کتابخانه تفاسیر

پایگاه داده های قرآنی اسلامی
کتابخانه بالقرآن

پرتوى از قرآن

جلد اول

سوره بقره

جلد سوم

مقدمه

جلد چهارم

جلد پنجم

مقدمه

پرتوى از قرآن


صفحه قبل

پرتوى از قرآن، ج‏2، ص: 13

مشخص مسلمانان است نگرداند. قيد مقدم‏ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ‏ ، دور نمايى از ورود و خروج آن حضرت باعتبار رسالتش، در هر محيط اجتماعى و جغرافيايى و ابعاد زمانى و مكانى و فكرى را مينماياند. و اشعار به تطور و تكامل آئينش دارد: او و در پى او پيروانش كه مبلغ رسالت او ميباشند، در هر جا و هر محيطى تمكن يافتند و از آن خارج شدند، بايد بمسجد الحرام روى آرند: « كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ‏ »- نه بايد در سرزمينهاى ديگر مردم جايگيرند و تحليل بروند و نه مردم و سرزمين‏ها را اشغال كنند.

وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ‏ - بايد حق را دريابند و خود را مظهر و مجرى ربوبيت دانند و بتربيت خلق بپردازند.

وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ‏ - اين تهديد و برگشت خطاب از شخص رسول به امت، مؤيد همان مطالب است كه از اين آيه دريافت شده: خداوند مراقب سمتگيرى و حق جويى و سرپرستى شما ملت اسلام است و از آن هيچ غافل نيست و اگر انحراف و ستمگرى و سلطه يابى پيش گرفتيد، چشم نمى‏پوشد.

وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ‏ - درباره چنين تحول پرشكوه و تحول آفرينى، اين گونه تكرار و ترتيب مشروح بجاى اشارات و ضمائر- در حد اعلاى بلاغت و مبين اهميت آن در آن زمان و براى هميشه است كه: تو اى پيمبر از هر وضع كه خارج شدى و شما امت اسلامى در هر وضع و مكان و بعدى كه پايه گرفتيد- همه با هم و همه در پى رسول پيشرو- روى از هر چه بگردانيد و بسوى مسجد الحرام آريد! لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ - لئلا ... تعليل اوامر- فول- فولوا- است.

مفسرين- بقرينه آيات گذشته، للناس را اشاره بمردم معهود كه اهل كتابند فهميده‏اند- گويند: در بشارات پيمبران گذشته تصريح شده است: كه پيمبر آخر الزمان از نسل اسماعيل و پيرو قبله ابراهيم است. پس اگر قبله مسلمانان بآن سوى نميگشت آنها احتجاج مينمودند: كه اين شخص آن رسول موعود و موصوف نيست.

اين توجيه مستقيم نيست زيرا با اين توجيه، تصريح به اهل كتاب بجاى الناس، آنهم در چنين موردى مناسبتر است. ديگر اينكه اگر چنين احتجاجى پيش از تحول قبله داشتند،

پرتوى از قرآن، ج‏2، ص: 14

در ميان افراد خاص از علماى اهل كتاب بوده كه به اشارات متون اصلى كتابهاى خود آشنا بودند و بيقين اينگونه مسائل را به عامه مردم خود نميگفتند چه رسد به مشركين و مسلمانها. و بنا بر اين توجيه، يكى از علل تغيير قبله بستن راه احتجاج افراد مخصوص آنهم در ميان خود بوده، و اين با حكمت تشريع هيچ حكم الهى سازگار نيست. آنهم چنين حكمى! ظاهر الناس، همان عامه و توده مردم است كه همه احكام اسلام براى آنها و قبله هم بايد براى آنها باشد- « إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ‏ - مَثابَةً لِلنَّاسِ‏ - قِياماً لِلنَّاسِ‏ - منافع للناس‏ «1» » مردم را بخواهند يا نخواهند قبله‏اى بايد- بحق يا باطل، بسودشان يا زيانشان- تا بآن روى آرند و در برابر آن سرفرود آرند. قبله‏هاى اديان گذشته، مراكز قدرت، كاخهايى كه از آنها سرنوشتشان تعيين ميشود، مرامها (ايدئولژيها) ساخته و پرداخته ميگردد، براى همه و در هر زمان نميتواند قبله باشد. اين قبله‏ها براى ملتى يا طبقه‏اى و بزيان ديگران است مردم را از هم جدا و منافع حياتى‏شان را سلب مينمايد و از قيام بحق بازشان ميدارد.

قبله اسلام بايد با رسالت و هدفهايش هماهنگ باشد و در هر زمان و مكان و از دور و نزديك همان را بوضوح مشخص نمايد و بنماياند. اگر قبله اسلام چنين اعجازى نداشته باشد و با رسالتش كه براى همه مردم است هماهنگ نباشد ناقص و نارسا است، و به مردمى كه چشم باز ميكنند و مرامها و قدرتها و محيطها چشمشان را نبسته و يكسر محكومشان نكرده و به قالب دلخواهشان در نياورده و مردمى كه ستمزدگى را احساس ميكنند، حق احتجاج ميدهد- احتجاج بر مسلمانهايى كه براى هميشه مسئول رسالت اسلامند و براى مردم بايد خروج و قيام نمايند « أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ‏ »- لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ.

إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ. فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي‏ - استثناء از مفهوم لئلا يكون، و بجاى كلمه كوتاه- الا الظالمين- براى نماياندن ظلم مستمر و از گذشته، و مشعر به منشأ احتجاج است: پس از تحول قبله- روى گرداندن از هر قبله و روى آوردن بمسجد الحرام،

(1)- اشاره بآياتيست كه اسرار كعبه و حج را مينماياند.

پرتوى از قرآن، ج‏2، ص: 15

ديگر زمينه‏اى براى احتجاج و اعتراض نمى‏ماند- مگر از كسانى كه ستم پيشه كرده و در راه ستم و سلب حق مردم پيش رفته‏اند- اينان احتجاج مينمايند نه بحق، از روى ستم- اينها براى بهره‏كشى از مردم ميكوشند تا مردم را رو بسوى خود و قبله‏هاى ساخته خود چشم و گوش بسته بدارند و با هر قبله‏اى كه مردم را از هر قبله آزاد مينمايد معارضه و احتجاج دارند.

فلا تخشوهم، تفريع از لئلا ... يا جمله آيات قبل و اسرار قبله است- چون اين قبله در جهت ربوبيت و براى عموم مردم است، ديگر نبايد از مردم نگران باشيد- چون مردم بفطرت خود حقجو و آزاد منشند- وقتى كه اين قبله را با همه آثارش شناختند بآن روى مى‏آورند- از طبقه ظالم و حاكم هم نبايد نگران بود- زيرا قدرت ظالم مظلوم است، و همين كه مظلوم قبله خود را گرداند و براى حق قيام نمود، ظالم زائل ميشود- و ديگر حق را نمى‏تواند بپوشاند. بنا بر اين ضمير «هم» ميتواند راجع به الناس، و الذين ظلموا، هر دو باشد. نگرانى فقط بايد از خدا داشته باشيد كه مبادا ادب و آداب قبله‏اش را چنان كه بايد نگهداريد و رسالت و هدايت آن را نرسانيد: وَ اخْشَوْنِي. «1» وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ‏ - دو تعليل نهايى ديگر براى روى آوردن باين قبله است-: تعميم نعمت رسالت: اين قبله و تعاليم آن درس تمرينى و عملى براى انجام و پيش برد اصول و فروع رسالت اسلام است-: به صف در آمدن شبانه‏روزى و سمتگيرى از دور و نزديك، تشكيل جماعتهاى روزانه و هفتگى و ساليانه در آن جهت، توحيد فكرى و عملى و تفاهم در خطوط اصلى، از ميان بردن فواصل فكرى و زمان و مكان، بايد پيوسته مسلمانان را هشيار دارد و استعدادهاى معنوى و مادى آنها را به حركت آورد. اين نعمتى است كه همه گونه نعمت را در بردارد- ديگر اهتداء: كوشش پى در پى براى رهايى از تحير و گمراهى در راه يافتن بهر حق و خيرى- هدايت بدريافت الهامات مسجد الحرام- كه راههاى توحيد و تفاهم را هر چه بيشتر باز مينمايد، و آن فروغ توحيدى كه از ابراهيم در اين قبله پرتو افكند و با وحى محمدى (ص) فروزان شد و گسترش‏

(1)- پادشاه نو مسلمان غسانى «جبلة بن ايهم» را عربى هنگام طواف تنه زد و او مشتى به بينى عرب نواخت. همين كه در كنار خانه خدا و در مقابل خليفه در معرض قصاص قرار گرفت گفت «اين از توده مردم و من از ملوكم!» و مرتد شد.

پرتوى از قرآن، ج‏2، ص: 16

يافت، بايد پيوسته هادى مسلمانان باشد، به طريق تكامل بشرى، به حل مسائل پيچيده زندگى، رفع تفرقه‏ها، ناتوانيها و پراكنده‏گويى و پراكنده جوييها ...

اختلاف طول اين آيات و ايقاعات و آهنگهايى كه از شدت و خفت، فصل و وصل و ماده و هيئت لغات و تركيب كلمات و تشابه و اختلاف حركات بر مى‏آيد، نمودار مطالب و مقاصد و برخوردها و انديشه‏ها ميباشد كه خود روى ديگرى از اعجاز قرآن است.

مراجعه به دو جزء آخر پرتوى از قرآن و تعمق در آنچه در پايان هر سوره آمده تا حدى مى‏تواند ميزان براى دريافت اين خصوصيات در ديگر آيات باشد.

[سوره البقرة (2): آيات 151 تا 158]

كَما أَرْسَلْنا فِيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ (151) فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ (152) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ (153) وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ (154) وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ (155)

الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ (156) أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (157) إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ (158)

[ترجمه‏]

(2/ 158- 151)

(151) هم چنان كه فرستاديم در ميان شما پيمبرى از خود شما كه همى ميخواند بر شما آيه‏هاى ما را و شما را تزكيه مى‏نمايد و همى مى‏آموزد به شما كتاب و حكمت را و مى‏آموزد به شما آنچه را كه خود نميدانستيد.

(152) پس بياد آريد مرا تا بياد آرم شما را و سپاس داريد براى من و ناسپاسى نكنيد مرا.

(153) هان اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد: يارى جوييد بصبر و نماز- براستى خداوند با صابران است.

(154) و نگوئيد مر كسانى كه كشته ميشوند در راه خدا، مردگانند. بلكه زندگانند و شما دريافت آن را نداريد.

(155) و بيقين مى‏آزمائيم شما را بچيزى از ترس و گرسنگى و كاهش از مالها و جانها و بهرها، و نويد ده صابران را

(156) همانها كه چون مصيبتى آن را رسد گويند براستى ما براى خدا و ما بسوى او باز آيندگانيم.

پرتوى از قرآن، ج‏2، ص: 17

(157) همانها- بر آنها درودهايى از پروردگارشان و رحمتى است و همانها، آنها راه يافتگانند.

(158) بدرستى صفا و مروه از شعارهاى خدا است پس كسى كه حج آن خانه نمود يا عمره گذارد پس بر او گناهى نيست كه بآن دو طواف كند كسى كه با فروتنى بيشتر خيرى انجام دهد پس خداوند سپاسدار و بس دانا است.

شرح لغات:

ارسال: رها نمودن، كسى را براى ابلاغ رسالتى فرستادن.

يتلوا: از تلاوت: پى در پى خواندن، و به دنبال رفتن.

يزكى: الحكمه: رجوع شود به قسمت اول (آيه 130).

ذكر: هشيارى، يادآورى ذهنى، گفتار بزبان، شرف.

شكر: شناخت نعمت و سپاسگزارى از آن، بكار بردن نعمت در منظور منعم.

نبلون: مضارع مؤكد، از بلاء: آزمايش بخير يا شر، بررسى نيك و بد، اندوه.

اصاب: تير را بهدف زد، چيزى را دريافت، شخص را بيچاره نمود.

مصيبة: فاعل اصاب: اندوه و سختى كه بانسان اصابت نمايد.

الصفا: مكان مخصوص اعمال حج، سنگ صاف و خالص.

المروة: مكان ديگر اعمال حج، سنگ سخت، سنگريزه.

شعائر: جمع شعار يا شعيره، نشانه، نمودار- كه انگيزنده شعور و نشاندهنده مقصود باشد.

حج: قصد پى در پى و طولانى، پيروزى بوسيله حجت و دليل، ريشه زخم را بيرون آوردن.

اعتمر: محل را قصد و زيارت نمود، عمل عمره انجام داد، از عمر «ماضى مجرد»:

خانه مسكون شد، آن را بناء و آباد ساخت.

جناح: گناه، تمايل از حق، شايد معرب از گناه فارسى باشد و شايد مشتق از جنح:

بسوى او مايل شد، كشتى در كناره بگل نشست.

تطوع: خود را باطاعت واداشتن، هر عبادت يا هر كار نيكى را بيش از واجب انجام دادن. از طوع: فرمانبرى، فروتنى.

كَما أَرْسَلْنا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ‏ - بيان تشابه و نوعى تلازم ارسال چنين رسولى با اتمام نعمت: «وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي ...» و باز شدن آفاق هدايت‏ «لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»

پرتوى از قرآن، ج‏2، ص: 18

است كه: اگر اين قبله مشخص نميشد نعمت رسالت بكمال و تمام نميرسيد. و نيز اگر اين رسالتى كه مترجم و مبين آن قبله است انجام نميشد، كعبه در انزوا و بى تحرك ميماند و نظر بناء و بانى آن تأمين نميگرديد. پس اين قبله و رسالت مكمل يكديگرند.

ابراهيم هنگام تأسيس بيت همين تتميم را از خدا ميخواست: « رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِيهِمْ ...

آيه 124»- و خداوند پس از گذشت زمانها دعاء ابراهيم را اجابت نمود. بعث، إشعار به زمينه استعدادى و فراهم آمدن شرائط دارد. ارسال، ناظر به جهت فاعلى است كه مانند كليه صورتهاى كمالى و فيض ربانى همين كه استعداد كامل شد، كمال و فيض الهى بى مانع و آزاد رها شده و به مستعد ميرسد: كَما أَرْسَلْنا فِيكُمْ ...

طرح ابراهيم و دعاء و نداء او در ساختن بيت و مناسك اولى آن ضبط و ثبت شد، پيمبران و مناديان پس از او كه وارثين فكرى و خونيش بودند، در محيطها و شرائط مختلف و شرايع خود، همان را منعكس نمودند، تا آنكه در زمان قدرت داود و سليمان و در سرزمين قدس بصورت مسجد الاقصى درآمد كه در سرزمين و ميان قوم محدودى گيرنده و فرستنده امواج كعبه گرديد، عيسى (ع) پس از آن تعصب‏ها و سركشى‏ها و تعصبات قومى، نداى محبت و رحمت و اخلاق عمومى سرداد تا اصل توحيدى و اخلاقى دعوت ابراهيم را از محدوده قومى اسرائيل بيرون آرد و گسترش دهد. تصادمى كه ميان تعصبات بنى اسرائيل و شريعت تورات، و دعوت عمومى مسيح درگرفت زمينه را براى برگشت به اصل دعوت ابراهيم و ظهور آن بصورت رسالت جامع جهانى. و قبله آن فراهم نمود و آن هسته و تنه پس از اختلاف شاخه‏ها بهمان ثمر و هسته برگشت ولى گسترده‏تر و افزاينده‏تر و از آرزوى بعث: «و ابعث» به تحقق و ارسال عمومى درآمد:

كَما أَرْسَلْنا ...

يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ‏ - آيات با شواهدى كه در قرآن است شامل آيات وجود و آيات لفظى و كتبى ميشود. بقرينه يتلوا در اين آيه آيات لفظى مورد نظر است كه تنزل يافته و منعكس كننده آيات هستى و نظامات آنست.

تلاوت «پى در پى خواندن» آيات ملفوظ براى دريافت معانى و پيوستگى ذهن به آيات وجود است تا از انديشه‏هاى وهمى و تخيلى و دريافتهاى خالص ذهنى «ايده آلى»

پرتوى از قرآن، ج‏2، ص: 19

و از شرك برهند و واقعيات و نظامات عمومى از آن جهت كه با هم مرتبط و نماياننده قدرت و تدبير است در اذهان منعكس شود. بر اثر پاك شدن و برتر آمدن افكار، نفوس و اخلاقيات نيز تزكيه ميشود زيرا خويهاى پست چون تكبر و حسد و طغيان از آثار كوتاه انديشى است و نيز اجتماع از عناصر ظلم و فساد پاك، و از هر سو براه رشد و كمال بازگردد- معناى تزكيه همين تطهير و نمو و رشد را ميرساند.

اينگونه تزكيه، پس از تلاوت آيات، روش فطرى و اصيل براى تعميم تعليم است.

وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ‏ - الكتاب ناظر به كتاب احكام و شريعت يا نوع كتاب، الحكمه آراء نظرى و عملى محكم و ريشه‏دار است كه با عقول فطرى پيوند دارد، يا اصول عقايد و احكام و اسرار آن: « ذلِكَ مِمَّا أَوْحى‏ إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ ... اسراء»- « وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ . لقمان»- بقرينه اصول و اوامرى كه در اين دو سوره ذكر شده، مقصود از «الحكمه» عقايد و آرائيست كه پايه محكم فكرى و مستند بدليل باشد. و بيش از تعليم كتاب و حكمت، تعليم اصول و معارفى است كه مخاطبين خود، نميتوانند دريافت نمايند- تعبير ما لم تكونوا، بجاى «ما لا تعلمون» همين را ميرساند كه اين رسالت، علوم و معارفى مستقيما مى‏آموزد يا درهاى معارفى را ميگشايد، كه بوسيله استعدادهاى عادى و پيشرفت فكرى دريافت آنها امكان ندارد. با مقايسه جهشى كه اسلام و تعاليم قرآن در جهت شناسايى اصول احكام و جهان و انسان و آغاز و انجام پديد آورده، با سير آهسته‏اى كه پيشرفتهاى علمى آنهم در جهت‏هاى خاص و بصورتهاى مبهم داشت، تطبيق خبر اين آيه با واقعيات تاريخ مشهود ميگردد.

اين هدفهاى كمالى انسان است كه اين بعثت نمايانده و راه تكاملى است كه باز نموده: تلاوت آيات، تزكيه، تعليم كتاب و حكمت، تعليم آنچه انسان خود بخود قدرت دريافت آنها را ندارد. در دعاى ابراهيم كه تزكيه پس از تلاوت و تعليم آمده، گويا منتهاى چشم انداز ابراهيم را مينماياند.

صفحه بعد