدوده شود و انديشه‏ها و افكار با ايمان از آن پاك گردد: نبايد گمان كنيد و پنداريد كه چون مردمى قدمى در راه حق بردارند و يا دستى به بخشش بگشايند و به آن سرخوش و مغرور شوند و سد راه خدايند و چشمداشت به ثنا خوانى نسبت به خود را درباره آنچه نمى‏كنند داشته باشند بى آنكه براى مردم سودبخش و خدمتگزار باشند، اينها بر كنار از عذابند و رستگارند. همه اينها در معرض عذاب و سقوط هستند و رهايى ندارند: فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ‏ . تكرار لا تَحْسَبَنَ‏ ، براى همين است كه مسلمانان مرعوب و مجذوب آنان نشوند و پايدارشان نپندارند. اين گمان بايد از اذهان زدوده شود، مانند گمان به اينكه با اظهار ايمان و يا ايمان قلبى به بهشت راه مى‏يابند بى آنكه به جهاد برخيزند و پايدارى كنند: أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا

پرتوى از قرآن، ج‏5، ص: 446

يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِينَ‏ آيه 142 يا همچون گمان اينكه كشته‏شدگان راه خدا مرده‏اند و زندگى و آثارشان پايان يافته: وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً . آيه 169 يا همچون اين گمان كه مال و قدرت كافران نشانه خير و به سود آنان است: وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ‏ .

آيه 178 و نيز گمان بخل ورزان كه از انفاق خوددارى مى‏كنند به خير آنان مى‏باشد: وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ‏ . آيه 180.

اين گمانزدائيها با فاصله در آيات اين سوره آمده تا انديشه‏هاى آلوده و انحرافى از افكار آنان پاك گردد و موانع ذهنى حركت و پيشرفت و تكامل براى مجتمع اسلامى برداشته شود، تا خود و جهان را يكسر در تصرف و ملك خدا بنگرند و همى در آن بينديشند و بر صبر و تقوا و عزم پايدار باشند، چون تصرفى فوق هر تصرف و تدبيرى برتر از هر تدبير و قدرتى برتر از هر قدرت، قدرت حاكم بر جهان است.

وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ . همين كه آسمان و زمين و آنچه در آنها است، ملك حقيقى خداوند است، او پديد آورده و بر پاشان داشته و به اراده او بر پا هستند و در آنها پيوسته تصرف دارد، از كهكشانها تا ذرات تا پديده‏ها تا انسان كه خود مالك خود نيست و وجودش و همه جهازات مرموز و معلومش به علم و اراده خود پديد نيامده خود كار و فعاليت دارند، پس چرا انسان خود را در تصرف مال و ثروت و قدرتهاى كاذب گذارد تا اگر مالى مى‏دهد و خدمتى مى‏كند سرخوش شود، و چشمداشت ثناى ديگران را داشته باشد و يا از مالى كه از آن او نيست و ملكى اعتبارى و وهمى است، بخل ورزد: «لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا ...» «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ ... »؟ چون ملك او است اگر خود را ملك آرزوها و آمال و مال ساخت، نبايد خوشنود شود و آن را خير خود پندارد:

«وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ ... » چون ملك اوست نبايد گمان كند اگر با اختيار خود را در تصرف او گرداند و در راه او جان داد مرده است:

« وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً ... » نبايد گمان كند كه جز با دادن جان و مال و ابتلاء، درهاى بهشتش باز شود: « أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ ... » اين‏

پرتوى از قرآن، ج‏5، ص: 447

مملوكيتها و وابستگيهاى روحى و گمانهاى پست جز از طريق تفكر متعالى و ديد جهانى حاصل نمى‏شود و دريابد كه سراسر آفرينش نماينده و نشانه چنين تصرف عالمانه و قدرتمندانه است.

[سوره آل‏عمران (3): آيات 190 تا 200]

إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ (190) الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ (191) رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ (192) رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادِي لِلْإِيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ (193) رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى‏ رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ (194)

فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ (195) لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ (196) مَتاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ (197) لكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ (198) وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خاشِعِينَ لِلَّهِ لا يَشْتَرُونَ بِآياتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ (199)

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (200)

[ترجمه‏]

(3/ 200- 190)

(190) بيگمان در آفرينش آسمانها و زمين و پى در پى آمدن شب و روز هر اينه نشانه‏هايى است براى دارندگان مغز.

(191) كسانى كه ايستاده و نشسته و بر پهلو- هايشان خدا را به ياد مى‏آورند و در آفرينش آسمانها و زمين مى‏انديشند: پروردگارا اين را به باطل نيافريده‏اى، منزهى تو پس نگه دار ما را از عذاب آتش.

(192) پروردگارا بيگمان هر كه را تو به آتش درآورى پس خوارش ساخته‏اى و ستمگران را هيچ ياورى نيست.

(193) پروردگارا بيگمان شنيديم ما ندا دهنده‏اى را براى ايمان ندا مى‏دهد كه به پروردگارتان ايمان آريد پس ايمان آورديم، پروردگارا پس بپوشان براى ما گناهان ما را و محو كن از ما بديهايمان را و بميران ما را با نيكان (ابرار).

(194) پروردگارا و ببخشاى ما را آنچه بر عهده فرستادگانت به ما وعده كردى و خوار و پست مگردان ما را روز قيامت، بيگمان تو خلاف نمى‏كنى وعده‏دادن را.

(195) پس پذيرا شد خواست ايشان را پروردگارشان: بيگمان من تباه نمى‏سازم عمل هر عمل كننده‏اى از مرد يا زن شما را برخى از شما را از برخى ديگر، پس كسانى كه هجرت كردند و از سرزمين خود بيرون رانده شدند و در راه من آزار و اذيت شدند و جنگيدند و كشته شدند هر آينه حتما محو

پرتوى از قرآن، ج‏5، ص: 448

مى‏سازم از ايشان بديهايشان را و حتما واردشان مى‏كنم به باغهايى كه از بن آنها نهرها روان مى‏شود به عنوان پاداشى از پيشگاه خدا، و خدا است در پيشگاه او نيكو پاداش.

(196) هرگز نبايد در شهرها (و سرزمينها) روى گردانيدن كسانى كه كفر ورزيدند فريفته‏ات كند.

(197) بهره‏اى اندك و سرانجام جايگاهشان جهنم است و چه بد آرامشگاهى.

(198) ليكن آنان كه پروردگار خويش را پروا پيشه ساختند ايشان را است باغهايى كه در بن آنها نهرهايى مى‏رود جاودانه‏اند در آنها، نعمتهايى است در دسترس قرار گرفته از پيشگاه پروردگار و آنچه نزد خدا است بهتر است براى نيكان (ابرار).

(199) و بيگمان از اهل كتاب هر آينه كسى هست كه به خدا و آنچه به سوى شما نازل شده و به سوى خودشان نازل شده ايمان مى‏آورد فروتنانه خدا را، نمى‏خرند به آيات خدا بهايى اندك را، آنان راست مزدشان در پيشگاه پروردگارشان، بيگمان خدا سريع است در رسيدگى به حساب.

(200) اى كسانى كه ايمان آورديد، پايدارى كنيد و يكديگر را به پايدارى فراخوانيد و با يكديگر پيوند داشته باشيد و پروا گيريد خداى را باشد كه به رستگارى و فلاح دست يابيد.

توضيح برخى از لغات:

خلق: (به فتح خ)، به معناى حصولى: پديده، آفرينش، اندازه مقدر. به معناى مصدرى: آفريدن، پديد آوردن، يكسان كردن، رام و نرم كردن. اگر حاصل مصدر

پرتوى از قرآن، ج‏5، ص: 449

و وصفى باشد: آفرينش.

خلق (به ضم خ): خوى، عادت، منش. خلق (به ضم خ و لام): پاره، از هم- گسيخته، پوسيده آية: نشانه، علامت، نمودار. از اىّ (مشدد) استفهامى يا اعجابى يا مخفف ندايى، از آن رو كه آيه اعجاب انگيز و موجب استفهام و صاحب نشان است، يا از آوى: برگشتن و جاى گرفتن، چون آيه معنى را به سوى و مبدأ و منشأ آن مى‏برد.

الباب، جمع لبّ (به ضم لام): خالص از هر چيز، گزيده، عقل خالص، انديشه پاك، قلب، مغز. از لبّ (به فتح لام): جاى گرفتن، ماندن و ملازمت در جايى.

باطل (مقابل حق): بى پايه، بيهوده.

خزى: زبونى، فرومايگى، پستى، سرشكستگى، درهم شكستگى.

ابرار جمع برّ (به كسر باء): خير و نيكى گسترده. برّ (به فتح باء): بيابان وسيع. برّ (به ضمّ باء): گندم (دانه غذايى پر بهره و بركت).

استجاب (فعل ماضى از باب استفعال) از جوب: قطع كردن: برداشتن مانع و فاصله.

اضيع (فعل متكلم از باب افعال)، ضياع: بى نتيجه وا گذاردن، به خود رها كردن.

تقلّب (مصدر باب تفعل)، از اين رو به آن رو گشتن، به هر سو راه يافتن، به اين سو و آن سوى روى آوردن، در هر جا جاى باز كردن، حيله گرى، در هر چه تصرف كردن، تاخت و تاز، از نعمتها و سرمايه‏ها همى بهره گرفتن، چهره‏هاى گوناگون نماياندن.

نزل (به معناى حصولى و فردى): آنچه در دسترس و براى پذيرايى مهمان آورده شود. اگر جمع نازل باشد: فراورده‏هايى براى پذيرايى، نزول يافته‏ها.

پرتوى از قرآن، ج‏5، ص: 450

إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ‏ فِي خَلْقِ السَّماواتِ‏ ، نه همان نماى ظاهر آنها. «السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» ، اشعار به قواى درونى و چگونگى اطوار و نظم آنها دارد، همه اينها نشانه‏ها و نمودارهاى تصرف و تدبير حكيمانه است. «لِأُولِي الْأَلْبابِ» به جاى «ذوى الالباب»، اشعار به خرد ذاتى و فطرى دارد كه از آلودگى به اوهام و دانشهاى غرورانگيز خالص و پاك باشد و همين حقيقت و شخصيت گزيده انسان است:

آسمانها و زمين و آنچه در آنها پديد آمده و مى‏آيد و دگرگونيها و پى در پى آمدن شب و روز، در ديد سطحى و همالود و افكار كوتاه كه چون حيوانات ظواهر را مى‏بينند جز اشياء گوناگون و تاريك و روشن و پرده‏هاى رنگارنگ نيست، از اين نظر، حجابى است كه برزخ جهان واقعى گسترده شده است. مردمى در آنها جز عناصر و ماده و فعل و انفعالها و خواص و آثار مختلف نمى‏بينند. اهل منطق و استدلال پيوسته از مصنوع بودن آنها به صانعى و از معلول بودن آنها به علتى و از حدوث به علت محدث استدلال مى‏كنند. براى آنها كه عقل فطرى پاك و ذهن نيالوده تابناك دارند- اولوا الالباب- سراسر آسمانها و زمين با همه اسرار و اطوارش و آنچه در آنها پديد مى‏آيد، نشانه‏ها و نمودارها و آئينه‏هائيست- آيات- كه هر جزء و كل آن، علم و حكمت و قدرت و ملك و كمال مطلق را مى‏نماياند. مانند نوشته و كتاب گشوده‏اى كه بعضى همين خطوط و نقش و صفحات آن را مى‏بينند، ديگرى به چگونگى و نقش و به نوع آن توجه دارد و آنها را تجزيه و تحليل و مقايسه مى‏كند. ديگرى تنها حروف و كلمات آن را مى‏خواند تا خوانا شود و مطالب و مقاصد نويسنده را دريابد. آن ديگر، همين از نوشته و خط به نويسنده و بعضى خصوصيات روحى و زمان و مكان او استدلال مى‏كند. بعضى، مى‏خوانند و در سراسر نوشته، افكار و انديشه و عواطف و احساسات و اخلاق و قدرت استدلال و هدفها و مقاصد نويسنده را مى‏نگرند و چه بسا توجهى به چگونگى و حروف كلمات و تركيب بندى آن ندارند «1» . اينان اولوا الالباب هستند كه از قشرها و پوست‏ها و

صفحه بعد