کتابخانه تفاسیر
پرتوى از قرآن، ج5، ص: 467
[تتمه جلد پنجم]
قلم اينجا رسيد سر بشكست مطالب زير در هنگام چاپ اول اين كتاب به مناسبت رحلت پدر طالقانى در بين صفحات 352 و 355 كه چاپ اين صفحات با ضايعه جبران ناپذير درگذشت معلم قرآن مقارن بود، افزوده گرديد.
اينك در چاپ دوم به ضرورت اشكالات فنى به صفحات آخر كتاب منتقل شد تا معاصران را تجديد خاطرهاى باشد و آيندگان را تذكر و يادبودى تاريخى:
وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ 135 إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ نهال انقلاب جوانه زد، باغ اميد و آرزوى انقلابيون شكوفه باران شد، شبهاى دهگانه ستم و نابرابرى به سپيدهدم رسيد، زيرا به دوگانهها و يكتاها سوگند كه شب رفتنى است، و مژده دميدن سپيده را نيازى به سوگند خوردن نيست كه خردمندان خود به آهنگ آفرينش و خواست بى چون و چراى آفريدگار آگاهند.
پروانگان و بلبلكان شكوفا شدن غنچهها را پاس مىدارند و به باغبان كهنسال و بسى تردست چشم دوختهاند. باغبان همچون پائيزها و بسان زمستانها دامن بارآوردن و برومند ساختن را به كمر زده به آبيارى و پاسدارى سرگرم است و گلپرستان شيفته و ناآرام در باغ مىخرامند و پرواز مىكنند و از شاخهاى به بوتهاى و از نهالى به گلبنى در رفت و آمدند، باغبان پير انقلاب، آموزگار پير قرآن، پروا پيشه مهاجر و مجاهد با چشمى بيدار و بازويى توانا، بركنده از زمين و زمان، با نشاطى سرشار در جهان، تسبيح گوى و شناور در مسير يزدان، و برنده مسابقه در اين ميدان، به تدبير امر امت سرگرم است. در نيمه شبى كه فرزندان گرم خوابند و آسوده به بيدارى پدر به ناز آرميدهاند، پدر را از دست مىدهند! ناگهان آرامش جهان به هم مىخورد، مفسر و معلم قرآن آسمان را به زمين پيوند زده بود و در شب نوزده شهريور زمين به آسمان پيوند مىخورد، بانگ اللَّه اكبر و لا اله الا اللَّه همه خفتگان را بيدار مىكند، هراسان از خوابگاه برمىخيزند، به گمانشان در شيپور رستاخيز مىدمند، سروش در ميان زمين و آسمان فرياد مىزد:
«معلم و مفسر قرآن، پناه مستضعفان و پدر همه اميدواران به خدا پيوست، و به مهمانى پروردگارش رفت» همه بر سر زنان و شيونكنان كه «پدر ما را هم با خود ببر» ...
و بار گرانقدرش را آسمانها و زمين نيارستند بر پشت كشيد، چگونه كمترين شاگرد و فرزندش كه پيوسته در كنار فراتش برخوردار از سرچشمه مهرهاى پدريش آرميده بود تواند به كار تنظيم و تصحيح اين پرتو جهانتاب ادامه دهد؟ جز همان پروردگار كه ناصر و معين همه بيچارگان و درماندگان است، چه كسى تواند كه توش و توان ادامه راهش را به سالكان طريقش كرامت دارد. بدان اميد زندهايم و با اين درخواست به درگاه پروردگارش براى ادامه راه او دست تضرع دراز مىكنيم. كه ما براى خدائيم و بازگشت كننده به سوى اوئيم.
و اللَّه الناصر و المعين
پرتوى از قرآن، ج5، ص: 468
پيام امام
بسم اللَّه الرحمن الرحيم. إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ عمر طولانى اين عيب را دارد كه هر روز عزيزى را از دست ميدهد و بسوگ شخصيتى مىنشيند و در غم برادرى فرو ميرود. مجاهد عظيم الشأن و برادر بسيار عزيز حضرت حجة الاسلام و المسلمين آقاى طالقانى از بين ما رفت و به ابديت پيوست و به ملاء اعلا، با اجداد گرامش محشور شد. براى آن بزرگوار سعادت و راحت و براى ما و امت ما تأسف و تأثر و اندوه. آقاى طالقانى يك عمر در جهاد و روشنگرى و ارشاد گذراند. او يك شخصيتى بود كه از حبسى به حبس و از رنجى به رنج ديگر در رفت و آمد بود و هيچگاه در جهاد بزرگ خود سستى و سردى نداشت من انتظار نداشتم كه بمانم و دوستان عزيز و پر ارج خودم را يكى پس از ديگرى از دست بدهم. او براى اسلام به منزله حضرت ابو ذر بود. زبان گوياى او چون شمشير مالك اشتر بود برنده بود و كوبنده. مرگ او زود رس بود و عمر او با بركت، رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او كه در راس پرهيزكاران بود و بر روان خودش كه بازوى تواناى اسلام. من به امت اسلام و ملت ايران و عائله ارجمند و بازماندگان او اين ضايعه بزرگ را تسليت مىگويم، رحمت بر او و بر همه مجاهدان راه حق.
و السلام على عباد اللَّه الصالحين 18 شوال 99/ 19 شهريور 1358 روح اللَّه الموسوى الخمينى بسم اللَّه الرحمن الرحيم يادش گرامى باد و نامش پيوسته جاويدان! از عايشه پرسيدند: چگونه بود خلق و خوى رسول خدا؟
پاسخ داد: خلق و خوى او قرآن بود! پاسخى است عميق و جامع. چه كسى از رسول خدا شايستهتر كه قرآن را در سراسر زندگى و رفتار و گفتار و افكار راهنما و امام قرار دهد؟
و اينك ما خواستار اطلاع يافتن از زندگى و طرز تفكر كسى هستيم كه سراسر عمرش را با قرآن و نهج البلاغه گذرانيد و در تمام دوران پر بركت زندگى خود در مجاهده براى زدودن و به يك سو زدن پردهها و حجابها و نقابهايى بود كه اغراض و امراض و جهالتها و ساده انديشيها و انحرافها بر چهره قرآن و اسلام زده بودند!
پرتوى از قرآن، ج5، ص: 469
شرايط سياسى و اجتماعى عصر طالقانى
پس از پايان جنگ جهانى اول، طرفين متخاصم جنگ در پى تقسيم غنايم، و كشورهاى به غنيمت رفته در حال بيدارى هستند. در سراسر دنيا، موجى عظيم بر عليه استعمار و استثمار اروپائيان در حال اوج گرفتن است و اولين نداهاى اعتراض- هر چند بى انعكاس و هر چند خفه شده در گلو- از گوشه و كنار به گوش ميرسد و فريادهاى سيد جمال الدين اسدآبادى- به عنوان سحورى اين صبح صادق، هنوز در دلها طنين دارد و به بيدارى ميخواند، ميراث مشروطه ما به دست رضاخانها و وثوق الدولهها- نوكران استعمار- باز هم غنيمت استعمارگران شد. ولى جنبشهاى ضد استعمارى در گوشه و كنار ايران شعلههايى ميكشد كه خيابانىها و ميرزا كوچك خانها و ستارخانها و پسيانها اين شعلهها را مكرر ميسازند و على رغم سركوب خشن همسايه شمالى و مزاحم جنوبى در روشن ساختن طريق اين ملت رهنمون ميشوند. در سراسر دنياى سوم و بخصوص دنياى اسلام، اين جنبشها رو به رشد هستند:
الجزاير، هند، چين و ... رضاخان قزاق هنوز در تجربه ديكتاتورى است و مردان دين و سياست در صحنه اجتماع و مجلس با روش حمايتگرانه او از استعمار به مخالفت برميخيزند. مدرس از اين جمله بود و معدودى همراهان همچون خود نيز به دست آورد. از جمله آنان، بزرگ مردى از طالقان كه مبارزى است مجتهد، به تهران ميآيد و در دكه كوچكى به شغل تعمير ساعت ميپردازد و پس از كسب روزى روزانه خود دكه را مىبندد و به جلساتى ميرود كه مخفيانه و دور از چشم قزاقهاى رضاخانى، فعالانه شركت ميكند.
سيد محمود براى ادامه تحصيل به قم ميرود و در محضر پيروان واقعى قرآن و مكتب اهل بيت- در حجرهاى در مدرسه فيضيه- درسهاى انسانسازى و خداشناسى و مردم دوستى را مىآموزد. در آنجا مىبيند كه استادش آيت اللَّه شيخ محمد تقى يزدى به پيروى از حق به زندان و شكنجه و تبعيد به حضرت عبد العظيم مىافتد. و وقتى در آنجا به ديدن استادش ميرود جاى تازيانههاى رضاخانى را بر پشت و بازوهايش نشان ميدهد. شيخ محمد تقى به سيد محمود ميگويد:
«به طلاب بگو بينديشيد! به فكر آينده باشيد! در چنگال رضا خان بايد «مكتب را حفظ كرد. «1» » سيد محمود از اوان كودكى با هدايت چنين پدرى و استادانى، تجسم عينى ديكتاتورى و ظلم را لمس كرد، با پدرش در مخفى گاهها همراه بود و در مجالس بحث در محيط اختناق و دلهره شركت داشت.
مىديد كه چگونه مبارزان به جرم پيروى از حق، محكوم به زندان و شكنجهاند. و چگونه پراكندگى نيروها، دست ديكتاتور را براى اعمال ظلم و خفقان باز ميگذارد و چگونه اسلام بد معرفى شده، چونان «پوستينى وارونه» نسل جوان و دانشگاهى را به دامان ايدئولوژىهاى انحرافى مىافكند و «قرآن» اين آيات فطرت انسانى فراموش شده و به قول خودش: «اين كتاب هدايت كه چون نيم قرن اول اسلام، بايد بر همه شؤون نفسانى و اخلاقى و قضاوت و حكومت حاكم باشد، يكسره از زندگى بر كنار شده و در هيچ شأنى دخالت ندارد. دنياى اسلام كه با رهبرى اين كتاب روزى پيشرو و رهبر بود امروز دنبالهرو شده. كتابى كه سند دين و حاكم بر همه امور بوده، مانند آثار عتيقه و كتاب ورد تنها جنبه تقديس و تبرك يافته و از سرحد زندگى و حيات عمومى بركنار شده و در سرحد عالم اموات و تشريفات آمرزش قرار گرفته و آهنگ آن اعلام مرگ است. دنياى خود باخته اختراع و صنعت و دنياى ورشكست شده مسلمان توجه ندارد و باور نمىكند كه قرآن محلى در حيات دارد. به صراحت و زبان حال هر دو مىگويند با
(1) سخنرانى آيت اللَّه طالقانى در مدرسه فيضيه قم، 30 فروردين 1358.
پرتوى از قرآن، ج5، ص: 470
پيشرفت دانشها و اختراعات حيرتانگيز و سيارههاى كيهان خيز چه نيازى به قرآن و آئين الاهى است؟ «2» » مىديد كه دانشگاه ما، بعد از شهريور 20، عرصه جولان دو گروه است: ماركسيستها و بهايىها، و افكار مذهبى تبديل به مشتى خرافات شده و بى هيچ جاذبه اجتماعى، جوانان ما را مىرماند و اگر هم معدودى به حد تشخيص اسلام راستين رسيدهاند تحت فشار جو موجود كه به وسيله پيروان ديگر ايدئولوژىها و دستگاه حاكمه به وجود آمده بود، جرأت ابراز عقايد خويش را نداشتند، مىديد كه براى ايجاد يك فضاى وحدت و مبارزه و آزادى جامعه ما بيش از هر چيز به بازشناسى اسلام و شناخت دقيق قرآن نياز دارد. براى تحقق اين حقيقت، طالقانى تمام عمرش را گذاشت، و از سه طريق موفق شد:
1- مبارزه مكتبى
شناساندن اسلام راستين، معرفى قرآن از طريق تفسير دقيق و متناسب با زمان و كاربرد احكام قرآنى در صحنه مبارزه، رءوس افكار و ايدئولوژى و عمل طالقانى را تشكيل مىدهند. در اين مسير او خود كه به درجه اجتهاد رسيده بود (در 1318- قم) از سالهاى 1317 و 1318 جلسات مخفيانه تفسير قرآن در تهران تشكيل داد و از سالهاى 1320 به بعد بود كه با ايجاد جلسات بحث و مناظره و تأسيس انجمنهاى اسلامى دانشجويان، افكار قرآنى را در بين نسل جوان و روشنفكر ملت ما ترويج كرد و با انتشار روزنامهها، كتابها و ايراد سخنرانىها در مساجد و محافل و انجمنها و گاه راديو ايدئولوژى اسلامى را از انزوايى كه به عمد دچارش شده بود، خارج ساخت و حقايق قرآنى را به مردم و روشنفكران شناساند و در آن دورهاى كه ترويج هر مكتبى بجز اسلام و چاپ و شرح هر كتابى بجز نهج البلاغه آزاد بود، طالقانى راهگشاى رنسانس اسلامى و مردمى شدن قرآن گشت، آثار او را در مسير 40 سال مبارزه مكتبى در زير مىبينيم:
1- نهج البلاغه (ترجمه و تفسير) 1325 2- تنبيه الامه (مقدمه و شرح) 1332 3- امام على بن ابى طالب (ترجمه) 1335- 1337 جلد اول «3» 4- به سوى خدا ميرويم 1337 5- تمركز و عدم تمركز مرجعيت و فتوا 1340 6- جهاد و شهادت (سخنرانى) 1341 7- جلد اول پرتوى از قرآن 1342 (كه در زندان نوشته شد) 8- عيد قربان 1343 (سخنرانى در زندان) 9- آينده بشريت از نظر مكتب ما 1344 (سخنرانى در زندان) 10- قسمت سوم و چهارم پرتوى از قرآن 46- 1343 (سخنرانى و بحث و تحقيق در زندان) 11- جلد دوم پرتوى از قرآن 47- 1346 12- قسمت پنجم و ششم پرتوى از قرآن 57- 1352 (پيش از زندان و در تبعيد و يادداشتهايى در زندان) «4»
(2) پرتوى از قرآن- جلد اول صفحه 13
(3) جلد دوم تا هشتم اين كتاب ارزنده عبد الفتاح عبد المقصود نويسنده مصرى را آقاى سيد محمد مهدى جعفرى يار و ياور طالقانى به فارسى ترجمه كردهاند.
(4) قسمت پنجم كتاب حاضر است و قسمت ششم كه چند آيهاى از سوره نساء مىباشد به زودى منتشر خواهد شد.
پرتوى از قرآن، ج5، ص: 471
13- اسلام و مالكيت 1332 كه بايد به اين گنجينه شناخت معارف اسلامى و به اين راهگشايان فهم اسلام سخنرانىها و خطبههاى او را- قبل و بعد از انقلاب- اضافه كرد.
2- مبارزه اجتماعى- سياسى
نزديك ساختن روشنفكر و روحانيت مترقى و مبارز، سياست و دين و مبارزه با استبداد و خودكامگى هدفهاى طالقانى در تلاشهاى اجتماعى و سياسى او بود. طالقانى به درستى تشخيص داد كه مستقيمترين راه مبارزه سياسى با ديكتاتورى و استثمار، آگاه ساختن مردم، متشكل ساختن آنان و ايجاد وحدت تحت لواى اسلام راستين است. او هرگز خود را از مردم جدا نمىدانست و تماسش با تودهها مستقيم و صادقانه بود. در دوران اختناق، در صحنه اجتماع، و نيز در صحنه سياست، حضور فعّال داشت.
در جريان آذربايجان در سال 1325 خود به آن منطقه رفت و گزارشى دقيق تهيه كرد (1325) و در زمان مبارزه مصدق براى ملى شدن نفت، با نهضت ملى ايران همكارى كرد. او كانديداى نمايندگى مردم شمال در دوره 17 مجلس بود و ضمن تأييد دولت ملى دكتر مصدق، سعى داشت تا اختلافات بين گروههاى مذهبى و مصدق را مرتفع سازد. پس از كودتاى 28 مرداد فعاليتهايش در مسجد هدايت و ديگر جاها عليه استبداد و خفقان نقش مؤثرى در بيدارى مردم داشت و تشكيل نهضت آزادى ايران- به همراه مهندس بازرگان و دكتر سحابى (1340)- از اولين گامها به سوى تشكل يك گروه مبارزه و روشنفكر سياسى- مذهبى در تاريخ معاصر ايران است.
طالقانى مسائل جهانى اسلام را نيز از نظر دور نمىداشت. فعاليتهاى ضد صهيونيستى او و حمايتش از مسأله فلسطين نيز از اولين اقداماتى بود كه به نفع فلسطينىها در ايران انجام شد.
اما بزرگترين اثر طالقانى و همراهانش، همانا نزديك ساختن مذهب و سياست و اعمال اصول اسلامى در مبارزات سياسى بود. او راهگشاى دين و قرآن در دانشگاه بود و معرف بعد انقلابى ايدئولوژى اسلام به نسل گرفتار خلأ فكرى ايران آنهم در شرايطى كه به گفته شهيد دكتر على شريعتى:
«در صد ساله اخير، لا اقل 100 ترجمه فارسى ماركس را در ايران ديدهايم، اما پس از گذشت 14 قرن هنوز يك ترجمه دقيق از نهج البلاغه و يا قرآن نداريم!» طالقانى گشاينده راهى بود كه بعدها دكتر شريعتى بهترين راهنماى آن گشت و انقلاب اسلامى ايران، هدف و كمال مطلوب اين مسير بوده است.
3- خودسازى و نمونهاى از چهره مسلمان راستين شدن
سراسر زندگى علىوار طالقانى، سرشار است از درسهايى كه مىتوان از يك مسلمان راستين آموخت. طالقانى فقط به هدايت ديگران و رهنمون خلق شدن بسنده نمىكرد، او خود را نيز مىساخت و چنين بود كه تا آخرين روزهاى عمرش، فكرى نو و خلاق و پيشرفتهتر از زمان خودش داشت. او هرگز دچار جمود فكرى و توقف ايده نگشت، در هر مرحلهاى از مبارزه، با ذوقى سليم و انتخابى صحيح و
پرتوى از قرآن، ج5، ص: 472
فروتنىيى تام، روش جديدى بر مىگزيد و مبارزه خود را با خواستهاى درست خلق و احكام خالق، تطبيق مىداد. در دوره اختناق، كه هدفش ترويج يك ايدئولوژى صحيح و مناسب براى مردم و سازماندهى نيروها بود ديديم كه خود او همواره در صف مقدم جهاد در برابر جلادان مىايستاد و يك بار كه ياران او را به جرم شركت در مراسم سى تير (1340) دستگير مىكنند، او به زور همراه آنان مىرود و با آنكه قصد زندانى كردن او را ندارند، همراه ديگران به زندان مىرود و رژيم، براى جلوگيرى از شورشى كه زندانى شدن او بر مىانگيخت، ناچار مىشود با حيله او را از زندان بيرون بفرستد!
طالقانى مردى نبود كه بگويد اما عمل نكند
بعد از انقلاب نيز، كلام و عمل او چنان صادقانه يكى بودند كه دوستان مصلحت بين را به وحشت مىانداخت! غافل از اينكه رمز و راز محبوبيت و نفوذ شگفت طالقانى در بين مردم، همين يكسان بودن انديشه و عمل طالقانى بود و طراوت و تازگى فكر او! «خطبههاى نماز جمعه» درسهاى عميقى بودند كه در ضمن ايجاد اتحاد بين مردم و پيوند «نماز و دانشگاه» و بخشيدن طراوت به روحيه انقلابى مردم، به تصحيح خطاها و رهبرى خلق و هموار كردن راه ادامه دهندگان انقلاب مىپرداختند. رنجهاى طالقانى گفتنى نيست! بايد در حد طالقانى بود تا به عمق دردهايى كه روح عظيم او را مىفشرد، پى برد اما برخى از ضربههايى را كه به ظاهر رژيم شاه سعى داشت بر او وارد سازد و گرفتاريهايى را كه به جزاى مسلمان مبارز بودن و پيرو حقيقت بودن طالقانى كشيد، مىتوانيم در فهرستى از سالهايى كه او در زندان و شكنجه گذراند، بطور خلاصه بنويسيم، هر چند كه حتى در حصار تنگ سلول، عظمت روحش اسير نمىشود و بهترين آثارش را در زندانهاى شاه مىنويسد.
طالقانى- مصداق كامل اين آيه را به تجربه نهاد: